پروفایل اشتراکی aycalack

جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم ای کلک | ای کلک - aycalack.blogfa.com | ای کلک - aycalack.blogfa.com | ای کلک | ای کلک |

جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم

ای کلک

عاشقانـه هاي شاملو؛ دلي دارم و حسرت درناها

آیدا درون آینـه
لبانت
به ظرافت شعر
ترین بوسه ها را بـه شرمـی چنان مبدل مـی کند
که جاندار غار نشین از آن سود مـی جوید
تا بـه صورت انسان درآید
و گونـه هایت
با دو شیـار مّورب
که غرور ترا هدایت مـی کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن کـه به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از رو سبیخانـه های داد و ستد
سر بـه مـهر باز آورده م
هرگزی این گونـه فجیع بـه کشتن خود برنخاست
که من بـه زندگی
نشستم!


و چشانت راز آتش است
و عشقت پیروزی آدمـی ست
هنگامـی کـه به جنگ تقدیر مـی شتابد
و آغوشت
اندک جائی به منظور زیستن
اندک جائی به منظور مردن
و گریز از شـهر
که بـه هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم مـی کند
کوه با نخستین سنگ ها آغاز مـی شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ستمگری بود
که بـه آواز زنجیرش خو نمـی کرد -
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
توفان ها
در عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی مـی نوازند،
و ترانـه رگ هایت
آفتاب همـیشـه را طالع مـی کند
بگذار چنان از خواب بر آیم
که کوچه های شـهر
حضور مرا دریـابند
دستانت آشتی است
ودوستانی کـه یـاری مـی دهند
تا دشمنی
از یـاد شود

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 21:48 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


خـداونـد از نـگاه ملاصـدرا

خداوند بی نـهایت هست و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک مـیشود

و بقدر نیـاز تو فرود مـی آید

و بقدر آرزوی تو گسترده مـیشود
و بقدر ایمان تو کارگشا مـیشود
و بـه قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک مـیشود
و بـه قدر دل امـیدواران گرم مـیشود

یتیمان را پدر مـی شود و مادر
بی برادران را برادر مـی شود
بی همسرماندگان را همسر مـیشود
عقیمان را فرزند مـیشود
ناامـیدان را امـید مـی شود
گمگشتگان را راه مـیشود
در تاریکی ماندگان را نور مـیشود
رزمندگان را شمشیر مـی شود
پیران را عصا مـی شود
و محتاجان بـه عشق را عشق مـی شود

خداوند همـه چیز مـی شود همـه را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
 

بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشـه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی درون بازار

و بپرهیزید
از ناجوانمردیـهــا
ناراستی ها
نامردمـی ها!

چنین کنید که تا ببینید کـه خداوند
چگونـه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان مـی نشیند
و بر بند تاب، جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم با کودکانتان تاب مـیخورد
و درون دکان شما کفه های ترازویتان را مـیزان مـیکند
و درون کوچه های خلوت شب با شما آواز مـیخواند

مگر از زندگی چه مـیخواهید
که درون خدایی خدا یـافت نمـیشود؟
که بـه شیطان پناه مـیبرید؟
که درون عشق یـافت نمـیشود
که بـه نفرت پناه مـیبرید؟
که درون حقیقت یـافت نمـیشود
که بـه دروغ پناه مـیبرید؟
که درون سلامت یـافت نمـیشود
که بـه خلاف پناه مـیبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یـاد اید
که انسانیت را پاس نمـی دارید ؟!


از سخنان ملاصدرای شیرازی

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 21:10 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


تـمام و ناتـمام من با تـو تـمام مـیشود یـا رب




خداوندا ...

گره های ناگوار، با تو باز مـی شوند؛
شدت سختی ها، با تو مـی شکند؛
آنان کـه دنبال رهایی مـی گردند،
به تو التماس مـی کنند.

از قدرتت، سختی های زندگی،
حساب مـی برند؛
به لطفت،
علت ها و اسباب،
فراهم مـی شوند؛
با توانایی ات،
سرنوشت، جاری مـی شود؛
و با اراده ات،
وسایل آماده مـی شوند.

وقتی کـه مـی خواهی،
بی آن کـه چیزی بگویی،
اسباب، فرمان مـی برند؛
و وقتی نمـی خواهی،
بی آن کـه چیزی بگویی،
اسباب، از کار مـی ایستند.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه هجدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 20:46 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


همـه آنچـه درباره کعبـه، خانـه خـدا بایـد بدانیـم


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، اطلاعاتی مفید و كاربردی درباره نخستین عبادتگاه بشریت درون ادامـه مـی آید:

- نام‌های دیگر كعبه: البیت العتیق و البیت الله الحرام از نام‌های دیگر كعبه‌اند.

- چشمـه زمزم: بنابر روایت‌ها، هنگامـی كه چشمـه زمزم زیر پای اسماعیل از دل زمـین جوشید، مردم درون این منطقه و به سبب آب آن چشمـه جمع شدند و شـهر مكه را تشكیل دادند و ابراهیم بـه فرمان خدا ساختمان كعبه را كه درون اثر طوفان نوح تخریب شده بود و در آن هنگام اثری از آن نبود، بازسازی كرد.



- درون قرآن درون مورد كعبه گفته شده است: "اِنَ أَوَل بَیتٍ وُضِعَ لِلنَاسِ لَلَذی بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُداً لٍلعَالَمَینَ" (آل عمران). جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم براساس برخی روایتها، ساختمان كعبه ۱۰ بار بنیـان شده است. جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم بـه این ترتیب: جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم بنیـان الملائكه، بنیـان آدم، بنیـان شیث، بنیـان ابراهیم و پسرش اسماعیل، بنیـان العمالقه، بنیـان جرهم، بنیـان مضر، بنیـان قریش، بنیـان عبدالله ابن زبیر و بنیـان حجاج ابن یوسف الثقفی.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و نـهم مـهر ۱۳۹۲ ساعت 18:40 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


جـملاتی زیــبا و انرژی بــخش درون رابطه با خـــدا

دلت کـه گرفت، دیگر منت زمـین را نکش
راه آسمان باز است، پر بکش
او همـیشـه آغوشش باز است، نگفته تو را مـیخواند ؟
اگر هیچنیست، خدا کـه هست...
.
.
خوشا آن بنده با عهد و پیوند
که دارد بازگشتی با خداوند
به کام خویش اگر چندی رود راه
چو باز آید نیـاز آرد بـه درگاه...
.
.
اون لبخندی کـه برای پنـهان دردت مـیزنی،
لبخند خداست بـه بنده اش
اون لبخندی هم کـه پشتش خدا باشـه،
تمام مشکلاتو حل مـیکنـه...
.
.
خدا تلفن ندارد، اما من با او صحبت مـیکنم
فیسبوک ندارد، اما من دوست او هستم
توییتر ندارد، اما من او را دنبال مـیکنم...
.
.
با خدا دعوا کردم با هم قهر کردیم فکر کردم دیگه دوستم نداره
رفتم تو رختخواب چند قطره اشک ریختم و خوابم برد
صبح کـه بیدار شدم م گفت نمـیدونی از دیشب که تا صبح چه بارونی مـیومد...

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و هفتم شـهریور ۱۳۹۲ ساعت 12:43 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


شعر انتظار


آتش عشق تو که تا شعله زد اندر دل ما

داد بر باد فنا یکسره آب و گل ما

تا کـه از ما بنـهفتى رخ خود را شاها

چون شب هجر شده تار و سیـه محفل ما

مشکلى نیست محبان تو را جز غم هجر

عمر بگذشت و نشد حل بجهان مشکل ما

تا کـه شد کشتى ما غرقه دریـاى فراق

بر سر کوى وصال تو بود ساحل ما

بامـیدى کـه ببینیم رخ دوست دمى

ساربان تند مران بهر خدا محمل ما

گر بما گوشـه چشمى فکند از ره لطف

بشود خیل سلاطین جهان سائل ما

حجة ابن الحسن اى خسرو خوبان جهان

دارم امـید شود لطف خدا شامل ما

چهره بگشائى و آئى ز بعد پرده برون

نور گیرد ز طفیل رخ تو منزل ما

روز پاداش کـه پرسند ز اعمال عباد

نیست جز مـهر رخت چیز دگر حاصل ما

هدیـه ماست‏ حکیمى دو سه شعرى کـه مگر

بپذیرد کرم هدیـه ناقابل ما

شعر از محمد رضا حکیمى

مجموعه شعر گلواژه 1 ص 134

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه یکم شـهریور ۱۳۹۲ ساعت 1:42 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


رنگ خدا

نیـایش امری دستوری نیست. نمـی‌شود بدون حال و هوای خوب، بـه آن دست یـافت. جدا از شوق و تمنای درونی، اوضاع و احوال زمانـه نیز حتما مساعد نیـایش باشد.

منظور از مساعدت روزگار این نیست کـه چرخ همـیشـه بـه کام ما بچرخد. درون عین حال بدی روزگار نباید ما را آن چنان نا‌امـید کند کـه فکر کنیم از دعا هم دیگر کاری ساخته نیست.

یکی از نیـایش‌های مشـهور رمضان، تنـها بـه حل گرفتاری های اجتماعی توجه دارد. مثلا سه بار بـه شکل‌های مختلف درخواست شده هست که فقر از ما زدوده شود. سه نوبت بـه یک موضوع، آن هم درون دعایی کوتاه نشان از اولویت آن بر هر چیز دیگر دارد. همچنین درون این دعا درخواست مـی‌کنیم همـهانی کـه در کار و زندگی و امور ما اخلال و فساد مـی‌کنند، اصلاح شوند. یعنی روند امور رنگ اصلاح بـه خود بگیرد. اتفاقا این خواسته تقریبا درون مرکز دعا قرار دارد. شاید بدین دلیل کـه با اصلاح مفسدان بـه هر طریق، دیگر معضلات ما نیز مرتفع خواهد شد. جالب هست اغلب نارسایی‌هایی کـه رفع آن درون این دعا خواسته شده است، درون نتیجه وجود فقر و بیـان امروزی، بحران اقتصادی است. غم زدگی و همـه چیز رنگ اندوه بـه خود گرفتن. فقر چهره زندگی را کدر مـی‌کند وانی کـه زندگی ما را تباه و فاسد کرده‌اند، که تا زمانی کـه شانیت و تسلطی درون امور دارند و رنگ اصلاح بـه خویش نگرفته‌اند، این فقر و تباهی، و به قول دعای یـاد شده، بدحالی و سوءسرنوشت نیز تداوم خواهد داشت.

آیـا مـی‌شود کـه رنگ اندوه از چهره غم زدگان زدوده شود؟ آیـا مـی‌شود همـه آنان فساد‌ها و ویرانگری‌ها رنگ اصلاح بگیرند؟ آیـا مـی‌شود تبعید نباشد، زندان نباشد، اعدام بی‌دلیل نباشد، فقر و نداری و غربت نباشد، بدحالی و عریـانی نباشد؟ و همـه چیز آن چنان باشد کـه ارواح درگذشتگان، آنانی کـه تاریخ ما را بـه ما سپرده‌اند که تا آن را برافراشته‌تر و درخشان‌تر کنیم، از رونق روزگار ما، آرام گیرند و مسرور شوند؟

هیچ نیـایشی نیست کـه به قصد برآورده نشدن سروده شود. ما همـه این‌ها را از خداوند بزرگ و رئوفمان مـی‌خواهیم و مصرانـه و بی صبرانـه از وی انتظار داریم کـه چنان درون ما شایستگی پدید آورد کـه جمله درخواست‌ها صورت واقعیت بـه خویش گیرد.

آمـین

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 8:57 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


جملاتی انرژی بخش درون رابطه با خدا

دلت کـه گرفت ، دیگر منت زمـین را نکش
راه آسمان باز هست ، پر بکش
او همـیشـه آغوشش باز هست ، نگفته تو را مـیخواند ؟
اگر هیچنیست ، خدا کـه هست . . .
.



.
خوشا آن بنده با عهد و پیوند / کـه دارد بازگشتی با خداوند
به کام خویش اگر چندی رود راه / چو باز آید نیـاز آرد بـه درگاه . . .
.
.
.
اون لبخندی کـه برای پنـهان دردت مـیزنی ، لبخند خداست بـه بنده اش
اون لبخندی هم کـه پشتش خدا باشـه ، تمام مشکلاتو حل مـیکنـه . . .
.
.
.
خدا تلفن ندارد ، اما من با او صحبت مـیکنم
فیسبوک ندارد ، اما من دوست او هستم
توییتر ندارد ، اما من او را دنبال مـیکنم . . .

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:59 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


خدایـا کینـه را از وجود بندگان غفلت زده ات دور نما

به نام خداوند رحمن و رحیم

به نام خداوندی کـه همـه ی بندگانش را بـه یکسان بر سر خوان تنعم نشانده است،خواه عبدی خاضع و شاکر باشد، خواه بنده ای طاغی و ناسپاس و سرکش

به نام تو ای خداونگار عالمـیان

تو کـه بزرگی ات کوچکی مرا بـه سخره نمـی گیرد و وسعت رحمت و کرمت آز و طمع مرا بر مـیانگیزد بـه تمنای خیر کثیر به منظور همـه ی بندگانت

چگونـه مـی توانم درون این ماه رحمت بـه خود بیندیشم آنگاه کـه درد، مـیهمان دل خیل عظیمـی از بندگان تو درون گوشـه گوشـه ی دنیـاست

و چگونـه مـی توانم از تو به منظور بندگانت چیزی را بخواهم درون حالی کـه تو خود مـهربان ترینی بر آنان و آگاه ترینی بر احوالشان

پس ای خدای زمـین و آسمان ای خدای غافر و رحمان

هر آنچه کـه شایسته ی ان و برادران من هست در سراسر گیتی ارزانی شان کن و آنان را از آنچه شایسته ی مقام انسانی شان نیست مبرا کن

خداوندا شادمانی را بـه بهترین وجه ممکن مـیهمان خانـه ی دل انسان های مظلوم و ستمدید درون سراسر گیتی نما و کینـه و عداوت و بددلی را از وجود همـه ی بندگان غفلت زده ات دور نما

آمـین یـا رب العالمـین

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 0:53 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


معنویـت نـهفتـه درون شبـهای قـدر را قــدر بدانیـم


بیش از دو سوم از ایـام ماه مبارک رمضان امسال هم گذشت و حالا با گذراندن شب نوزدهم و شب بیست و یکم، شبی دیگر از لیـالی قدر یعنی شب بیست و سوم این ماه خدا را درون پیش رو داریم، شبی کـه انگار جاده آسمان بـه زمـین یکطرفه مـی شود که تا فوج فوج ملائک بـه زمـین بیـایند و طبق طبق دعا بـه آسمان ببرند. شبی کـه دلمان مـی خواهد خلوص دعاهایمان دری از رمز و راز هستی را بر دنیـایمان بگشاید، آن قدری کـه خدا را پشت هر اتفاق ببینیم و اگر حکمتش را درک نکردیم چیزی از شکرمان بـه او کم نشود ...

با تقدیم سلام؛ آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان و نیز عرض تسلیت بمناسبت ایـام ضربت خوردن و شـهادت حضرت امـیرالمؤمنین علی(ع)، و با امـید بـه توفیق شب زنده داری درون گرامـیداشت ادامـه ی شب‏های قدر حضور تمامـی دوستان اهل دل و ارجمندم را دارم

خداوندا
بگذار خود را معرفی كنم. من مخلوق خالق یكتا، و مملوك مالك بی همتا، و عبد معبودم هستم كه از بندگی تنـها نام آن را بـه دوش مـی‌كشد. من همان مرزوق روزی دهنده بخشنده و كریمـی هستم كه نمك مـی خورد و نمكدان مـی شكند. من سائلی هستم كه دست نیـاز بـه سوی خداوند رحمان و رحیم دراز كرده و ضعیفی هستم كه بـه خانـه قوی‌ترین آمده است.


ارالها امشب، شب قدر هست و من تصمـیم دارم این شب را زنده نگه دارم و با رعایت آداب احیـاء، با كسی گفت‌وگو كنم كه مرا، بیشتر از هر كسی دوست مـی دارد و متأسفانـه من چه كم یـادش مـی‌كنم!

دوستان؛ اگر قدر امشب را دانستید تقاضا مـی کنم ملتمسین دعا و همـینطور این بنده حقیر را هم از یـاد نبرید ...

بقیـه درون ادامـه مطلب

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 0:21 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


کجای قرآن آمده دوست ممنوع؟! حتما بخوانید

خداوندی کـه انسان را خلق نموده و راه های رسیدن بـه کمال و سعادت دنیـا و آخرت را بـه نشان داده و با بیـان چگونگی روابط انسان با هر شخص، جامعه یـا موضوعی بـه گونـه ای کـه هم رفع نیـازش را نماید و سبب کمالش گردد قوانینی وضع نموده است.نـه تنـها خود بهتر از هر دیگری مـی داند کـه انسان [اعم از مذکر یـا مۆنث] بـه جنس مخالف نیـاز دارد، بلکه مـی فرماید: خودم درون قوانین تکوینی خلقتم، و بر اساس علم و حکمتم این غریزه و محبت را بـه شما داده ام. هم چنان کـه نیـاز و محبت چیزهای دیگری را نیز بر شما قرار داده ام.اما اگر انسان به منظور رفع هر نیـازش بدون هیچ قانونی کـه منتج بـه فایده ی او شود عمل کند، از تعقل و اراده ی خود کـه وجه متمایز او با حیوانات است، هیچ بهره ای نمـی برد و لذا چون حیوانات و بلکه پست تر مـی گردد [کالانعام بل هم اضل]. لذا به منظور هر فعلی قانونی وضع نمود و در این قانون بهترین ها را حلال و مضرات را حرام نمود. یـا بـه تعبیری دیگر، اصل ها را حلال و بدل های تقلبی را حرام نمود.در آیـه ی ۵ از سوره ی مائده ابتدا مـی فرماید «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبات‏»، یعنی آن چه پاک، طاهر، نیکو و مفید هست را بر شما حلال نمودم. سپس بـه برخی از نیـازهای ضروری مانند «خوردن» اشاره نموده و پس از بیـان حکم آنـها، بـه نیـاز «مرد و زن» بـه یک  دیگر پرداخته هست و بعد از بیـان ضرورت برقراری روابط و انحصار نیکو و حلال بودن آن بـه شکل ازدواج (نکاح)  تأکید مـی فرماید: «غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان‏»، یعنی این رابطه نباید بـه شکل رفیق گیری [همان دوست و پسر] و زناکاری باشد.البته اگر دقت فرمایید درون ادامـه نیز مـی فرماید: هر کافر شود، یعنی ایمان و قوانین اسلامـی را بپوشاند،  یـا بـه تعبیر عمل نکند، «حَبِطَ عَمَلُه‏» – عملش تباه مـی شود. یعنی تلاشش بـه جایی نمـی رسد و فایده ای نمـی برد و در نتیجه درون آخرت نیز «مِنَ الْخاسِرین‏» – یعنی از زیـانکاران خواهد بود. و ما امروز درون سرتاسر عالم و در جامعه ی خودمان نیز شاهدیم کـه روابط زن و مرد بـه شکل دوست، هیچ گاه سرانجام نیکویی به منظور طرفین نداشته است.
 

چه عواملی منجر بـه رابطه نادرست درون ارتباط و پسر مـی شود؟

در زمـینـه چگونگی روابط و پسر از دیدگاه قرآن و روایـات این هست که درون ایجاد و شکل گیری رابطه ای نادرست مجموعه عواملی موثر هست که مـی توان از مـیان آنـها بـه نگاه نا مناسب و خود آرایی اشاره کرد .

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه یکم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 21:17 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


دعای افطار/دستهایمان، آیـه های عشق را بـه آسمان بر مـی گردانند

دستهایمان، آیـه های عشق را بـه آسمان بر مـی گردانند

تا فرشتگان دوباره سرمست شوند

و خداوند

نگاه لطفش را بـه مـیهمانانش بیفکند

رمضان است

باران عشق مـی بارد

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 19:32 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


فرصتی به منظور خلوت


از قبل از افطار شروع مـی شود، که تا آخر شب هم ادامـه دارد، تازه اگر تکراری هایش را هم بخواهید دنبال کنید که تا وقت سحر مـی توانید پیش بروید، سریـال های ماه رمضان را مـی گویم. دست صدا و سیما درد نکند، مبادا خیـال کنید مـی خواهم زحمت آنـها را زیر سوال ببرم، هرگز! فقط مـی خواهم بگویم مبادا این سریـال ها شما را غرق درون تلویزیون کند، که تا جایی کـه یـادتان برود، درهای آسمان درون اولین شب ماه رمضان گشوده شده و تا آخرین شب بسته نمـی شود. مـی خواهم بگویم حیف هست که تمام ساعاتِ این ماه عزیز، پای تلویزیون بگذرد. رمضان فرصتی هست برای خلوت با خود و فکر درباره خداوند و خلقت و خویشتن. من مـی خواهم وقت های ماه رمضان امسالم را عادلانـه تقسیم کنم، هم درونم را تماشا کنم و گاهی خلوت گزینم، هم بیرونم را ببینم و گاهی با دیگران همراه شوم. شما چطور؟

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:47 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


گاه مـی اندیشم...

گاه مـی اندیشم...

چندان هم مـهم نیست اگر هیچ از دنیـا نداشته باشم

همـین مرا بس کـه کوچه ای باشد و باران

وخدایی کـه زلال تر از باران است


نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 17:58 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


رمضان، بهار قرآن


روزی یک جزء قرائت قرآن؛ چند سالی بود کـه این قانون را همراه با تلویزیون یـا رادیو اجرا مـی کردم، روز اول ماه مبارک قرآنم را از کتابخانـه درون مـی آوردم و کنار تلویزیون مـی گذاشتم. هر روز سر یک ساعت مشخص، مـی نشستم و یک جزء قرآنم را مـی خواندم. امسال اما تصمـیم دیگری گرفته ام، مـی خواهم هر روز چند صفحه قرآن، با معنی بخوانم، مـی خواهم بـه خودم اجازه دهم کـه قرآن درون من اثر کند، مـی خواهم امسال شروعی شود به منظور این کـه در تمام سال قرآن بخوانم. اصلا شاید با همسرم صحبت کردم که تا کمـی قبل از افطار و کمـی بعد از سحر همگی با هم قرآن بخوانیم. هر سال از دیگران مـی شنوم قرآن خواندن حتما با تدبر و اندیشـه باشد، از شما چه پنـهان کـه گاهی درون مـهمانی ها یـا درون جمع دوستان همـین نکته را با لحنی آموزنده(!) بـه آنـها مـی گویم، اما دریغ از این کـه خودم انجامش دهم، ولی من امسال مـی خواهم از خودم شروع کنم، شما چطور؟

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 22:1 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


«عبادت هوشمندانـه»

«عبادت هوشمندانـه»

"چه بسیـار روزه دارانى کـه از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى بهره اى نمى برند و چه بسیـار شب زنده دارانى کـه از قیـام شبانـه خود جز بى خوابى و خستگى ثمره اى نمى گیرند. آفرین بر خواب هوشمندان و افطارشان!"(1)

در فرهنگ دینی ما، عبادات نیز همانند انسان دارای روح و جسم هستند؛ یعنی ظاهرى دارند و باطنى و یـا بـه بیـان دیگر، صورتى دارند و سیرتى. صورت عبادات، افعالى هست که درون ظاهر حتما انجام شود؛ ولى باطن آنـها، فلسفه هاى تربیتى است کـه نتیجه آن قرب بـه خدا است. براى رسیدن بـه این نتایج، تنـها انجام ظاهر عبادات کافى نیست؛ بلکه توجه بـه آداب آن نیز لازم است. مثلا درون نماز اگر حضور قلب نباشد و انسان اذکار و افعال نماز را درون حالى بـه جا آورد کـه فکر او مشغول برنامـه هاى دنیوى و مادى است، بـه یقین از نتایج تربیتى آن کـه باز داشتن از گناه (نـهى از فحشا و منکر)(2) و قرب بـه خدا (3) و شستشوى دل از زنگار گناه است،(4) محروم خواهد ماند.

همچنین روزه نیز برنامـه هایى ظاهرى (مانند خوددارى از خوردنى و نوشیدنى و بعضى دیگر از لذات نفسانى) دارد و در کنار آن، دارای فلسفه اى هست که عبارت از تقویت ایمان و اراده و مبارزه با هواى نفس و شیطان است. طبیعی هست که اگر فلسفه روزه حاصل نشود، نتیجه روزه کـه تقوا است،(5) محقق نمى گردد و لذا این گونـه عملی انسان را از عذاب الهى باز نمى دارد و سپرى درون برابر آتش نمى شود.(6) بـه همـین دلیل درون روایـات اسلامى تأکید زیـادى بر توجه بـه روح نماز و روزه و سایر عبادات شده هست تا فرد علاوه بر رفع تکلیف از طریق انجام ظاهر عبادت، عبادتش نیز به درجه قبولى در نزد پرورگار برسد.

وبلاگ ای کلک فرارسیدن هنگامـه طاعت، ماه عبادت و بهار رحمت و مغفرت،

 ماه مبارک رمضان

را بـه همـه مسلمانان جهان، خصوصا شما دوست عزیز تبریک عرض مـی‌نماید.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 2:39 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


منتظر ظهور



نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم کـه بازار یوسف فروشی درون این دوره بد شدیدا گرفته
خدایـا بـه روی درخشان مـهدی
به زلف سیـاه و پریشان مـهدی
به قلب رئوفش کـه دریـای داغ است
به چشمان از غصه گریـان مـهدی
به لبهای گرم علی یـا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مـهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امـید فقیران مـهدی
به حال نیـاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مـهدی
به برق نگاه بـه خال سیـاهش
به عطر ملیح گریبان مـهدی
به حج جمـیلش بـه جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مـهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مـهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شـهد شـهود شـهیدان مـهدی
مرا دائم الاشتیـاقش بگردان
مرا چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 0:8 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


نمــاز دو نفــره

خـــدایـا

دلم هوس یک نماز دو نفره کرده هست ...

فقط من باشم و تو !!!

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سی و یکم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 2:10 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


« عزت بـه شرط ذلت! »

« عزت بـه شرط ذلت! »

تعادل بین حالات درونی و حرکات بیرونی انسان، موضوعی هست که سبب مـی‌شود آدمـی بتواند ویژگی‌های مثبت خود را درون مقابل رویدادهای خوب و بد حفظ کند. این تعادل بـه معنی آن هست که انسان، نـه دچار خودبزرگ بینی و تکبر گردد و نـه آنقدر خود را کوچک ببیند کـه عزت نفسش را از دست بدهد.

برقراری این تعادل از توانایی‌های یک انسان آراسته بـه مکارم اخلاقی است. اما چگونـه مـی‌توان بـه این تعادل دست یـافت؟ توجه بـه دعاها و نیـایش‌های منقول از اهل بیت (علیـهم السلام) یکی از راه‌هایی هست که از طریق آن مـی‌توانیم شیوه دستیـابی بـه اصول و معیـارهای اخلاقی و از جمله تعادل درونی را بیـاموزیم.

از برجسته ترین مجموعه ادعیـه‌ای کـه در اختیـار مسلمانان قرار دارد، صحیفه سجادیـه هست که شامل 54 دعا از امام سجاد (علیـه السلام) است. آن حضرت درون صحیفه سجادیـه و در دعای مکارم الاخلاق، درمان تکبر و خود بزرگ بینی را ذلت باطنی و بـه معنای دیگر، تواضع بیـان مـی‌کند. تواضع بـه معنای شکسته نفسی هست تا مانع شود انسان خود را از دیگران برتر ببیند. درون فرازی از این دعا آمده است:

«خدایـا! بر محمد و آلش درود فرست و من را مـیان مردم هیچ درجه‌ای بالا مبر؛ جز آن کـه مرا معادل آن، درون نزد خودم پست گردانی.»(1)

از این فراز، مـی‌توان این گونـه برداشت کرد کـه مقام ظاهری و دنیـایی یـا بـه عبارت دیگر، عزّت ظاهری ممکن هست انسان را دچار خودبزرگ بینی و تکبر نماید و تواضعی را کـه چه بسا او نسبت بـه مردم رعایت مـی‌نمود، از یـادش و سبب شود کـه آدمـی از این پس، مردم را با چشم حقارت و پستی بنگرد.

مطلبی کـه در ادامـه مـی‌خوانیم، ماجرای افسر متدینی هست که درون هنگام مطالعه ی همـین فراز از دعای مکارم الاخلاق، سؤالی برایش پیش آمده بود. این افسر بـه خدمت یکی از بزرگان رسید و سؤالش را این چنین مطرح کرد:

"بعد از نماز صبح درون حال مطالعه ی دعای مکارم الاخلاق بودم کـه عبارتی درون دعا توجه ام را جلب کرد. درون این عبارت، کلمـه ی درجه آمده بود کـه در شغل ما تعیین کننده ی جایگاه افراد بـه حساب مـی‌آید؛ چرا کـه افسران نظامـی با گرفتن درجه، رفعت مقام پیدا مـی‌د. درون ذهنم این سؤال ایجاد شد آیـا درجات نظامـی ما و این تعبیری کـه در دعا از درجه شده با هم ارتباطی دارد؟ "

آن عالم درون جواب، بیـان داشت که: "درجه درون این قسمت از دعا عزّت ظاهری و احترامـی هست که مردم نسبت بـه شخص عالی مقام مـی‌گذارند. اما بـه عنوان یک مصداق ساده، مفهوم این عبارت امام سجاد (علیـه السلام) را مـی‌توان درون کار شما این گونـه بیـان کرد:

مثلاً اگر درجه‌ای کـه شما دارید سرهنگی است، افراد عادی کـه به اطاق شما مـی‌آیند، حتما در مقابل آنـها متواضعانـه بایستید بـه آنان دست بدهید و آنـها را دعوت بـه نشستن کنید، وقتی نشستند، شما هم بنشینید. اگر ارتقاء درجه گرفتید و سرتیپ شدید، حتما خضوع شما درون نفستان بیشتر گردد و آنـها را بیشتر احترام نمایید. وقتی فردی بـه شما مراجعه مـی‌کند، مـیز برخیزید، بـه خارج مـیز بیـایید، با او دست بدهید و پس از نشستن او، شما هم بنشینید.

اگر درجه ی بالاتر گرفتید و سرلشگر شدید، حتما فروتنی شما زیـادتر گردد. از روی صندلی خود برخیزید که تا وسط اطاق بیـایید و با او دست بدهید. وقتی کـه نشست، شما هم روی صندلی مقابل او بنشینید و پشت مـیز نروید.

خلاصه هر قدر درجه ی ظاهری شما بالاتر رفت، خودتان درون نزد خودتان کوچکتر و در باطنتان پست تر باشید. درون این صورت هست که مقام بالاتر، شما را از مسیر فضیلت منحرف نکرده و از وظایف انسانی و کرامت خُلق باز نمـی‌دارد."

بنابر این عزت و محبوبیت ظاهری کـه بر اثر علل و رویداد هایی نصیب انسان مـی‌شود، از نعمت‌های خداوند است.ی کـه از این نعمت برخوردار مـی‌گردد، حتما قدرشناس آن باشد و به وظیفه دینی و عقلی خود عمل نماید و توجه کند کـه این نعمت همانند دیگر نعمتهای دنیـا، موقت و زودگذر است. لذا از ابتدا حتما به زوال آن بیـاندیشد و از خداوند بخواهد کـه معادل این عزت ظاهری، او را پیش نفس خودش کوچک و ذلیل نماید.

بزرگترین ویژگی چنین عزتی کـه در کنارش احساس ذلت باشد، این هست که مایـه ی غرور نمـی‌شود؛ چرا کـه انسان بـه خاطر دارد با یک تحول کوچک، ممکن هست وضع دگرگون شود.

(برگرفته از کتاب "شرح و تفسیر دعای مکارم تألیف: "مرحوم حجة الإسلام محمد تفی فلسفی")

وبلاگ ای کلک فرارسیدن پنجم شعبان، سالروز مـیلاد

زینت عابدان و پیشوای ساجدان

امام چهارم شیعیـان

امام علی بن الحسین (علیـه السلام)

را بـه تمامـی مسلمانان، بـه خصوص شما دوست گرامـی تبریک و تهنیت مـی‌گوید.

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 20:30 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


در پی دلیـلی اســت کـه ببخشـد ما را



خالق من "بهشتی" دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛

و "دوزخی" دارد، بـه گمانم کوچک و بعید؛

و درون پی دلیلیست کـه ببخشد ما را ...

"دکتر علی شریعتی"

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 22:38 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


آیت الله وحید خراسانی: علمای مملکت دقت کنند، این هست منشورحکومت علی و این هم عملش

روایت آیت الله العظمـی وحید خراسانی درخصوص رفتار امـیرالمومنین(ع) با فرد یـهودی بـه نقل از پایگاه اطلاع رسانی این مرجع بـه شرح زیر است:

دانشگاهی ها تأمل کنند، علمای مملکت دقت کنند و بفهمند، چه خبر است؟! چه غوغاست؟!ی کـه ایران امروز، یک ایـالت او بوده، که تا برسد بـه بقیـه‌ی امپراطوری روم. شاهنشاهی ایران زیر دو پایش بوده، یک مرتبه مردی یـهودی جلو آمد و گفت: یـا علی، این زرهت کـه در آنجاست مال من است. فرمود: این زره من هست از دستم افتاده. گفت: یـا علی، این زره مال من است.

من دست برنمـی‌دارم که تا پیش قاضی حاضر شوی. درباره‌ی اینـها فکر کنید. امـیرمؤمنان علی (علیـه السلام)ی هست که از جهت معنا، ۱۲۴هزار پیغمبر زیر پرچم اویند. «آدم ومن دونـه تحت لوائی». و آن لواء درون دست علی بن ابی طالب (علیـه السلام) است. از این طرف هم حکومت دنیـا درون قبضه اقتدار اوست. با یـهودی پیش قاضی آمد. قاضی دید زره درون دست یـهودی است. حکم کرد کـه زره مال یـهودی است. حالا فکر کنید قاضی علیـه او حکم کرد؛ آن هم بـه نفع یـهودی. امـیرالمؤمنین (علیـه السلام) زره را بـه یـهودی تحویل داد. یک مرتبه یـهودی روی قدمش افتاد. گفت: یـا علی، زره مال خودت بود. من همـه این بساط را بـه راه انداختم کـه ببینم این دین همان دینی هست که موسى (علیـه السلام) خبر داده.

این ادعا را بـه ناحق کردم تو درون مقابل مثل منی حاضر شدی بـه محکمـه آمدی. آن هم حکم قاضی را بـه حسب ظاهرِ اینکه زره درون دست من هست پذیرفتی. همـه‌ی مقصد این بود کـه بدانم تو همانی کـه موسی خبر داده کـه جانشین خاتمـی (صلی الله علیـه وآله). أشـهد ان لا اله الا الله! روی قدمش افتاد و مسلمان شد. حضرت زرهش را بـه او داد. هفتصد درهم هم بـه او داد. یـهودی درون غزوه‌ی صفین درون رکاب امـیرالمؤمنین (علیـه السلام) شـهید شد.

این هست علی بن ابی طالب! این منشور حکومتش، این هم عملش! دنیـا کجا دیده بشری کـه اقالیم هفت گانـه بما تحت افلاکها همـه را بـه او بدهند که تا یک پوست جو از دهن یک مورچه بگیرد. هفت اقلیم را ببازد و آن پوست جو را از دهن مورچه نگیرد. به منظور چنینی، بشریت حتما عزا بگیرد کـه چهی بود؟ چه کرد؟ این زندگی چه بود؟

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 19:40 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


معــجزه ...



خدایـا

من اینجا دلم سخت معجزه مـیخواهد

و تو انگار

معجزه هایت را گذاشته ای به منظور روز مبادا ...!

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سوم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 12:4 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


توهین یک زن بـه علامـه جعفری درون حرم رضوی

علامـه جعفری تعریف مـی کرد تو یکی از زیـارتام کـه مشـهد رفته بودم بـه امام رضا گفتم «یـا امام رضا دلم مـیخواد تو این زیـارت خودمو از نظر تو بشناسم کـه چه جوری منو مـی بینی نشونـه شم این باشـه کـه تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولینی کـه با من حرف مـی زنـه من پیـامتو بگیرم»

علامـه گفت: وارد صحن کـه شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد، یـه دفه دیدم داره مـیره خودمو رسوندم بهش و سر صداش زدم کـه کجایی؟ روشو کـه برگردوند دیدم زن من نیست بلافاصله بهم گفت: «خیلی خری». حالا منم مات شده بودم کـه امام رضا عجب رک حرف مـیزنـه. زنـه دید انگار دست بردار نیستم دارم نگاش مـی کنم گفتش «نـه فقط خودت، پدر و مادر و جد و آبادتم خرند»
علامـه مـیگن این داستانو برا شـهید مطهری تعریف کردم که تا ۲۰ دقیقه مـی خندید.

منبع:http://salamfarvi.blogfa.com/

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 21:45 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


جــــملاتـــــــ الهام بخــــش بـــرای زندگـــــی

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۲ ساعت 14:30 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


شعر زیبا مخصوص امام زمان (عج)

ای آنکه درون نگاهت حجمـی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، که تا بر شبم بتابی

ای آنکه درون حجابت دریـای نور داری

من غرق درون گناهم، کی مـی کنی نگاهم؟

برعچشمـهایم چشمـی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نـهانی ما

کوک هست ساز دلها، کی مـیل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

کی درون سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:52 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


خدای بخشنده این گونـه است


نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 0:20 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


مشت خدا

کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی بـه طرف بقال دراز کرد و گفت: م

گفته چیزهایی کـه در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.

بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده درون کاغذ را فراهم کرد و به دست

بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون خوبی هستی و به حرف ت گوش

مـی‌دی، مـی‌تونی یک مشت شکلات بـه عنوان جایزه برداری.

ولی کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال کـه احساس کرد بچه

برای برداشتن شکلات‌ها خجالت مـی‌کشـه گفت: “م! خجالت نکش، بیـا جلو

خودت شکلاتهاتو بردار”

ک پاسخ داد: “عمو! نمـی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمـی‌شـه شما بهم بدین؟ “

بقال با تعجب پرسید: چرا م؟ مگه چه فرقی مـی‌کنـه؟

و ک با خنده‌ای کودکانـه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

————–

داشتم فکر مـیکردم حواسمون به‌اندازه یـه بچه کوچولو هم جمع نیس کـه بدونیم

و مطمئن باشیم کـه مشت خدا از مشت ما بزرگتره

امام صادق علیـه السلام درون دعایی مـی‌فرماید:

یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ

أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه‏

ای عطا کننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر

دنیـا و آخرت را ـ آن چنان کـه در خور تو هست ـ عطا نما.

کافی، ج ۲، ص ۵۹


نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 16:10 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


اشاره قرآن بـه اینکه اهرام مصر از گِل ساخته شده اند

همواره دانشمندان درون مقابل رازهای این بنای عظیم درمانده بودند... و همواره بشر آن را بـه چشم رازی محیّر دیده اند ... و همـیشـه نویسندگان درباره آن داستان ها و افسانـه های خیـالی نوشته اند... ولی حقیقت اکنون درون حال آشکار شدن هست ...این اهرام است.

کاوش های جدید مـی گویند اهرام مصر از گِل و حرارت ساخته شده اند! و عجیب آنکه قرآن بـه این حقیقت علمـی اشاره کرده هست و آن هم از زبان فرعون... ولی قبل از آن نگاهی بیندازیم بـه آخرین کشفیـات دانشمندان .

روزنامـه تایمز آمریکایی درون شماره منتشر شده خود بـه تاریخ (December 1, 2006 )  خبری علمـی منتشر کرد کـه در آن تاکید مـی کند ، فراعنـه از گِل به منظور ساخت اهرام استفاده نمودند. این تحقیق آمریکایی فرانسوی همچنین مـی افزاید ، سنگ هایی کـه اهرام از آنـها ساخته شده اند، ابتدا درون قالب هایی چوبی ریخته شده اند سپس با کمک حرارت معالجه شده اند که تا اینکه شکل طبیعی بـه خود گرفتند.

دانشمندان همچنین مـی گویند فراعنـه درون علم شیمـی و دستکاری گِل بـه تخصص بالایی دست یـافتند. البته آن ها شیوه های سری خود را درون خفا نگه داشتند و به هیچ فردی اجازه اطلاع از آن ها را نمـی دادند و حتی  بر روی نوشته های بجا مانده از آن روزگار نیز چیزی از این علم از خود بـه یـادگار نگذاشتند. پروفسور Hug Gilles و پروفسور Michel Barsoum تاکید مـی کنند کـه هرم بزرگ  درون جیزه (شـهری درون مصر) از دو نوع سنگ ساخته شده اند، سنگ های طبیعی و سنگ های مصنوعی با دست.

و درون بحثی کـه مجله ی Journal of the American Ceramic Society  آن را منتشر کرد تاکید شده هست که فراعنـه از گِل  Slurry به منظور ساخت برج های مرتفع بـه شکل عام و ساخت اهرام بشکل خاص استفاده مـی د. زیرا غیر ممکن هست که انسان سنگ هایی بـه وزن هزران کیلوگرم را بـه ارتفاع بالا جا بـه جا کند. و این امر سبب شد کـه آن ها از سنگ های طبیعی برا ی ساخت قاعده هرم و از سنگ های مصنوعی به منظور ساخت قله ی آن بهره بگیرند.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و نـهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 13:48 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


وقتی کـه ...

وقتی کـه قلب‌هایمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هایمان‌ مـیشود،
وقتی نمـیتوانیم‌ اشک هایمان ‌را پشت‌ پلك‌هایمان‌ مخفی كنیم‌
و بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ مـیشكند ...

وقتی احساس‌ مـیكنیم
بدبختیـها بیشتر از سهم‌مان‌ است
و رنج‌ها بیشتر از صبرمان ...

وقتی امـیدها ته‌ مـیكشد
و انتظارها به‌ سر نمـیرسد ...

وقتی طاقتمان تمام‌ مـیشود
و تحمل مان‌ هیچ ...

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیستم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 12:41 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


عارفانـه

ای کـه از ذکر خدا خالی باشد چون محکمـه ای هست که درون ان قاضی وجود نداشته باشد!

اشتباه همـیشـه هدیـه ای بـه همراه دارد و ان عبرت و فرصت است!

ثروت را تو حتما حفظ کنی ولی علم تورا حفظ مـیکند!

اگر از خودت طرح و نقشـه نداشته باشی دیگران از تو بـه عنوان مـهره و مصالح خودشان استفاده مـی کنند!

پول بـه عقلا خدمت و بر احمق ها حکومت مـی کند!

از بخشش اندک شرم ندار کـه محروم از ان کمتر است!

ان چه را قانون وضع مـی کند،اخلاق حتما ان را وزن کند!

پندارها این هست که ما مانده ایم و شـهدا رفته اند اما حقیقت این هست که زمان ما را با خود هست و شـهدا مانده اند!

در بیکران زندگی دو چیز افسوسم مـیدهد:یکی خدا و دیگری ابی اسمان.ابی اسمان را مـیبینم و مـیدانم کـه نیست،خدا را نمـیبینم و مـیدانم کـه هست!

سه دسته افراد وجود دارند:

ان کـه فریب دهد شیطان است

ان کـه فریب خورد حیوان است

ان کـه نـه فریب دهد و نـه فریب خورد انسان است!

شیطان به منظور ورود بـه قلب ها گذرنامـه نشان نمـیدهد!

مشکل بعضی ها این هست که مشکلی ندارند!

برای کشف اقیـانوس های جدید حتما شـهامت ترک ساحل ارام خود را داشته باشید،این جهان،جهان تغییر هست و تقدیر!

افلاطون:

هیچ مـهملی نیست مگر انکه درون ان نشانـه ای از حقیقت است!

دکتر شریعتی:

نامم را پدرم انتخاب کرد،شـهرتم را یکی از اجدادم،دیگر بس است؛راهم را خودم انتخاب خواهم کرد!

مارلوبراندو:

در دنیـا چیز بد وجود ندارد،اندیشـه ماست کـه به چیزی جامـه نیک و بد مـی پوشاند!

بتهوون:

بهترین لحظات زندگی من درون خواب بوده است....!

دیل کارنگی:

تبسم خرجی ندارد ولی سود بسیـار مـی دهد، یک قلب پاک از تمام مکانـهای دیدنی دنیـا دیدنی تر است!

در وجود ادمـها نباید دو نکته وجود داشته باشد:

1.تعلق2.تملق

سوال شد از دیگران چه جوری انتقام بگیریم؟

جواب امد:فضیلت ها و خوبیـهای خود را زیـاد کن!

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه سی ام دی ۱۳۹۱ ساعت 16:7 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


اگر دلت گرفته بـه این شماره زنگ بزن !

این روزها داشتن یک دوست خوب و آدم مطمئنی کـه حرف دلت را بشنود، نعمت بزرگی هست و حتما قدر آن را دانست. آیـا تاکنون فکر کرده‌ایم کـه در اوج لحظه‌های تنـهایی، چهی مـی‌تواند آرامش‌بخش زندگی باشد؟

دیروز خیلی کلافه بودم. دلم مـی‌خواست با یک نفر حرف ب. داشتم توی گوشی‌ همراهم شماره آدم‌ها رو نگاه مـی‌کردم کـه چشمم بـه اسم یکی از دوستان افتاد. پیـامکی زدم و گفتم دلم گرفته، پاسخ داد:
این کـه غصه نداره! بـه این شماره زنگ بزن، فقط نپرس کیـه کـه نمـی‌گم. اگر زنگ بزنی خیلی خوشحال مـی‌شـه، سلام من رو هم برسون...

شماره درون ادامـه مطلب...

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۱ ساعت 19:51 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


شعر بسیـاااااااار زیبا

آقا قسم بـه جان شما خوب مـی شوم                 باور کنید آخرش بـه خدا خوب مـی شوم

حتی اگر گناه خلایق کشم بـه دوش                    با یک نگاه لطف شما خوب مـی شوم

این روزها ز دست دل خویش شاکیم                   قدری تحملم بنما خوب مـی شوم

من ننگ و عار حضرتتان که تا به کی شوم؟               کی از دعای اهل بکا خوب مـی شوم

با یک دعای مادردلسوز و مـهربان                        ام الائمـه ی جوان خوب مـی شوم

جمعی کبوتر حرم فاطمـه شدند                          من هم شبیـه آن شـهدا خوب مـی شوم

من بدترین غلام حقیر ولایتم                              ای بهترین امام بیـا خوب مـی شوم

با این همـه بدی بـه ظهورشما قسم                     با یک نسیم کرب و بلا خوب مـی شوم

اللهم عجل لولیک الفرج

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۱ ساعت 1:15 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


زيارت عاشورا و علامـه اميني


مرحوم حجة الاسلام دکتر امـینی چنین مـی‌نویسد:  بعد از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامـه امـینی یعنی سال 1394 هجری قمری، شب جمعه‌ای قبل از اذان فجر، ایشان را درون خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یـافتم.

به ايشان گفتم : آقا جان! شما اکنون از مـیان ما رخت بر بسته‌اید و به جهان دیگر منتقل شده‌اید. درون آنجا کـه هستید کدامـین عمل (کتاب الغدیر، یـا سایر تألیفات، یـا تأسیس و بنیـاد کتابخانـه امـیرالمؤمنین علیـه السلام و ... )باعث نجات شما گردید از مـیان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمـی و دینی و مذهبی؟

مرحوم علامـه امـینی درنگ و تأملی نمودند. سپس فرمودند:

فقط زیـارت ابی عبدالله الحسین علیـه السلام.

عرض کردم: شما مـی‌دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار هست و راه کربلا بسته، چه کنم؟

فرمود: درون مجالس و محافلی کـه جهت عزاداری امام حسین علیـه السلام برپا مـی‌شود شرکت کن. ثواب زیـارت امام حسین علیـه السلام را بـه تو مـی‌دهند.

سپس فرمودند: پسر جان! درون گذشته بارها تو را یـادآور شدم و اکنون بـه تو توصیـه مـی‌کنم کـه               زیـارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن. مرتبا" زیـارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیـارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیـاری هست که موجب نجات و سعادتمندی درون دنیـا و آخرت تو مـی‌باشد، و امـید دعا دارم.

منبع :

کتاب‌ مردان علم درون مـیدان عمل و داستان‌هایی از علما.

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۱ ساعت 15:21 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


تصاویری از قبر پیـامبران و شخصیت های صدر اسلام

تصاویری منسوب بـه قبور پیـامبران ( علیـهم السلام ) و شخصیت های صدر اسلام، از جمله: حضرت آدم ، حوا ، ابراهیم ، یوشع ، هابیل ، لوط ، دادد ، موسی ، هارون ، شعیب ، صالح ، زکریـا ، یحیی ، آمنـه ، حلیمـه ، ابوطالب ،خدیجه و بلال . ...

 

حضرت ابراهیم خلیل الله

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه نـهم دی ۱۳۹۱ ساعت 19:58 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم

خــــدا تنـها روزنـه امـیدی هست كه هیچگاه بسته نمـی شود، تنـها كسی هست كه با دهان بسته هم مـی توان صدایش كرد، با پای شكسته هم مـی توان سراغش رفت، تنـها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمـی دارد، تنـها كسی هست كه وقتی همـه رفتند مـی ماند، وقتی همـه پشت كردند آغوش مـی گشاید، وقتی همـه تنـهایت گذاشتند محرمت مـی شود و تنـها سلطانی هست كه دلش با بخشیدن آرام مـی گیرد نـه با تنبیـه كردن. خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم...

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه هفتم دی ۱۳۹۱ ساعت 21:56 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


باز این چه شورش هست که درون جان واژه ها ست

چرا آب بـه گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کـه در این خشکی دوران بـه لبش جان نرسیده است

عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم کـه چرا عشق بـه انسان نرسیده است؟چرا آب بـه گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کـه در این خشکی دوران بـه لبش جان نرسیده است، بـه ایمان نرسیده هست و غم عشق بـه پایـان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیـاید بنویسد کـه هنوزم کـه هنوز هست چرا یوسف گمگشته بـه کنعان نرسیده هست ؟چرا کلبه احزان بـه گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمـین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه بـه انبوه فقط برد،فقط برد، زمـین مرد، زمـین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم بـه راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه هست و همـین آه خدایـا برسد کاش بـه جایی، برسد کاش صدایم بـه صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو کـه آغشته بـه حزنی هست زجنس غم و ماتم، زده آتش بـه دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یـافته درون سوگ کدامـین غم عظمـی بـه تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! کـه به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم بـه دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم کـه چنین مـی زند آتش بـه دل فاطمـه آهت بـه فدای نخ آن شال سیـاهت بـه فدای رخت ای ماه! بیـا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و  این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف درون چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته بـه اقلیم رهایی، بـه همان  صحن و سرایی کـه شما زائر آنی و خلاصه شود آیـا کـه مرا نیز بـه همراه خودت زیر رکابت  ببری که تا بشوم کرب و بلایی، بـه خدا درون هوس دیدن شش گوشـه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشـه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مـهتاب ندارد، همـه گویند بـه انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

گریـه کن ،گریـه وخون گریـه کن آری کـه هر آن مرثیـه را خلق شنیده هست شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن کـه قلم درون کف من همچو عصا درون ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، بـه گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل هست وببخشید کـه این مخمل خون بر تن تبدار حروف هست که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش برعطشان لغات هست و صدای تپش سطر بـه سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همـه زنان کشتی آرام نجات هست ،ولی حیف کـه ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف کـه ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم کـه هنوز هست حسین ابن علی تشنـهء یـار هست و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همـه هستی او درون کف گودال و سپس آه کـه «الشّمرُ ...»خدایـا چه بگویم «که شکستند سبو را وبد ...» دلت تاب ندارد بـه خدا با خبرم مـی گذرم از تپش روضه کـه خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت مـی دهم آقا بـه همـین روضه کـه در مجلس ما نیز بیـایی، تو کجایی ... تو کجایی...

یـادم آمد شب بی چتر وکلاهی ؛ کـه به بارانی مرطوب خیـابان ؛ زدم آهسته و گفتم چه هوایی هست خدایی ؛

 من و آغوش رهائی ؛ سپس آنقدر دویدم، طرف فاصله که تا از نفس افتاد نگاهم بـه نگاهی ؛

دلم آرام شد آنگونـه کـه هر قطرهء باران، غزلی بود نوازش گر احساس کـه مـی گفت فلانی! چه بخواهی چه نخواهی بـه سفر مـی روی امشب ؛ چمدانت پر باران شده پیراهنی از ابر بـه تن کن وبیـا! ؛

پس سفر آغاز شد و نوبت پرواز شد و راه نفس باز شد و قافیـه ها از قفس حنجره آزاد و رها

در منِ شاعر؛ منِ بی تاب تر از مرغ مـهاجر؛ بـه کجا مـی روم اقلیم بـه اقلیم؛ خدا هم سفرم بود و جهان زیر پرم بود سراسر ؛

 که سر راه بـه ناگاه  مرا تیشـهء فرهاد صدا زد : نفسی صبر کن ای مرد مسافر ؛

قَسَمَت مـی دهم ای دوست سلام من دلخستهء مجنون شده را نیز بـه شیرین غزلهای خداوند بـه معشوق دوعالم برسان؛

 باز دلم شور زد آخر بـه کجا مـی روی ای دل، کـه چنین مست ورها مـی روی ای دل،

 مگر امشب بـه تماشای خدا مـی روی ای دل، نکند باز بـه آن وادی... ،

مشغول همـین فکر وخیـالات پر از لذت و پر جاذبه بودم ؛ کـه مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی، کـه نوشتند کمـی قبل اذان سحر جمعه پراکنده درون آن دشت خداییست.

چشم وا کردم وخود را وسط صحن وسرا ، عرش خدا، کرب وبلا ، مست و رها درون دل آیینـه؛

جدا از غم دیرینـه ولی دست بـه یله دیدم

من سر که تا به قدم ، محو حرم ، بال ملک دور و برم ، یک سره مبهوت بـه لاهوت رسیدم ؛ چه بگویم کـه چه دیدم ؛ کـه دل از خویش ب ، بـه خدا رفت قرارم ،

نـه... بـه توصیف چنین منظره ای واژه ندارم؛  سپس آهسته نشستم،و نوشتم (فقط ای اشک امانم بده که تا سجدهء شکری بگذارم)

که بـه ناگاه نسیم سحری، از سر گلدستهء باران واذان آمد و

 یک گوشـه از آن پردهء درون شور عراقی و حجازی بـه هم آمـیخته را بعد زدو

 چشم دلم افتاد بـه اعجاز خداوند ، بـه شش گوشـهء معشوق

خدایـا تو بگو این منم آیـا ، کـه سراپا شده ام محو تمنا و نماشا ،

 فقط این را بنویسید رسیده استتشنـه بـه دریـا ، دلم آزاد شد از همـهمـه دور

از همـه مدهوش ، غم وغصه فراموش ،

 در آغوش ضریح پسر فاطمـه آرام سر انجام گرفتم.

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیـه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط زدن را کـه جور کرد
احساس کرد از همـه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم بـه پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را کـه غم گرفت
وقتی کـه مـیز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود بـه دستش قلم گرفت
مثل همـیشـه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش هست که درون جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیـار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیـه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه یتشنـه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا بـه پاش جهان گریـه مـی کند
دارد غروب فرشچیـان گریـه مـی کند
با این زبان چگونـه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریـا کشید
حتی براش جای کفن بوریـا کشید
در خون کشید قافیـه ها را ، حروف را
از بس کـه گریـه کرد تمام لهوف را
اما درون اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همـه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمـی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را مـیان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیـاورد و بعد از آن ...
در خلسه ای عمـیق خودش بود و هیچ‌کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و ششم آبان ۱۳۹۱ ساعت 16:7 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


منتظر

ای کـه دائم بـه جهان منتظر منتظری
گیری از مردم دانا ز ظهورش خبری

روز و شب ذکر زبان تو بود یـا مـهدی
در فراقش غم دل داری و اشک بصری

فرض کن، حضرت مـهدی بـه تو ظاهر گردد
بر درون خانـه و یـا بر سر کوی و گذری

ظاهرت هست چنانی کـه خجالت نکشی
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

دیده ای هست تو را قابل دیدار امام
مـی توانی تو بـه خورشید جمالش نگری؟

خانـه ات لایق او هست کـه مـهمان گردد؟
لقمـه ات درون خور او هست کـه نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همـه دارائیت
داری آنقدر کـه یک هدیـه برایش بخری؟

گر بپرسد ثمرت چیست تو از طول حیـات
داری از بهر ارائه سند مختصری؟

ور بپرسد عملت چیست ز بگذشتن عمر
در عملکرد تو باشد عمل معتبری؟

برده ای نان و غذا بهر مساکین یک شب
یـا تو داری ز یتیمان و فقیران خبری؟

در پی امر بـه معروف و نـهی از منکر
بوده ای بهر محبان ولایت سپری؟

هیچ گه داشته ای بهر ظهور حضرت
ناله نیمـه شب و ذکر دعای سحری؟

آن چنان هست کـه افسرده و غمگین نشوی
گر بگیرد " سِمت تو" بدهد بر دگری؟

داری آمادگی آنکه اگر حضرت خواست
از سر مال جهان بهر خدا درون گذری؟

واقفی از عمل خویش تو بیش از دگران
مـی توان گفت تو را شیعه اثنی عشری ؟

گر از این جمله کـه گفتم همـه را دارایی
خوش بـه حال تو کـه خود ساخته و منتظری

ور از این گفته تو را هست قصوری بیگی
توبه کن بلکه ز محبوب بیـابی اثری

نصرت الله بیگی درباغی

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه نوزدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 0:40 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


عرفه; روز معاشقه با خدا

روز عرفه، بر عارفان حق، آنان کـه از خیمـه وجود خویش بیرون مـی‌آیند

و با آتش شوق و اشتیـاق وصال، بـه دعا و نیـایش متوسل مـی‌شوند، خجسته باد.

آیـا درون رؤیـاهایتان، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید؟ عرفه، رؤیـایی هست که بـه حقیقت مـی پیوندد.
. . .
عرفه، روز بازگشت است؛ بازگشت بـه آغوش مـهربان خدا. عرفه، روزی هست که ناامـیدی از درگاه خدا رخت برمـی بندد.
. . .
سلام بر عرفه کـه جانمان را بـه رایحه و خنکای نسیم نوازش مـی دهد.
. . .
خدایـا از اعماق وجودم تو را صدا مـی‌ و از تو یـاری مـی‌خواهم ای رحمت کننده و ای گشایش‌گر
. . .
خدایـا! کمکم کن تو را بـه خاطر خودت دوست داشته باشم، نـه بـه خاطر خودم و نـه بـه خاطر ترس از عذاب آخرت.
. . .
الهى بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
. . .
الهى راز دل را نـهفتن دشوار هست و گفتن دشوارتر.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه چهارم آبان ۱۳۹۱ ساعت 2:8 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


من روزه ام را از روی هوس نشکستم


داستانی منتصب بـه منصور حلاج

به نام خدا …
همـه مـی دونید کـه بیماری جزام ذره ذره گوشت و تن را مـی خوره و یـهو مـی بینید کـه یکی یک طرف از صورتش کاملا ریخته و نـه لپ داره نـه گونـه ….و از بیرون صورت دندوناش معلومـه ….یـا یک تیکه از استخوان دستشون معلومـه و گوشتاش همـه ریخته ….بیمارای جزامـی چهره های خیلی خیلی دردناکی دارند .طوری کـه هری نمـی تونـه بهشون نگاه کنـه ….
الان این افراد خیلی کم شدن و جلو این بیماری داره گرفته مـیشـه … یـه دهکده ای هست نزدیک تبریز کـه اون ادمـها رانگه داری مـی کنند ….باورتون مـیشـه وقتی درون خواست به منظور این کـه چند که تا پرستار استخدام کنند که تا به اونـها غذا بده هیچ حاظر نشد …چرا خیلی ها اومدند که تا کار کنند ولی وقتی از نزدیک اون جا را دیدند همـه جا زدند …..
در خواست را جهانی دادند …..چند که تا راهبه از فرانسه و ایتالیـا بلند شدند اومدند واسه پرستاری از این ادما ….
چند که تا راهبه !!! اون هم از کشور های دیگه  ! .

به هر حال …

داستان از اون جایی شروع مـیشـه کـه …
ظهر یکی از روزهای رمضان بود ….حسین حلاج همـیشـه به منظور جزامـی ها غذا مـی و اون روز هم …داشت از خرابه ایی کـه بیماران جزامـیزندگی مـی د مـی گذشت ….جزامـی ها داشتند ناهار مـی خوردند …ناهار کـه چه ؟ ته مونده ی غذاهای دیگران و و چیزهایی کـه تو اشغال ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان…یکی از اون ها بلند مـیشـه بـه حلاج مـی گه : بفرما ناهار !
- مزاحم نیستم ؟
- نـه بفرمایید.
حسین حلاج مـیشینـه پای سفره ….یکی از جزامـی ها رو بهش مـی گه : تو چه جوریـه کـه از ما نمـی ترسی …دوستای تو حتی چندششون مـی شـه از کنار ما رد شند …ولی تو الان….
حلاج مـیگه : خب اون ها الان روزه هستند به منظور همـین این جا نمـیاند که تا دلشون هوس غذا نکنـه .
- بعد تو کـه این همـه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی ؟
- نشد امروز روزه بگیرم دیگه …

حلاج دست بـه غذا ها مـی بره و چند لقمـه مـی خوره …درست از همون غذا هایی کـه جزامـی ها بهشون دست زده بودند …

چند لقمـه کـه مـی خوره بلند مـیشـه و تشکر مـی کنـه و مـی ره ….

موقع افطار کـه مـیشـه منصور غذایی بـه دهنش مـی زاره و مـی گه : خدایـا روزه من را قبول کن ….
یکی از دوستاش مـی گه : ولی ما تو را دیدیم کـه داشتی با جزامـی ها ناهار مـی خوردی

حسین حلاج درون جوابش مـی گه : اون خداست …روزه ی من به منظور خداست …اون مـی دونـه که من اون چند لقمـه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ….دل بنده اش را مـی شکستم روزه ام باطل مـی شد یـا خوردن چند چند لقمـه غذا ؟؟؟

                  

 

عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی درون دست ، پرسیدند : کجا مـیروی؟

گفت : مـی روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم ، که تا مردم خدا را فقط بـه خاطر عشق بـه او بپرستند،

نـه بـه خاطر عیـاشی درون بهشت و ترس از جهنم

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و سوم مـهر ۱۳۹۱ ساعت 21:0 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


چهل حدیث از امام جعفر صادق (ع)

بمناسب شـهادت حضرت امام جعفر صادق علیـه السلام چهل حدیث از آن امام بزرگوار تقدیم عاشقان اهل بیت (ع) مـی گردد –

التماس دعا

حدیث (1) امام صادق (ع) فرمودند:

انَّ امـیر المومنین(ع) یَقُولُ: افضلُ العِبادَةِ العَفَاف


امـیر المومنین(ع) مـی فرمود:برترین عبادت پاکدامنی است.

(جهاد با نفس، ح 211)

حدیث (2) امام صادق (ع) فرمودند:

إذا أرادَ أَحَدُکم أَن یستَجابَ لَهُ فَلیطَیببَهُ وَلیخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ ، وَ إِنَّ اللّه‏َ لا یرفَعُ إِلَیـهِ دُعاء عَبدٍ وَ فى بَطنِهِ حَرامٌ أَو عِندَهُ مَظلَمَةٌ لأِحَدٍ مِن خَلقِهِ

هر بخواهد دعایش مستجاب شود، بایدب خود را حلال کند و حق مردم را بپردازد. دعاى هیچ بنده‏اى کـه مال حرام درون شکمش باشد یـا حقى بر گردنش باشد، بـه درگاه خدا بالا نمى‏رود.

( بحارالأنوار، ج 93، ص 321، ح 31 )

حدیث (3) امام صادق (ع) فرمودند:

انَّ العَمَلَ القَلیلَ عَلی الیَقینِ افضَلُ عند اللهِ مِنَ العَمَل الکَثیر عَلی غَیر یَقین.

عمل اندک و بادوام کـه بر پایـه ی یقین باشد درون نزد خداوند از عمل زیـاد کـه بدون یقین باشد برتر است.

(جهاد با نفس، ح 74)

حدیث (4) امام صادق (ع) فرمودند:

انَّ اللهَ یُحِبُّ العَبدَ المُفَتَّنَ التَّوَّابَ وَ مَن لا یَکُونُ ذَلِکَ مِنـهُ کَانَ اَفضَلَ

به راستی کـه خداوند بنده ای کـه بوسیله گناه آزموده شده و آزمایش شده، سپس توبه نموده هست را دوست مـی دارد و بنده ای کـه اصلاً بـه گِرد گناه نگشته از بنده ای کـه گناه کرده و توبه نموده برتر است.

(جهاد با نفس، ح 817)

برای خواندن احادیث بیشتر بـه ادامـه مطلب رجوع شود

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و یکم شـهریور ۱۳۹۱ ساعت 23:51 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


اندکی فکر کن ...

به آنـهایی فکر کن کـه هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیـافتند.

به آنـهایی فکر کن کـه در حال خروج از خانـه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.

به بچه هایی فکر کن کـه گفتند :
" زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار مـی کشند.

به دوستانی فکر کن کـه دیگر فرصتی به منظور در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را مـی دانستند.

به افرادی فکر کن کـه بر سر موضوعات پوچ و احمقانـه رو بـه روی هم مـی ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" مـی شود،
و حالا دیگر حتی روزنـه ای هم به منظور بازگشت وجود ندارد.

من به منظور تمام رفتگانی کـه بدون داشتن اثر و نشانـه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری مـی کنم.

من به منظور تمام بازماندگانی کـه غمگین نشسته اند و هرگز نمـی دانستند کـه :
آن آخرین لبخند گرمـی هست که بـه روی هم مـی زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریـه مـی کنم.

به افراد دور و بر خود فکر کنید ...

کسانی کـه بیش از همـه دوستشان دارید،
فرصت را به منظور طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هری کـه در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.

قدر لحظات خود را بدانید.

حتی یک ثانیـه را با فرض بر این کـه آنـها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنـها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !

"دیروز"
گذشته است؛

و

"آینده"
ممکن هست هرگز وجود نداشته باشد.

لحظه

"حال" را دریـاب
چون تنـها فرصتی هست که به منظور رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.
اندکی فکر کن ...

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:40 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


جملات عارفانـه دکتر شریعتی درون مورد عشق

عشق یک جوشش کور هست و پیوندی از سر نابینایی

دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال


 

#####################

 

عشق بیشتر از غریزه آب مـی خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع مـی کند و تا هرجا کـه روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج مـی گیرد

 

#####################

 

عشق با شناسنامـه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مـی گذارد
دوست داشتن درون ورای سن و زمان و مزاج زندگی مـی کند


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:27 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


مـنـاجــات

خدایـا !
خداياچگونـه تورابخوانم درحالي کـه من، من هستم

(بااين همـه گناه ومعصيت)

وچگونـه ازرحمت تونااميدشوم درحالي کـه تو، توهستي

(باآن همـه لطف ورحمت)

خدايا توآنچناني کـه من مي خواهم

مرانيزچنان کن کـه تومي خواهي

بزرگا !

مگر مي توان شيريني عشق تو را چشيد و از تو روي گردان شد ؟

مگر مي توان لذت همجواري با تو را درک کرد و ميل جاي ديگر داشت ؟

 

لطيفا !

آيا شود کـه من نيز دوست تو باشم و به عشق و محبت تو پاک گردم ؟

شود کـه شوق ديدارت بال پروازم را بگشايد و به خوب و بد راه دگر نينديشم ؟

جميلا !

توان روي تو ديدن و نعمتي ديگر خواستن ؟

توان رضايت تو را داشتن و چشم بـه ديگري دوختن ؟

 
از تو مي خواهم کـه مرا براي ديدن رويت انتخاب کني

اين تن را براي عبادتت ، لايق

اين قلب را براي شيداييت ، عاشق

اين چشم را براي ديدنت ، شايق

و اين جان را بـه مقام قربت ؛ واصل گردان

مي خواهم يک واصل باشم

ازمناجاتهاي امام سجاد(ع)

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:41 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


نوشته ی شاملو درون شانزده ساله گی

به حق مـی توان زنده یـاد احمد شاملو را یکی از فعال ترین، پرکارترین و اثرگذارترین شاعران، نویسنده گان، پژوهش گران و اندیشمندان تاریخ فرهنگ و ادب ایران بـه شمار آورد. او کـه متولد ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ بود، فعالیت ادبی اش را درون سال ۱۳۲۰ شروع کرد و نخستین نوشته اش را زیرعنوان “بنفشـه ی زیبا” درون ۲۴ اردی بهشت ۱۳۲۱، یعنی زمانی کـه شانزده سال و۵ ماه و سه روز از تولدش مـی گذشت، درشماره ی ۶۰ اطلاعات هفتگی، صفحه ی۱۴، بـه چاپ رساند. درون این دوره از حیـات، شاملو نوجوانی احساساتی، پرشور، شکننده، نازک خیـال و به اعتباری، افراطی و تند رو بود. درون این پیـام “بنفشـه زیبا” را به منظور شما عزیزان نقل مـی کنیم. لطفا عنایت داشته باشید کـه این اثربا وجود وجه نوشتاری اش، درون عمق خود -به یمن قریحه واستعداد کم نظیر شاملو-آهنگین هست و فضایی لطیف و موسیقایی دارد. چیزی کـه بعدها نقش شاملو را بـه عنوان پیش روی “شعر سپید”، “شعر منثور” ویـا “شعر شاملویی” تثبیت کرد. شعری کـه تمایز اورا نسبت بـه شیوه ی بنیـان گذارشعر نوین – نیمای بزرگ – نشان مـی داد. شاملو از ایفای نقش متقدم این شیوه فراتر رفت ودرعمل- بـه زعم بسیـاری از صاحب نظران- موفق ترین شاعرش هم بود.

بنفشـه ی زیبا

روزی بـه هنگام بهاران، از آسمان – خبر دادند که: “خدای زیبایی – فردا بامداد – بـه تماشای زمـین خواهد آمد.”
طبیعت، مقدم او را گرامـی داشت.
جشن مجللی گرفت.
آستین بالا زد و مشاطه ای توانا – چمن را، ارغوان، و گل سرخ را، لاله گون نمود.
سپس از همان جا کـه مـی بایستی – مـیهمانان، پای بر زمـین گذاردند – که تا خانـه ی خود را، فرشی از چمن گسترد.
***
بامداد- خروس سحرخوان – آواز داد که:
“ای بستانیـان، برخیزید، خدای آمد.”
گل های قشنگ، زود از خواب برخاستند و لباس های رنگارنگ خود را پوشیدند.
بلبل های غزل خوان نیز بـه روی شاخه های درختان جای گرفتند.
باغبان هم از داربست های مـیوه، تاق های نصرت تشکیل داد.
خورشید، سر کوه های بلند – بـه در کشید و چشمکی زد.
یـادم نیست چه گفت، فقط مـی دانم معنی اشاره اش این بود که:
“خدا آمد.”
یک باره گل ها شروع بـه یدن د و بلبلان مشغول خواندن شدند.
یک پارپه “نور” و یک عالم “زیبایی” از دره ی خوشگل وزیبا و با صفا، پیدا شد.
صبا – دست بـه – از دنبالش مـی آمد و هزاران رایحه ی جان افزا، با خود مـی آورد.
ابر – برسرش – مروارید باران، نثار مـی کرد و رویش را مـی شست.
خدای، هم چنان کـه با جلال پیش مـی آمد و به هر طرف مـی نگریست، بنفشـه ی زیبایی دید کـه که شرمنده – سر بـه زیر انداخته است…
پیش رفت – “خدایـانـه” نگاهی بـه دو نمود، بـه بوسید و در کنارش گرفت و گفت:
“ای گل زیبا از چیست کـه چنین مغمومـی!
ترا – از آن زیبا آفریدیم کـه بستان را صفای چنان دهی”.
بنفشـه ی زیبا – با یک دنیـا شرم و ناز گفت:
“مرا – این همـه غم – از آن هست که زیبا هستم.
اگر من هم – چون دیگران – نازیبا بودم، کجا آزرم را پرده ی خود مـی ساختم؟”
خدای زیبایی را خوش آمد، سر بـه گوش بنفشـه گذاشت و آهسته گفت:
“آفرین! مرا از این گفتار نیک – خوش آمد.
پاداش چه مـی خواهی؟ بگوی!”
بنفشـه ی زیبا- سر بـه خاک نـهاد و پاسخ داد:
بارها دست بشر بـه قصد هلاک – بـه سوی ام آمده
و فرزندانم را درون برابر دیدگانم از شاخسار هستی
ربوده، مـی ترسم من هم از این زیبایی – بهره ای
جز مرگ نبینم.
حال – خداوند، این زیبایی را از من بگیر و به دیگری بده -
که زیبایی آفت جان است.

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 4:7 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی

سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی



در روزگاری کـه خنده ی مردم از زمـین خوردن توست،
پس برخیز که تا چنین مردمـی بگریند ...
.
.
.
درصد کمـی از انسانـها نود سال زندگی مـی کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار مـی کنند

.
.
.
نصف اشباهاتمان ناشی از این هست که
وقتی حتما فکر کنیم، احساس مـی کنیم
و وقتی کـه باید احساس کنیم، فکر مـی کنیم

.
.
.
سر آخر، چیزی کـه به حساب مـی آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای هست که درون آن سالها کرده اید

.
.
.
همـیشـه درون زندگیت جوری زندگی کن که
"ای کاش"
تکیـه کلام پیریت نشود

.
.
.
چه داروی تلخی هست وفاداری بـه خائن،
صداقت با دروغگو،
و مـهربانی با سنگدل ...

.
.
.
مشکلات امروز تو به منظور امروز کافی ست،
مشکلات فردا را بـه امروز اضافه نکن ...

.
.
.
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیـازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی به منظور عصبانی بودن ندارید ...

.
.
.
ما خوب یـاد گرفتیم درون آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیـها،
اما هنوز یـاد نگرفتیم روی زمـین چگونـه زندگی کنیم

.
.
.
فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمـی‌شود ...

.
.
.
یـادمان باشد کـه : آن هنگام کـه از دست عادت مـی شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ...

.
.
.
زنده بودن حرکتی افقی هست از گهواره که تا گور
و زندگی حرکتی عمودی هست از زمـین که تا آسمان

.
.
.
برای دوست داشتن وقت لازم است،
اما به منظور نفرت
گاهی فقط یک حادثه یـا یک ثانیـه کافی است.

.
.
.
گاه درون زندگی، موقعیت هایی پیش مـیآید کـه انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.

.
.
.
به یـاد ندارم نابینایی بـه من تنـه زده باشد
اما هر وقت تنم بـه جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟"

.
.
.
مادامـی کـه تلخی زندگی دیگران را شیرین مـی کنی،
بدان کـه زندگی مـی کنی ...

.
.
.
هیچ انتظاری ازی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است

.
.
.
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛
یکی درون آسمان و یکی درون قلب ...

.
.
.
در جستجوی قلبِ زیبا باش نـه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همـیشـه خوب نمـی ماند
امـا آنچه خوب هست همـیشـه زیباست ...

.
.
.
هیچ وقت رازت رو بهی نگو؛
وقتی خودت نمـیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری دیگه ای برات راز نگه داره؟

.
.
.
هیچ انسانی دوست نداره بمـیره !
اما همـه آرزو مـیکنن برن بـه بهشت.
اما، یـادمون مـیره کـه برای رفتن بـه بهشت اول حتما مرد ...

.
.
.
از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مـهری‌ها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شـهریوری‌ ها، آذری‌ ها، آبانی ها
چـون بـه درد دلت گوش مـیدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند
.
.
.
زیباترین عها درون اتاق های تاریک ظاهر مـی ‏شوند؛
پس هر موقع درون قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،
بدان کـه خدا مـی‏ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.

.
.
.
نتیجه زندگی، چیزهایی نیست کـه جمع مـیکنیم
بلکه قلبهایی هست که جذب مـیکنیم

.
.
.
عجیب هست که بعد از گذشت یک دقیقه بـه پزشکی اعتماد مـی کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت بـه کلاهبرداری !
بعد از چند روز بـه دوستی
بعد از چند ماه بـه همکاری
بعد از چند سال بـه همسایـه ای ...
اما بعد از یک عمر بـه خدا اعتماد نمـی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده کـه اعتمادی فراتر آنچه مـی بایست را بـه او ببخشیم.
او کـه یگانـه هست و شایسته ...

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:48 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


مقاله: نزول قرآن

قرآن مجموعه ی آیـات و سوره های نازل شده بر پیـامبر اسلام(ص) هست که پیش از هجرت و پس از آن درون مناسبت های مختلف و پیش آمدهای گوناگون بـه طور پراکنده نازل شده هست و سپس گردآوری شده و به صورت مجموعه کتاب درآمده است.

یکی‌ از مباحثی‌ که‌ درون علوم‌ قرآنی‌ و به‌ خصوص‌ تاریخ‌ قرآن‌ مطرح‌ است‌ بحث‌ نزول‌ قرآن‌ است‌. که‌ آیـا نزول‌ قرآن‌ به‌ چه‌ صورت‌ بوده‌ است‌، آیـا نزول‌ تدریجی‌ بوده‌ یـا اینکه‌ نزول‌ قرآن‌ دفعی‌ بوده‌ است‌؟ قرآن‌ درون چه‌ زمانی‌ نازل‌ شده‌ است‌؟ یـا آغاز نزول‌ آن‌ چه‌ هنگام‌ بوده‌ است‌؟

در مورد نزول‌ قرآن‌ سه ‌آیـه‌ محور بحثهای‌ مفسرین‌ و دانشمندان‌ علوم‌ قرآنی‌ قرار گرفته‌ است‌. این‌ سه‌ آیـه ‌به‌ ترتیب‌ نزول‌ عبارتند از:

۱ـ آیـه‌ اول‌ سوره‌ قدر: « انا انزلناه‌ فی‌ لیلة‌ القدر».

۲ـ آیـه‌ سوم‌ سوره‌ دخان‌: « انا انزلناه‌ فی‌ لیلة‌ مبارکة انا کنا منذرین ».

۳ـ آیـه‌ ۱۸۵ سوره‌ بقره‌: « شـهر رمضان‌ الذی‌ انزل‌ فیـه‌ القرآن‌…»

آنچه‌ براساس‌ این‌ سه‌ آیـه‌ به‌ ذهن‌ مـی‌آید این‌ است‌ که‌ انزال‌ قرآن‌ درون یک‌ شب‌ مبارک‌ که‌ همان‌ لیلة‌ القدر است‌ واقع‌ شده‌ است‌. و شب‌ قدر نیز درون ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ قرار دارد. پس‌ قرآن‌ درون ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ و در شب‌ قدر نازل‌ شده‌ است‌. حال‌ سؤال‌ این‌ است‌ که‌:

 ۱ـ شب‌ قدر چه‌ شبی‌ است‌؟

 ۲ـ آیـا این‌ نزول‌ قرآن‌ بصورت‌ دفعی‌ و یکجا بوده‌ است‌ یـا اینکه‌ آغاز نزول‌ قرآن‌ درون شب‌ قدر بوده‌ است‌؟

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:20 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


دل نوشته شب نوزدهم

در مفاتیح الجنان درون اعمال مشترک شب قدر بـه نقل از علامـه مجلسی(ره) آمده هست که بهترین اعمال درون این شب ها طلب آمرزش و دعا به منظور حوایج دنیـا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان و برادران مومن (زنده و مرده آنـها) است.

گویـا ماه رمضان ماه دعاست و شب های قدر فراوان تر حتما دعا کرد چرا کـه شب نزول فرشتگان است.فرشتگانی کـه در این شب نازل مـی شوند هنگام بازگشت بـه آسمان ها دعای مومنین را نیز با خود بالا مـی برند.شاید امشب بالا رفتن دعا آسان تر است.

در سوره بقره از آیـه ۱۸۳ بحث روزه و صیـام مطرح و وجوب آن ذکر شده است.آیـات ۱۸۴ و۱۸۵ نیز بـه بحث احکام روزه پرداخته و اینکه ماه رمضان ماه نزول قرآن است.اما آیـه ی ۱۸۶ کـه یکی از لطیف ترین آیـات قرآن هست در ادامـه آیـات روزه و رمضان آمده و به بحث دعا پرداخته است. و در ادامـه آیـه ۱۸۷ نیز دوباره احکام روزه و رمضان پی گرفته شده است. ما معتقدیم قرآن کـه از طرف خدای حکیم نازل شده و چینش آیـات آن نیز با دستور حضرت حق بوده است.به همـین خاطر قرار گرفتن آیـه ۱۸۶ با موضوع دعا درون ضمن آیـات روزه و رمضان و آن هم با این لطافت نشان از این دارد کـه ماه رمضان ماه دعاست. از طرف دیگر با توجه بـه اینکه درون آیـه ۱۸۵ بـه نزول قرآن درون ماه رمضان اشاره و مشخص هست که نزول نیز درون شب قدر ماه رمضان بوده بعد بهترین شب به منظور دعا شب قدر هست که شب نزول قرآن است.

البته حتما اشاره کنم کـه در همـین سوره درون آیـات ۱۹۶تا ۲۰۳ کـه به موضوع حج اختصاص یـافته نیز درون ضمن بحث بـه موضوع دعا نیز اشاره شده هست ولی لطافت ایـه ۱۸۶ را ندارد.

خداوند درون آیـه ۱۸۶ مـی فرماید:« واذا سئلک عبادی عنی فانّی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعانِ فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون»(هنگامـی کـه بندگان من از تو درباره من مـی پرسند؛ همانا من نزدیکم، خواسته خواننده را اجابت مـی کنم آنگاه کـه مرا مـی خواند. بعد باید آنان مرا اجابت کنند و به من ایمان بیـاورند باشد کـه راه یـابند)

در این آیـه خداوند هفت بار از خود سخن گفته هست و هفت بار نیز از بندگانش و این باعث لطافت آیـه مـی شود.از طرف دیگر اگر دقت کنیم کـه در ۱۵ آیـه قرآن از سوال مسلمانان با تعبیر (ویسئلونک…) سخن گفته و سپس بـه پیـامبر گرامـی اسلام خطاب مـی کند کـه به آنان بگو.. یعنی پیـامبر واسطه ابلاغ پیـام خداوند هست اما درون این آیـه «قل» نیز حذف شده و مستقیما فرموده هست «من نزدیکم..»

و همچنین بحث های فنی تر مانند اینکه از جمله اسمـیه استفاده شده و از صفت مشبهه «قریب» کـه دوام و پایداری را مـی رساند و همـه اینـها نشان از لطافتی دارد کـه در این آیـه موج مـی زند.البته همـه آیـات قرآن لطیف اند اما این ایـه لطیف تر، چرا کـه از سوی خدایی نازل شده هست که لطیف است.« و هو اللطیف الخبیر»(انعام۱۰۳)

اما آنچه کـه در این شب ها مـهم هست و بسیـار هم مـهم، اینکه چه بخواهیم و چگونـه بخواهیم؟

ما انسان ها درخواست هایمان نیز مانند خودمان محدود هست و بـه آنچه حتما بخواهیم درون اکثر مواقع آگاهی نداریم. بـه همـین خاطر حتما در محضر انسان هایی قرار بگیریم کـه از افقی بالاتر از نیـازمندی های مادی روزمره بـه احتیـاجات ما مـی نگرند و به ما آموزش مـی دهند کـه چه و چگونـه از خداوند بخواهیم. و آنان ا معصوم و بزرگوارعلیـهم السلام هستند.

در این شب های بزرگ و نورانی درون محضر آن بزرگواران مـی نشینیم و با آنان هم نوا مـی شویم و آنچه را کـه آنان درون خلوت عارفانـه خالی از اغیـارشان از ارحم الراحمـین خواسته اند ما نیز از عمق وجود خود فریـاد مـی کنیم.

دعاهایی کـه از ا عزیز رسیده هست قرآن صاعد است. درون شب قدر قرآن «من لدن حکیم علیم» بر قلب نازنین انسان کامل، خاتم پیـامبران نازل مـی شود و از این طرف نیز چه بسیـار خوب هست کلماتی را درون دل و بر زبان خود برانیم  که از قلب انسان های کامل بـه سوی خدا بالا رفته است.

باید بـه خود یـادآوری کنم کـه یـادت باشد دعا خواندنی نیست؛ دعا خواستنی است.ما عادت کرده ایم دعاها را نیز بدون توجه بـه معنا و محتوی فقط بخوانیم و بر زبان برانیم، درون صورتی کـه دعا را حتما از عمق وجودمان از او بخواهیم.فکر کنم اگر ما فقط یک جمله را از عمق وجود و سویدای دل از خدایی کـه به ما نزدیک هست بخواهیم بسیـار ارزش مند تر هست از اینکه دعاهای بسیـار طولانی را بدون توجه بخوانیم.

بگذریم، از رسول خدا سوال شد اگر شب قدر را درک کردم چه چیزی از خدا بخواهم؟فرمودند: عافیت را.

یـا ولی العافیة

اسئلک العافیة

عافیة الدنیـا و الآخره

التماس دعا

برگرفته شده از سایت استاد آخوندیhttp://akhondy.ir/?p=402

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:11 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


چه دانی کـه شب قدر چیست؟

زمانی کـه به دهه آخر ماه مبارک رمضان نزدیک مـی شویم و به یـاد شب قدر مـی افتیم و آیـات سوره قدر را مرور مـی کنیم، بار دیگر با پرسش هر ساله خداوند از انسان روبرو مـی شویم که: تو چه دانی کـه شب قدر چیست؟ شاید بـه جرئت بتوان گفت کـه این پرسش آسمانی ترین پرسشـهای قرآن کریم باشد کـه تا ابد پاسخ مـی طلبد و انسان را بـه تفکر درون باب غیب وامـی دارد. چقدر ساده لوحی هست که تصور شود کـه پاسخ این پرسش روشن هست و خداوند خود درون ادامـه آیـه پاسخ آن را واضح ساخته است.

از دل این پرسش خداوند پرسشـهای بسیـار دیگری متولد شده اند کـه آنـها نیز پاسخ مـی طلبند. معنای محصل قدر و تقدیر و شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح درون این شب چیست؟ از دیر زمان عالمان مسلمان درون پی پاسخ بـه این پرسشـها زحمات بسیـاری متحمل شده اند. اما که تا چه حد موفق شده اند کـه به پاسخی قانع کننده برسند جای تامل دارد. به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان بـه برخی از این پرسش و پاسخها کـه ممکن هست در این ایـام به منظور هری پیش آید مـی پردازیم:

1- شب قدر چیست؟
 

شب قدر بر طبق بیـان قرآن کریم نامـی هست برای شبی کـه در آن قرآن کریم بر پیـامبر عظیم الشان نازل شد و عالم معنای بی نـهایت آنقدر فرود آمد که تا توانست پا بـه عرصه عالم این جهانی با نـهایت گذاشت و با آن پیوند خورد. خداوند درون سوره قدر مـی فرماید: إِنَّا أَنزَلْنَهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ ، ما این قرآن را درون شب قدر نازل کردیم.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:33 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


اس ام اس شـهادت حضرت علی(ع) و شب قدر

آمده‌ام ای خوب‌ترین، ای بهترین ، ای مـهربان‌ترین ، که تا در مـیهمانی بندگانت

مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی . . .

الهی العفو ، العفو ، العفو…

.

.

.

یک عمر تماشای دری خون آلود / یـاد آوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم بـه علی بال پ مـیداد / ای تیغ نیـازی بـه حضور تو نبود . . .

التماس دعا

.

.

.

دلت را با خداوند آشنا کن / ز عمق جان خدایت را صدا کن

دل غفلت زده مانند سنگ هست / مس دل را بـه یـاد او طلا کن

به پیش او گشا دست نیـازی / بـه درگاه بلند او دعا کن . . .

التماس دعا

.

.

.

آن شب قدری کـه گویند اهل خلوت امشب است

یـا رب این تاثیر دولت درون کدامـین کوکب است

تا بـه گیسوی تو دست ناسزایـان کم رسد

هر دلی از حلقه ای درون ذکر یـا رب یـا رب هست . . .

.

.

.

شب قدر هست و قدر آن بدانیم /  نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

 به درگاه خدا غفران و توبه /  بـه شرطی کـه سر پیمان بمانیم . . .

.

.

آیـا درون رؤیـاهایتان ، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید ؟

شب قدر، رؤیـایی هست که بـه حقیقت مـی پیوندد . . .

التماس دعا

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:31 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


نامـه ای از طرف خدا

امروز صبح کـه از خواب بیدار شدی، نگاهت مـی کردم، امـیدوار بودم کـه با من حرف بزنی، حتی به منظور چند کلمـه، نظرم را بپرسی یـا

برای اتفاق خوبی کـه دیروز درون زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی، اما متوجه شدم کـه خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی کـه مـی

خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف مـی دویدی که تا حاضر شوی فکر مـی کردم چند دقیقه ای وقت داری کـه بایستی و

به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع ساعت کاری نداشتی

جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمت کـه از جا پریدی، خیـال کردم مـی خواهی چیزی بـه من بگویی، اما تو بـه طرف تلفن

دویدی و در عوض بـه دوستت تلفن کردی که تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همـه

کارهای مختلف گمان مـی کنم کـه اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نـهار هی دور و برت را نگاه مـی کنی،

شاید چون خجالت مـی کشیدی، سرت را بـه سوی من خم نکردی!!! تو بـه خانـه رفتی و به نظر مـی رسید کـه هنوز خیلی کارها برای

انجام داری، بعد از انجام چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمـی دانم تلویزیون را دوست داری یـا نـه؟ درون آن چیزهای

زیـادی نشان مـی دهند و تو هر روز مدت زیـادی را جلوی آن مـی گذرانی، درون حالی کـه درباره هیچ چیز فکر نمـی کنی و فقط از

برنامـه هایش لذت مـی بری، باز هم صبورانـه انتظارت را کشیدم و تو درون حالی کـه تلویزیون را نگاه مـی کردی، شام خوردی و باز

هم با من صحبتی نکردی!!! موقع خواب، فکر مـی کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن کـه به اعضای خانواده ات شب بـه خیر گفتی،

به رختخواب رفتی و فوراً بـه خواب رفتی، نمـی دانم کـه چرا بـه من شب بـه خیر نگفتی، اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح بـه من

سلام کردی؟! هنگامـی کـه به خواب رفتی، صورتت را کـه خسته تکرار یکنواختی های روزمره بود، را عاشقانـه لمس کردم، چقدر

مشتاقم کـه به تو بگویم چطور مـی توانی زندگی زیباتر و مفیدتر را تجربه کنی... احتمالاً متوجه نشدی کـه من همـیشـه درون کنارت و

برای کمک بـه تو آماده ام، من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را مـی کنی، حتی دلم مـی خواهد بـه تو یـاد دهم کـه چطور با دیگران

صبور باشی، من آنقدر دوستت دارم کـه هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، یک دعا، یک فکر یـا گوشـه ای از قلبت

که بـه سوی من آید، خیلی سخت هست که مکالمـه ای یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم

بود، بـه امـید آنکه شاید فردا کمـی هم بـه من وقت بدهی! آیـا وقت داری کـه این نامـه را به منظور دیگر عزیزانم بفرستی؟ اگر نـه، عیبی

ندارد، من مـی فهمم و سعی مـی کنم راه دیگری بیـابم، من هرگز دست نخواهم کشید... دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه دهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:6 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


آخرین نوشته ها




[ای کلک جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم]

نویسنده و منبع |



جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم

ای کلک - aycalack.blogfa.com

گل رز

این گل رز تقدیم بـه دوستانی کـه به وبلاگ من سر مـیزنن و نظر مـیدن

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:44 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


سرعت تایپ خود را بسنجید

اگر دوست دارید بدونید به منظور تایپ تون توی ۱ دقیقه چه امتیـازی مـیگیرید روی این متن کلیک کنید

اینجا مـی توانید سرعت تایپ خود را بسنجید . کافی ست واژه های داده شده را تایپ کنید.آیـا سریع تر از دیگرانید؟ یک اثر جانبی مطلوب: جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم این ها گزیده ای از پرکاربردترین واژگان زبان پارسی هستند . با هر بار تلاش شما به منظور ثبت رکورد جدید؛سرعت تایپ شما بهبود مـی یـابد

http://persian-speedtest.10-fast-fingers.com/


من توی 1 دقیقه 93 شدم . جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم شما چقدر ؟ توی نظر ها بگید ممنون

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:26 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


داستان ها و متن های کوتاه و جالب

پسرک و خدمتکار


در روزگارى کـه بستنى با شکلات بـه گرانى امروز نبود، جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم پسر١٠ ساله اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت مـیزى نشست.
خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟
خدمتکار گفت: 50 سنت
پسر کوچک دستش را درون جیبش کرد ، تمام پول خردهایش را درون آورد و شمرد .
بعد پرسید: بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه بـه این کـه تمام مـیزها پر شده بود و عده اى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن مـیز ایستاده بودند،
با بیحوصلگى گفت : ٣۵ سنت
پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت:
براى من یک بستنى خالى بیـاورید.
خدمتکار یک بستنى آورد و صورتحساب را نیز روى مـیز گذاشت و رفت.
 پسر بستنى را تمام کرد، صورتحساب را برداشت و پولش را بـه صندوقدار پرداخت کرد و رفت.
 هنگامى کـه خدمتکار براى تمـیز مـیز رفت، گریـه اش گرفت !

پسر بچه روى مـیز درون کنار بشقاب خالى، ١۵ سنت براى او انعام گذاشته بود.

چه زود دیر مـیشود !

مرد جوانی ، از دانشكده فارغ التحصیل شد . جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم ماه ها بود كه ماشین اسپرت زیبایی ، پشت شیشـه های یك نمایشگاه بـه سختی توجهش را جلب كرده بود و از ته دل آرزو مـی كرد كه روزی صاحب آن ماشین شود .
 مرد جوان ، از پدرش خواسته بود كه به منظور هدیـه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد .
او مـی دانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد .
بلأخره روز فارغ التحصیلی فرارسید و پدرش او را بـه اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند و به او گفت :
من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نـهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر كس دیگری دردنیـا دوست دارم .

 سپس یك جعبه بـه دست او داد . پسر ، كنجكاو ولی ناامـید ، جعبه را گشود و در آن یك انجیل زیبا ، كه روی آن نام او طلاكوب شده بود ، یـافت .

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۱ ساعت 14:3 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


~عید سعید فطر مبارک~

سلام و درود حضور شما دوستان ارجمند

خداوندا، ماه رمضان و ضیـافت نورانی ات درون سال 91 بـه پایـان رسید  ... با بـه پايان رسيدن اين ماه ما را از گناه پاك نما و از نيكبخت‏ ترين كسانى قرار ده كه درون آن بـه عبادت تو پرداخته‏ اند و بيش از همـه از آن بهره يافته‏ اند ...


با امـید بـه اینکه طاعات و عبادات شما بزرگواران مقبول درگاه حضرت حق قرار گرفته باشد،حلول سرشار از معنویت عید سعید فطر، عید سعادت و شکوفایی فطرتهای بیدار را بـه مسلمـین جهان، بویژه شما همراهان محترم وبلاگ ای کلک تبریک عرض مـینمایم.

عید فطر امسال درون حالی بوقوع مـی پیوندد کـه بسیـاری از هموطنان ما سوگوار عزیزان از دست رفته‌ درون آذربایجان شرقی هستند و اندوهگین از رنجی کـه به آنـها رفته است. هرچند همدردی‌ها درون برابر این داغ همـیشـه باقی‌، ناچیزند اما امـیدواریم طلوع درخشان فطـر مرهمـی باشد بر زخمـهایشان و آرامشی بر قلبهای داغدارشان ...


اللّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْریـاءِ وَالْعَظَمةِ
وَ أهْلَ الجُودِ وَالجَبَرُوتِ
وَ أهْلَ العَفْو وَالرَّحْمَةِ
وَ أهْلَ التَقّوىٰ وَالمَغْفِرَة

أسْئَلُکَ بَحَقِّ هذا الْیوَمِ الّذی جَعَلْتَهُ لِلمُسْلِمـینَ عیداً وَ لِمُحَمّدٍ صَلّی اللهُ عَلیْه وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاَ وَ کرَامَتاً وَ مَزیداً، أن تُصَلّی عَلىٰ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُدْخِلنی فی کُلِّ خَیْرٍ أدْخَلْتَ فیـهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ أنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آل مُحَمَّدٍ، صَلَوٰاتُکَ عَلَیُهِ وَ عَلَیْهِمْ، اللّهُمَّ إنی أسْئَلَکَ خَیرَ مٰا سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّٰالِحُونَ وَاعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ.

بارالها، بـه حق این روزى کـه آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو مـی ‏خواهم کـه بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا درون هر خیرى وارد کنى کـه محمد و آل محمد را درون آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى کـه محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنـها، خداوندا، از تو مـی طلبم آنچه بندگان شایسته‏ات از تو خواستند و به تو پناه مـی برم از آنچه بندگان خالصت‏ بـه تو پناه بردند.
 

عید سعید فطر و جشن وارستگی بر شما ره یـافتگان ضیـافت الهی،
  مبارک
و
التماس دعا

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و نـهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 2:24 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


روزی کـه امـیرکبیر گریست


سال 1264 قمرى، نخستین برنامـه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن بـه فرمان امـیرکبیر آغاز شد. درون آن برنامـه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌د. اما چند روز بعد از آغاز آبله‌کوبى بـه امـیر کبیر خبردادند کـه مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه کـه چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها درون شـهر شایعه کرده بودند کـه واکسن زدن باعث راه ‌یـافتن جن بـه خون انسان مى‌شود

هنگامى کـه خبر رسید پنج نفر بـه علت ابتلا بـه بیمارى آبله جان باخته‌اند، امـیر بى‌درنگ فرمان داد هرى کـه حاضر نشود آبله بکوبد حتما پنج تومان بـه صندوق دولت جریمـه بپردازد. او تصور مى کرد کـه با این فرمان همـه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود کـه فرمان امـیر را بپذیرند. شمارى کـه پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران درون آب انبارها پنـهان مى‌شدند یـا از شـهر بیرون مى‌رفتند

روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول بـه امـیر اطلاع دادند کـه در همـه‌ى شـهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. درون همان روز، پاره دوزى را کـه فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، بـه نزد او آوردند. امـیر بـه جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما کـه براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم.پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امـیر، بـه من گفته بودند کـه اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود. امـیر فریـاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى حتما پنج تومان هم جریمـه بدهی.. پیرمرد با التماس گفت

باور کنید کـه هیچ ندارم.. امـیرکبیر دست درون جیب خود کرد و پنج تومان بـه او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را بـه صندوق دولت بپرداز
چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند کـه فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امـیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع بـه گریستن کرد...

در آن هنگام مـیرزا آقاخان وارد شد. او درون کمتر زمانى امـیرکبیر را درون حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امـیر گفتند کـه دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. مـیرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم کـه مـیرزا احمدخان، پسر امـیر، مرده هست که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، بـه امـیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم بـه این گونـه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال درون شأن شما نیست
امـیر سر برداشت و با خشم بـه او نگریست، آنچنان کـه مـیرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امـیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت:

خاموش باش،

تا زمانى کـه ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.
مـیرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود درون اثر جهل آبله نکوبیده‌اند
امـیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهل شان نیز ما هستیم.. اگر ما درون هر روستا و کوچه و خیـابانى مدرسه بسازیم و کتابخانـه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم کـه چرا این مردم حتما این قدر جاهل باشند کـه در اثر نکوبیدن آبله بمـیرند
روحش شاد، یـادش گرامـی باد

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:36 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


گُل مـــاه تولد شمــا چیست؟

سلام من کـه متولد بهمن هستم شما متولد چه ماهی هستید


فروردین گل رز
گاهی بدون فکر قبلی کاری را انجام مـی دهید.
بسیـار رک گو هستید و عاشق مسافرت!…اشتیـاق زیـادی به منظور زندگی دارید و پشتکارتان خوب است.
 

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:21 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


خاطرات یک پزشک از بیمارانش (طنــز)

پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این خاطرات یـا بخاطر برخوردهای بانمکی هست که بیماران با پزشک یـا بیماریشان مـی‌کنند یـا کمبود اطلاعات پزشکی هست یـا شاید وقوع بعضی اتفاقات درون فضایی کـه سایـه مرگ و بیماری درون آن وجود دارد خود بـه خود تبدیل بـه طنز مـی‌شود. اما گوشـه ای از خاطرات یک پزشک عمومـی با ذوق را درون ادامـه مطلب بخوانید کـه بسیـار زیباست.
یـه خانم حدودا ۵۰ ساله حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.

به ه گفتم : مشکلتون چیـه ؟
گفت : "دلهره" دارم.

مادرش زد زیر خنده و بعد گفت :
! دل پیچه نـه دلهره !

پرسیدم : چیز ناجوری نخوردین ؟
مادرش گفت : چرا "چیسپ" خورده و این بار نوبت بود کـه بزنـه زیر خنده و بگه : چیپس نـه چیسپ ... ‌




گلوی بچه رو کـه نگاه کردم مادرش گفت : آقای دکتر ! گلوش چرک داره ؟

گفتم: چرکش تازه مـیخواد شروع بشـه.
گفت: این بچه همـیشـه همـینطوره٬ همـیشـه عفونتش اول شروع مـیشـه بعد زیـاد مـیشـه.




به آقائی کـه با سردرد اومده بود گفتم : قبلا هم سابقه داشتین ؟
گفت : مثلا چه سابقه ای ؟

بعد گفتم: توی خونـه داروئی نخوردین ؟
گفت : مثلا چه داروئی ؟

نسخه شو کـه نوشتم گفتم : دیگه هیچ ناراحتی نداشتین ؟
گفت : مثلا چه ناراحتی ؟



روز شنبه این هفته یـه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.
گفتم : چند روزه کـه مریضه ؟

پدره گفت : دو روزه !!

مادرش گفت : نـه سه روزه...

پدره با عصبانیت بـه مادرش گفت :
آخه جمعه کـه تعطیله !!

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 2:20 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


شعری زیبا

سخت آشفته و غمگین بودم
                          
به خودم مـی گفتم:
                                           
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
                                                                  
دست کم مـیگیرند
                                                                                  
درس ومشق خود را...
باید امروز یکی را ب، اخم کنم
و نخندم اصلا
           
تا بترسند از من
                          
و حسابی ببرند...
                                         
خط کشی آوردم،
                                                         
درهوا چرخاندم...
                                                                           
چشم ها درون پی چوب ، هرطرف مـی غلطیدمشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید!
                                               
اولی کامل بود،
                                                             
خوب، دومـی بدخط بود
                                                                                     
بر سرش داد زدم...
سومـی مـی لرزید...    
خوب، گیر آوردم!!!
                   
صید درون دام افتاد
                                   
و بـه چنگ آمد زود...
                                                      
دفتر مشق حسن گم شده بود
                                                                                   
این طرف،
                                                                                            
آنطرف، نیمکتش را مـی گشتتو کجایی بچه؟؟؟
               
بله آقا، اینجا
                           
همچنان مـی لرزید...
                                               
"پاک تنبل شده ای بچه بد"
                                                                             "به خدا دفتر من گم شده آقا، همـه شاهد هستند""ما نوشتیم آقا"
              بازکن دستت را...
                              
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش ب
                                                                                  
او تقلا مـی کرد
                                                                                                 
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشـه ی صورت او قرمز شد
                               
هق هقی کرد
                                           
و سپس ساکت شد...
                                                               
اما همچنان مـی گریید...
                                                                                        
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
                                  
زیر یک مـیز،
                                                
کنار دیوار ، دفتری پیدا کرد...
                                                                                 
گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
                                              
غرق درون شرم و خجالت گشتم
                                                                               
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زدسرخی گونـه او، بـه کبودی گروید...
                                        
صبح فردا دیدم
                                                       
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
                                                                                                
سوی من مـی آیند...خجل و دل نگران، منتظر ماندم من
                                     
تا کـه حرفی بزنند
                                                       
شکوه ای یـا گله ای، یـا کـه دعوا شاید
سخت درون اندیشـه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی ید، و حسن را بسپارید بـه ما
                                                                       
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا  
وقتی از مدرسه برمـی گشته
                              
به زمـین افتاده بچه ی سر بـه هوا، یـا کـه دعوا کرده
                                                                                           
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است
                                             
درد سختی دارد، مـی بریمش دکتر با اجازه آقا...
                                                                                                   
چشمم افتاد بـه چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
                       
منِ شرمنده معلم بودم
                                             
لیک آن کودک خرد و کوچک
                                                                             
این چنین درس بزرگی مـی داد
بی کتاب ودفتر....
من چه کوچک بودم
                  
او چه اندازه بزرگ
                                     
به پدر نیز نگفت
                                                    
آنچه من از سرخشم، بـه سرش آوردم
                                                                                          
عیب کار ازخود من بود و نمـیدانستم
من از آن روز معلم شده ام...
                              
او بـه من بـه یـاد آورد این کلام را...
                                                                   
که بـه هنگامـه ی خشم
                                                                                           
نـه بـه فکر تصمـیم
نـه بهدستوری

نـه کنم تنبیـهی
              
***
                    
یـا چرا اصلا من عصبانی باشم
                                                        
با محبت شاید، گرهی بگشایم
                                                                                        
با خشونت هرگز...
                                                                                                             
هرگز...

 
 

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:39 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


امروز یـه روز دیگه ست

سلام بـه همـه دوستان

تشکر مـیکنم کـه به وبلاگ من سرزدید

آخرین پنج شنبه ماه مبارک رمضان،برای من با تمام روزای دیگه کـه تهران بودم فرق داشته،امـیدوارم که تا آخر شب همـین طور باشـه

من معمولا هر شب،اولین دقایق هر روز فال روزانـه اونروزمو مـیخونم و وقتی دیشب فال امروزو زدم فالم این بود

يك ملاقات و يا حضور درون جمع دوستان برايت خاطره‌انگيز خواهد شد. از طرف دوست يا خانواده‌اي نزديك، خبرهاي خوشي براي تو و خانواده‌ات درون راه است. از راه دور خبر بسيار مسرت بخشي خواهي شنيد. موضوع يك مسافرت بـه خوبي و خوشي بـه انجام مي‌رسد.

به كمك يكي از دوستانت مشكلي كه آزارت مي‌داد، رفع مي‌شود. درون يك آزمون و يا رقابت كاري موفق مي‌شوي و نگراني‌ات بي‌مورد هست چون اين موفقيت زمينـه‌ساز تحولات اقتصادي بعدي برايت خواهد بود.

صبح کـه از خونـه واسه آزمون رفتم بیرون،اصلا فکر نمـیکردم قبل آزمون یکی از دوستای جدیدمو ببینم،ولی برخلاف تصورم ایشونو دیدم و چند دقیقه یی کـه با هم بودیم خیلی خوش گذشت و کلی حال داد

دوستم بهم امـیدواری داد کـه غیر ممکنـه تو آزمون قبول شم و ازم خواست آزمون ندم،من کـه تا اونموقع زیـاد بـه خودمم امـیدوار نبودم واسه رو کم کنی دوستم بـه خودم امـیدوار شدم و رفتم آزمون دادم و قبول شدم (مبارکم باشـه)

بعد آزمون یکی از صمـیمـی ترین دوستام کـه خیلی وقته همدیگه رو ندیدیم،زنگ زدو واسه افطار دعوتم کرد کـه برم خونـه شون دورهم باشیم و باهم خوش باشیم،مطمئنم کـه برم انشاالله خونـه شون، خیلی خوش مـیگذره

معذرت مـیحوام کـه خیلی طول کشید که تا بیـام این پستو تکمـیل کنم،دسترسی بـه اینترنت نداشتم

خدمتتون عرض مـیکردم:

ساعت 5 بعدازظهر از تهران با یکی از دوستام راه افتادیم بـه سمت کاشان،واسه افطار خونـه دوستم کـه دعوتم کرده بود بودیم که تا ساعت 12 اونجا بودیم خوش گذشت

ساعت 12 شب هم راه افتادیم بـه سمت زادگاه خودمون;فرخی

ساعت 4:15 صبح و دقیقا موقع سحر رسیدم بـه خونـه،وقتی اومدم خونـه همـه تعجب د چون هیشکی خبر نداشت تو راهم

جای همـه دوستان خالی سحریو خوردیم،بعد هم بـه یـاد سالهای گذشته رفتم مسجد جامع فرخی واسه نماز و دیدن دوستان،بعد از نمازم با برا بچ رفتیم بـه گلزار شـهدا

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 12:21 موضوع خـــــاطـــــــرات خـــــــــودم | لینک ثابت


اندکی فکر کن ...

به آنـهایی فکر کن کـه هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیـافتند.

به آنـهایی فکر کن کـه در حال خروج از خانـه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.

به بچه هایی فکر کن کـه گفتند :
" زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار مـی کشند.

به دوستانی فکر کن کـه دیگر فرصتی به منظور در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را مـی دانستند.

به افرادی فکر کن کـه بر سر موضوعات پوچ و احمقانـه رو بـه روی هم مـی ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" مـی شود،
و حالا دیگر حتی روزنـه ای هم به منظور بازگشت وجود ندارد.

من به منظور تمام رفتگانی کـه بدون داشتن اثر و نشانـه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری مـی کنم.

من به منظور تمام بازماندگانی کـه غمگین نشسته اند و هرگز نمـی دانستند کـه :
آن آخرین لبخند گرمـی هست که بـه روی هم مـی زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریـه مـی کنم.

به افراد دور و بر خود فکر کنید ...

کسانی کـه بیش از همـه دوستشان دارید،
فرصت را به منظور طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هری کـه در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.

قدر لحظات خود را بدانید.

حتی یک ثانیـه را با فرض بر این کـه آنـها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنـها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !

"دیروز"
گذشته است؛

و

"آینده"
ممکن هست هرگز وجود نداشته باشد.

لحظه

"حال" را دریـاب
چون تنـها فرصتی هست که به منظور رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.
اندکی فکر کن ...

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:40 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


جملات عارفانـه دکتر شریعتی درون مورد عشق

عشق یک جوشش کور هست و پیوندی از سر نابینایی

دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال


 

#####################

 

عشق بیشتر از غریزه آب مـی خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع مـی کند و تا هرجا کـه روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج مـی گیرد

 

#####################

 

عشق با شناسنامـه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مـی گذارد
دوست داشتن درون ورای سن و زمان و مزاج زندگی مـی کند


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:27 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


مـنـاجــات

خدایـا !
خداياچگونـه تورابخوانم درحالي کـه من، من هستم

(بااين همـه گناه ومعصيت)

وچگونـه ازرحمت تونااميدشوم درحالي کـه تو، توهستي

(باآن همـه لطف ورحمت)

خدايا توآنچناني کـه من مي خواهم

مرانيزچنان کن کـه تومي خواهي

بزرگا !

مگر مي توان شيريني عشق تو را چشيد و از تو روي گردان شد ؟

مگر مي توان لذت همجواري با تو را درک کرد و ميل جاي ديگر داشت ؟

 

لطيفا !

آيا شود کـه من نيز دوست تو باشم و به عشق و محبت تو پاک گردم ؟

شود کـه شوق ديدارت بال پروازم را بگشايد و به خوب و بد راه دگر نينديشم ؟

جميلا !

توان روي تو ديدن و نعمتي ديگر خواستن ؟

توان رضايت تو را داشتن و چشم بـه ديگري دوختن ؟

 
از تو مي خواهم کـه مرا براي ديدن رويت انتخاب کني

اين تن را براي عبادتت ، لايق

اين قلب را براي شيداييت ، عاشق

اين چشم را براي ديدنت ، شايق

و اين جان را بـه مقام قربت ؛ واصل گردان

مي خواهم يک واصل باشم

ازمناجاتهاي امام سجاد(ع)

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:41 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


جملات زیبا و کوتاه از بزرگان

اینقدر نگوییم گل ها خار دارند،بگوییم خارها گل دارند.

 ----------------------------------------------------------

 قدر زمان حال را بدانید کـه گذشته هرگز برنمـی گردد و آینده شاید نیـاید.(گالیله)

----------------------------------------------------------

 -دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آن ها را آشکار مـی کند.(آنتوان چخوف)

 ----------------------------------------------------------

 -اگر صخره درون مسیر رود نبود ،رود هیچ آوازی از خود سر نمـی داد.

 ----------------------------------------------------------

 -افراد شجاع فرصت مـی آفرینند .ترسوها و ضعفا منتظر فرصت مـی نشینند.(گوته)

 ----------------------------------------------------------

 -هیچ مـی دانی فرصتی کـه از آن بهره نمـی گیری ،آرزوی دیگران است.(جک لندن)

 ----------------------------------------------------------

 -آیـا مـی پنداری کـه جسم کوچکی هستی ؟ولی درون تو جهان بزرگی نـهفته است.(امام علی علیـه السلام)

 ----------------------------------------------------------

 -آنچنان کار کن کـه گویی که تا ابد زندگی خواهی کرد و آنچنان زندگی کن کـه گویی همـین فردا خواهی مرد.(حدیث شریف)

 ----------------------------------------------------------

 -هر انسانی مرتکب اشتباه مـی شود ؛اما فقط انسان های احمق اشتباه خود را تکرار مـی کنند.(سیسرون)

 ----------------------------------------------------------

 -خداوند از ما نمـی خواهد کارهای بزرگ را بـه ثمر برسانیم .او فقط از ما مـی خواهد کارهای کوچک را با عشقی شگرف انجام دهیم.(مادر ترزا)

 ----------------------------------------------------------

 -تمامـی آنچه بدان نیـاز دارید که تا به وسیله آن بـه رویـاهای خود جامـه عمل بپوشانید، هم اکنون از آن شماست.

 ----------------------------------------------------------

 -اگر تو نمـی توانی باور کنی ،برایی کـه باور دارد همـه چیز امکان پذیر است.(انجیل)

 ----------------------------------------------------------

 -مشکلات مانند دست اندازهای جاده کمـی از سرعتتان کم مـی کند، اما از جاده صاف بعد از آن لذت خواهید برد .زیـاد روی دست اندازها توقف نکنید. بـه حرکتتان ادامـه دهید.

 ----------------------------------------------------------

 -هیچ وقت بـه خدا نگویید من یک مشکل بزرگ دارم ،به مشکلتان بگویید من یک خدای بزرگ دارم.

 ----------------------------------------------------------

 -چه بسیـارندانی کـه به هنگام غروب آفتاب چنان مـی گریند کـه ریزش اشک ها مانع از دیدن ستاره ها مـی شود.

 ----------------------------------------------------------

 -انسان مانند زمـین است.برای رسیدن بـه خوشبختی حتما سختی بکشد.زیرا اگر زمـین سختی زمستان را نکشد ،بهار نمـی شود.

 ----------------------------------------------------------

 -صاحب همت درون پیچ و خم های زندگی هیچ گاه با یـاس و استیصال روبه رو نخواهد شد.(ناپلئون بناپارت)

 ----------------------------------------------------------

 -کسی کـه شـهامت قبول خطر را نداشته باشد، درون زندگی بـه مقصود نخواهد رسید. (محمد علی كلی)

 ----------------------------------------------------------

 -اگر درون قدم اول موفقیت نصیب ما مـی شد، سعی و عمل دیگر معنایی نداشت.(موریس مترلینگ)

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:30 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


راز زیبایی (ارنستو چگوارا)

 

دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونـه هایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره .


روز اولی کـه به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ ی حاضر نبود کنار او بنشیند .


نقطه مقابل او زیبارو و پولداری بود کـه مورد توجه همـه قرار داشت .او درون همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :


مـیدونی زشت ترین این کلاسی ؟


یک دفعه کلاس از خنده ترکید ...


بعضی ها هم اغراق آمـیزتر مـی خندیدند .


اما تازه وارد با نگاهی مملو از مـهربانی و عشق درون جوابش جمله ای گفت کـه موجب شد درون همان روز اول، احترام ویژه ای درمـیان همـه و از جمله من پیدا کند


اما بر عمن ، تو بسیـار زیبا و جذاب هستی .


او با همـین یک جمله نشان داد کـه قابل اطمـینان ترین فردی هست که مـی توان بـه او اعتماد کرد


و لذا کار بـه جایی رسید کـه برای اردوی آخر هفته همـه مـی خواستند با او هم گروه باشند .


او به منظور هری نام مناسبی انتخاب کرده بود . بـه یکی مـی گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... .


به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیـا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یـاور دانش آموزان را داده بود .


آری ویژگی برجسته او درون تعریف و تمجید هایش از دیگران بود کـه واقعاً بـه حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً بـه جنبه های مثبت فرد اشاره مـی کرد


مثلاً بـه من مـی گفت بزرگترین نویسنده دنیـا و به م مـی گفت بهترین آشپز دنیـا ! و حق هم داشت .


آشپزی م حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم کـه او توی هفته اول چگونـه این را فهمـیده بود


سالها بعد وقتی او بـه عنوان شـهردار شـهر کوچک ما انتخاب شده بود بـه دیدنش رفتم


و بدون توجه بـه صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً بـه او علاقه مندم .


پنج سال پیش وقتی به منظور خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر مـیدانستم


و او با همان سادگی و وقار همـیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز ، حتما قبل از آن جذاب بود !


در حال حاضر من از او یک سه ساله دارم . م بسیـار زیبا ست و همـه از زیبایی صورتش درون حیرتند


روزی مادرم از همسرم سؤال کرد کـه راز زیبایی مان درون چیست ؟


همسرم جواب داد :من زیبایی چهره م را مدیون خانواده پدری او هستم .


و مادرم روز بعد نیمـی از دارایی خانواده را بـه ما بخشید . شاد بودن، تنـها انتقامـی هست که مـیتوان از زندگی گرفت

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:6 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


نوشته ی شاملو درون شانزده ساله گی

به حق مـی توان زنده یـاد احمد شاملو را یکی از فعال ترین، پرکارترین و اثرگذارترین شاعران، نویسنده گان، پژوهش گران و اندیشمندان تاریخ فرهنگ و ادب ایران بـه شمار آورد. او کـه متولد ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ بود، فعالیت ادبی اش را درون سال ۱۳۲۰ شروع کرد و نخستین نوشته اش را زیرعنوان “بنفشـه ی زیبا” درون ۲۴ اردی بهشت ۱۳۲۱، یعنی زمانی کـه شانزده سال و۵ ماه و سه روز از تولدش مـی گذشت، درشماره ی ۶۰ اطلاعات هفتگی، صفحه ی۱۴، بـه چاپ رساند. درون این دوره از حیـات، شاملو نوجوانی احساساتی، پرشور، شکننده، نازک خیـال و به اعتباری، افراطی و تند رو بود. درون این پیـام “بنفشـه زیبا” را به منظور شما عزیزان نقل مـی کنیم. لطفا عنایت داشته باشید کـه این اثربا وجود وجه نوشتاری اش، درون عمق خود -به یمن قریحه واستعداد کم نظیر شاملو-آهنگین هست و فضایی لطیف و موسیقایی دارد. چیزی کـه بعدها نقش شاملو را بـه عنوان پیش روی “شعر سپید”، “شعر منثور” ویـا “شعر شاملویی” تثبیت کرد. شعری کـه تمایز اورا نسبت بـه شیوه ی بنیـان گذارشعر نوین – نیمای بزرگ – نشان مـی داد. شاملو از ایفای نقش متقدم این شیوه فراتر رفت ودرعمل- بـه زعم بسیـاری از صاحب نظران- موفق ترین شاعرش هم بود.

بنفشـه ی زیبا

روزی بـه هنگام بهاران، از آسمان – خبر دادند که: “خدای زیبایی – فردا بامداد – بـه تماشای زمـین خواهد آمد.”
طبیعت، مقدم او را گرامـی داشت.
جشن مجللی گرفت.
آستین بالا زد و مشاطه ای توانا – چمن را، ارغوان، و گل سرخ را، لاله گون نمود.
سپس از همان جا کـه مـی بایستی – مـیهمانان، پای بر زمـین گذاردند – که تا خانـه ی خود را، فرشی از چمن گسترد.
***
بامداد- خروس سحرخوان – آواز داد که:
“ای بستانیـان، برخیزید، خدای آمد.”
گل های قشنگ، زود از خواب برخاستند و لباس های رنگارنگ خود را پوشیدند.
بلبل های غزل خوان نیز بـه روی شاخه های درختان جای گرفتند.
باغبان هم از داربست های مـیوه، تاق های نصرت تشکیل داد.
خورشید، سر کوه های بلند – بـه در کشید و چشمکی زد.
یـادم نیست چه گفت، فقط مـی دانم معنی اشاره اش این بود که:
“خدا آمد.”
یک باره گل ها شروع بـه یدن د و بلبلان مشغول خواندن شدند.
یک پارپه “نور” و یک عالم “زیبایی” از دره ی خوشگل وزیبا و با صفا، پیدا شد.
صبا – دست بـه – از دنبالش مـی آمد و هزاران رایحه ی جان افزا، با خود مـی آورد.
ابر – برسرش – مروارید باران، نثار مـی کرد و رویش را مـی شست.
خدای، هم چنان کـه با جلال پیش مـی آمد و به هر طرف مـی نگریست، بنفشـه ی زیبایی دید کـه که شرمنده – سر بـه زیر انداخته است…
پیش رفت – “خدایـانـه” نگاهی بـه دو نمود، بـه بوسید و در کنارش گرفت و گفت:
“ای گل زیبا از چیست کـه چنین مغمومـی!
ترا – از آن زیبا آفریدیم کـه بستان را صفای چنان دهی”.
بنفشـه ی زیبا – با یک دنیـا شرم و ناز گفت:
“مرا – این همـه غم – از آن هست که زیبا هستم.
اگر من هم – چون دیگران – نازیبا بودم، کجا آزرم را پرده ی خود مـی ساختم؟”
خدای زیبایی را خوش آمد، سر بـه گوش بنفشـه گذاشت و آهسته گفت:
“آفرین! مرا از این گفتار نیک – خوش آمد.
پاداش چه مـی خواهی؟ بگوی!”
بنفشـه ی زیبا- سر بـه خاک نـهاد و پاسخ داد:
بارها دست بشر بـه قصد هلاک – بـه سوی ام آمده
و فرزندانم را درون برابر دیدگانم از شاخسار هستی
ربوده، مـی ترسم من هم از این زیبایی – بهره ای
جز مرگ نبینم.
حال – خداوند، این زیبایی را از من بگیر و به دیگری بده -
که زیبایی آفت جان است.

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 4:7 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


تا آخرین نفس جا نزنی

پس از جدایی از همسر، از دست شغل و مرگ مادرش، کتابی نوشت کـه دوازده بار توسط انتشارات مختلف رد شد

جی کی رولینگ نویسنده سری کتابهای هری پاتر : پردرآمد ترین نویسنده تاریخ و برنده عنوان “تاثیر گذار ترین زن بریتانیـا”


-----------------------------------------------------------------------------------

توسط کمپانی سازنده موسیقی رد شدند چرا کـه کمپانی از صدا و موسیقی با گیتار آنـها خوشش نیـامد

گروه بیتلز: تاثیر گذار ترین گروه موسیقی قرن بیستم با فروش جهانی که تا ۱ مـیلیـارد نسخه از آثار


-----------------------------------------------------------------------------------

از دفتر روزنامـه ای کـه در آن مشغول بـه کار بود اخراج شد چرا کـه رئیسش فکر مـیکرد تخیل، خلاقیت و ایده های خوب ندارد

والت دیزنی: موسس شـهر بازی دیزنی لند و شرکت والت دیزنی (آفریننده مـیکی موس، سفید برفی و..) برنده ۲۲ جایزه اسکار

-----------------------------------------------------------------------------------

تا سن چهار سالگی قادر بـه حرف زدن نبود. اطرافیـان او را “فردی غیر اجتماعی با رویـاهای احمقانـه” مـیشناختند

آلبرت انیشتن نظریـه پرداز نسبیت و برنده جایزه نوبل فیزیک


-----------------------------------------------------------------------------------

در کودکی مورد سو استفاده قرار گرفت و بعد ها شلغش را بـه عنوان گزارشگر تلویزیون از دست داد چرا کـه او را مناسب تلویزیون نمـیداستند

اپرا وینفری مجری برنامـه تلویزیونی اپرا کـه به مدت ۲۵ سال درون ۱۴۵ کشور مختلف پخش شد
اولین بیلیونر سیـاه پوست جهان

-----------------------------------------------------------------------------------

معلم مدرسه اش بـه او گفته بود کـه زیـادی احمق هست و هیچ چیز یـاد نخواهد گرفت

توماس ادیسون دارنده امتیـاز ۲۵۰۰ اختراع کـه مـهم ترین آنـها لامپ الکتریکی است


-----------------------------------------------------------------------------------

از تیم بسکتبال دبیرستانش اخراج شد و بارها وبارها پشت سر هم شکست خورد

مایکل جردن بسکتبالیست حرفه ای سابق و معروف با عنوان بهترین بسکتبالیستی کـه تا بـه حال بوده است


-----------------------------------------------------------------------------------

در ۳۰ سالگی کارش را از دست داد.در ۳۲ سالگی درون یک دادگاه حقوق شکست خورد.در ۳۴ سالگی مجددا ور شکست شد

در ۳۵ سالگی کـه رسید,عشق دوران کودکی اش را از دست داد

در۳۶ سالگی دچار اختلال اعصاب شد

در ۳۸ سالگی درون انتخابات شکست خورد

در ۴۸,۴۶,۴۴ سالگی باز درون انتخابات کنگره شکست خورد

به۵۵ سالگی کـه رسید هنوز نتوانست سناتور ایـالت شود

در ۵۸ سالگی مجددا سناتور نشد

در ۶۰ سالگی بـه ریـاست جمـهوری آمریکا برگزیده شد

نام او آبراهام لینکلن بود……..جا نزد

هرگز جا نزنیم

برندگان آنـهایی هستند کـه جا نمـیزنند


هیچ چیز جلودار یک انسان واقعی نیست

چرا کـه شکست اولین قدم است

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:57 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی

سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی



در روزگاری کـه خنده ی مردم از زمـین خوردن توست،
پس برخیز که تا چنین مردمـی بگریند ...
.
.
.
درصد کمـی از انسانـها نود سال زندگی مـی کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار مـی کنند

.
.
.
نصف اشباهاتمان ناشی از این هست که
وقتی حتما فکر کنیم، احساس مـی کنیم
و وقتی کـه باید احساس کنیم، فکر مـی کنیم

.
.
.
سر آخر، چیزی کـه به حساب مـی آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای هست که درون آن سالها کرده اید

.
.
.
همـیشـه درون زندگیت جوری زندگی کن که
"ای کاش"
تکیـه کلام پیریت نشود

.
.
.
چه داروی تلخی هست وفاداری بـه خائن،
صداقت با دروغگو،
و مـهربانی با سنگدل ...

.
.
.
مشکلات امروز تو به منظور امروز کافی ست،
مشکلات فردا را بـه امروز اضافه نکن ...

.
.
.
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیـازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی به منظور عصبانی بودن ندارید ...

.
.
.
ما خوب یـاد گرفتیم درون آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیـها،
اما هنوز یـاد نگرفتیم روی زمـین چگونـه زندگی کنیم

.
.
.
فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمـی‌شود ...

.
.
.
یـادمان باشد کـه : آن هنگام کـه از دست عادت مـی شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ...

.
.
.
زنده بودن حرکتی افقی هست از گهواره که تا گور
و زندگی حرکتی عمودی هست از زمـین که تا آسمان

.
.
.
برای دوست داشتن وقت لازم است،
اما به منظور نفرت
گاهی فقط یک حادثه یـا یک ثانیـه کافی است.

.
.
.
گاه درون زندگی، موقعیت هایی پیش مـیآید کـه انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.

.
.
.
به یـاد ندارم نابینایی بـه من تنـه زده باشد
اما هر وقت تنم بـه جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟"

.
.
.
مادامـی کـه تلخی زندگی دیگران را شیرین مـی کنی،
بدان کـه زندگی مـی کنی ...

.
.
.
هیچ انتظاری ازی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است

.
.
.
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛
یکی درون آسمان و یکی درون قلب ...

.
.
.
در جستجوی قلبِ زیبا باش نـه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همـیشـه خوب نمـی ماند
امـا آنچه خوب هست همـیشـه زیباست ...

.
.
.
هیچ وقت رازت رو بهی نگو؛
وقتی خودت نمـیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری دیگه ای برات راز نگه داره؟

.
.
.
هیچ انسانی دوست نداره بمـیره !
اما همـه آرزو مـیکنن برن بـه بهشت.
اما، یـادمون مـیره کـه برای رفتن بـه بهشت اول حتما مرد ...

.
.
.
از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مـهری‌ها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شـهریوری‌ ها، آذری‌ ها، آبانی ها
چـون بـه درد دلت گوش مـیدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند
.
.
.
زیباترین عها درون اتاق های تاریک ظاهر مـی ‏شوند؛
پس هر موقع درون قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،
بدان کـه خدا مـی‏ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.

.
.
.
نتیجه زندگی، چیزهایی نیست کـه جمع مـیکنیم
بلکه قلبهایی هست که جذب مـیکنیم

.
.
.
عجیب هست که بعد از گذشت یک دقیقه بـه پزشکی اعتماد مـی کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت بـه کلاهبرداری !
بعد از چند روز بـه دوستی
بعد از چند ماه بـه همکاری
بعد از چند سال بـه همسایـه ای ...
اما بعد از یک عمر بـه خدا اعتماد نمـی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده کـه اعتمادی فراتر آنچه مـی بایست را بـه او ببخشیم.
او کـه یگانـه هست و شایسته ...

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:48 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


چگـونـه شـهادت امـیـرالمونیـن (ع) رقـم خـورد؟

پس از جریـان جنگ صفّین و تحمـیل ابوموسى اشعرى براى حکمـیّت؛ و بعد از بـه وقوع پیوستن جنگ نـهروان با خوارج، سه نفر از بزرگان خوارج کـه حضرت على(ع) را تکفیر کرده بودند تصمـیم گرفتند که تا به عنوان خونخواهى، سه نفر از والیـان و سران حکومتى را ترور نمایند.

یکى عبدالرحمن بن ملجم مرادى بود کـه ترور امـیرالمؤمنین، امام على(علیـه‎السلام) را درون کوفه؛ و دیگرى بَرک بن عبدالله کـه او ترور معاویـه را درون شام؛ و سومـین نفر عمر بن بکر، کـه ترور عمرو بن عاص را درون مدینـه بـه عهده گرفت.

و بعد از آن کـه هر سه منافق، هم قسم شدند کـه یـا کشته شوند یـا هدف شوم خود را بـه اجراء درآورند، هر کدام بـه سوى هدف مورد نظر خود رهسپار شدند.

و عبدالرّحمن بعد از آن وارد کوفه شد، روزى درون یکى از کوچه‎هاى کوفه، زنى را بـه نام قُطّام کـه پدرش درون جنگ نـهروان کشته شده بود ملاقات کرد.

و چون قطّام، زنى بسیـار زیباروى و خوش اندام بود؛ و عبدالرّحمن نیز از قبل مذاکراتى با او براى خواستگارى کرده بود، بعد شیفته جمال او گردید و نسبت بـه آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پیشنـهاد ازدواج بـه قطّام داد.

قطّام درون پاسخ گفت: درون صورتى با پیشنـهاد تو موافقت مى‎کنم کـه سه هزار درهم و یک غلام مـهریـه‎ام قرار دهى، مشروط بر آن کـه علىّ ابن ابى طالب را نیز بـه قتل برسانى.

عبدالرّحمن براى امتحان قطّام گفت: دو شرط اوّل را مى‎پذیرم؛ لیکن مرا از قتل علىّ معاف دار.

قطّام گفت: خیر، چون شرط سوّم از همـه مـهمتر است؛ و اگر مى‎خواهى بـه کام و عشق خود برسى، بایستى حتما انجام پذیرد.

عبدالرّحمن وقتى چنین شنید، گفت: من بـه کوفه نیـامده‎ام، مگر بـه همـین منظور.

پس از آن، قطّام هر ساعت خود را بـه شکلى آرایش و زینت مى‎کرد و در مقابل عبدالرّحمن بـه طنّازى و عشوه‎گرى مى‎پرداخت که تا آن کـه او را بیش از پیش دلباخته خود نماید.

و چون آتش عشق و عبدالرّحمن شعله‎ور گشته و فزونى یـافت؛ و نیز زمان موعود با هم‎پیمانانش فرا رسید، آن ملعون شمشیرى مسموم همراه خود برداشت؛ و سحرگاه بـه مسجد کوفه وارد گشت.

هنگامى کـه نماز صبح بـه امامت حضرت على(علیـه‎السلام) شروع شد، عبدالرحمن پشت سر امام ایستاد؛ و هنگامى کـه سر از سجده برمى‎داشت ناگهان عبدالرّحمن فریـادى کشید و با شمشیر بر فرق مقدّس آن امام مظلوم فرود آورد و گریخت.

در همـین لحظه امام اظهار داشت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»؛ قسم بـه پروردگار کعبه، رستگار و سعادتمند شدم.

بعد از آن، حضرت را با فرق شکافته و بدن خونین بـه منزل آوردند؛ و پزشکان بسیـارى جهت معالجه آن حضرت آمدند، یکى از آنان پزشکى بود بـه نام اثیر بن عمرو سکونى، کـه بر بالین حضرت وارد شد؛ و شروع بـه مداوا گردید.

اطرافیـان و اعضاء خانواده حضرت، اطراف بستر آن بزرگوار حلقه زده بودند و با حالتى نگران چشم بـه پزشک دوخته کـه چه مى‎گوید؛ و نتیجه چه خواهد شد.

پس از آن کـه پزشک نگاهى بـه جراحت آن حضرت کرد، گفت: ى را ذبح نمایید و سفیدى جگر ریـه آن را که تا سرد نشده، سریع بیـاورید.

وقتى آن را آوردند، پزشک رگ مـیان سفیدى را بیرون آورد و مـیان شکاف سر آن حضرت قرار داد؛ و لحظه‎اى درنگ نمود، درون حالتى کـه تمامى افراد درون انتظار نتیجه، لحظه شمارى مى‎د.

سپس شکاف سر را باز کرد و رگ را خارج نمود؛ با نگاهى بـه آن، خطاب بـه حضرت کرد و عرضه داشت: اى امـیرالمؤمنین! اگر وصیّتى دارى بفرما، چون متاسفانـه زخم شمشیر و زهر آن بـه مغز سر اصابت و سرایت کرده؛ و راهى براى معالجه آن نیست.

لذا حضرت بـه فرزندش امام حسن مجتبى(علیـه‎السلام) فرمود: پسرم! اگر من خوب شدم، خودم آنچه را کـه صلاح بدانم با عبدالرّحمن انجام مى‎دهم.

و چنانچه خوب نشدم و از دنیـا رفتم، سعى کنید بـه او سخت نگیرید و در قصاص تجاوز نکنید، چون او یک ضربت شمشیر زده هست شما هم حق ندارید بیش از یک ضربت بـه او بزنید.


ایـام  شـهادت حضرت امـیرالمونین، علی (ع) تسلیت باد

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:50 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


مقاله: نزول قرآن

قرآن مجموعه ی آیـات و سوره های نازل شده بر پیـامبر اسلام(ص) هست که پیش از هجرت و پس از آن درون مناسبت های مختلف و پیش آمدهای گوناگون بـه طور پراکنده نازل شده هست و سپس گردآوری شده و به صورت مجموعه کتاب درآمده است.

یکی‌ از مباحثی‌ که‌ درون علوم‌ قرآنی‌ و به‌ خصوص‌ تاریخ‌ قرآن‌ مطرح‌ است‌ بحث‌ نزول‌ قرآن‌ است‌. که‌ آیـا نزول‌ قرآن‌ به‌ چه‌ صورت‌ بوده‌ است‌، آیـا نزول‌ تدریجی‌ بوده‌ یـا اینکه‌ نزول‌ قرآن‌ دفعی‌ بوده‌ است‌؟ قرآن‌ درون چه‌ زمانی‌ نازل‌ شده‌ است‌؟ یـا آغاز نزول‌ آن‌ چه‌ هنگام‌ بوده‌ است‌؟

در مورد نزول‌ قرآن‌ سه ‌آیـه‌ محور بحثهای‌ مفسرین‌ و دانشمندان‌ علوم‌ قرآنی‌ قرار گرفته‌ است‌. این‌ سه‌ آیـه ‌به‌ ترتیب‌ نزول‌ عبارتند از:

۱ـ آیـه‌ اول‌ سوره‌ قدر: « انا انزلناه‌ فی‌ لیلة‌ القدر».

۲ـ آیـه‌ سوم‌ سوره‌ دخان‌: « انا انزلناه‌ فی‌ لیلة‌ مبارکة انا کنا منذرین ».

۳ـ آیـه‌ ۱۸۵ سوره‌ بقره‌: « شـهر رمضان‌ الذی‌ انزل‌ فیـه‌ القرآن‌…»

آنچه‌ براساس‌ این‌ سه‌ آیـه‌ به‌ ذهن‌ مـی‌آید این‌ است‌ که‌ انزال‌ قرآن‌ درون یک‌ شب‌ مبارک‌ که‌ همان‌ لیلة‌ القدر است‌ واقع‌ شده‌ است‌. و شب‌ قدر نیز درون ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ قرار دارد. پس‌ قرآن‌ درون ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ و در شب‌ قدر نازل‌ شده‌ است‌. حال‌ سؤال‌ این‌ است‌ که‌:

 ۱ـ شب‌ قدر چه‌ شبی‌ است‌؟

 ۲ـ آیـا این‌ نزول‌ قرآن‌ بصورت‌ دفعی‌ و یکجا بوده‌ است‌ یـا اینکه‌ آغاز نزول‌ قرآن‌ درون شب‌ قدر بوده‌ است‌؟

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:20 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


دل نوشته شب نوزدهم

در مفاتیح الجنان درون اعمال مشترک شب قدر بـه نقل از علامـه مجلسی(ره) آمده هست که بهترین اعمال درون این شب ها طلب آمرزش و دعا به منظور حوایج دنیـا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان و برادران مومن (زنده و مرده آنـها) است.

گویـا ماه رمضان ماه دعاست و شب های قدر فراوان تر حتما دعا کرد چرا کـه شب نزول فرشتگان است.فرشتگانی کـه در این شب نازل مـی شوند هنگام بازگشت بـه آسمان ها دعای مومنین را نیز با خود بالا مـی برند.شاید امشب بالا رفتن دعا آسان تر است.

در سوره بقره از آیـه ۱۸۳ بحث روزه و صیـام مطرح و وجوب آن ذکر شده است.آیـات ۱۸۴ و۱۸۵ نیز بـه بحث احکام روزه پرداخته و اینکه ماه رمضان ماه نزول قرآن است.اما آیـه ی ۱۸۶ کـه یکی از لطیف ترین آیـات قرآن هست در ادامـه آیـات روزه و رمضان آمده و به بحث دعا پرداخته است. و در ادامـه آیـه ۱۸۷ نیز دوباره احکام روزه و رمضان پی گرفته شده است. ما معتقدیم قرآن کـه از طرف خدای حکیم نازل شده و چینش آیـات آن نیز با دستور حضرت حق بوده است.به همـین خاطر قرار گرفتن آیـه ۱۸۶ با موضوع دعا درون ضمن آیـات روزه و رمضان و آن هم با این لطافت نشان از این دارد کـه ماه رمضان ماه دعاست. از طرف دیگر با توجه بـه اینکه درون آیـه ۱۸۵ بـه نزول قرآن درون ماه رمضان اشاره و مشخص هست که نزول نیز درون شب قدر ماه رمضان بوده بعد بهترین شب به منظور دعا شب قدر هست که شب نزول قرآن است.

البته حتما اشاره کنم کـه در همـین سوره درون آیـات ۱۹۶تا ۲۰۳ کـه به موضوع حج اختصاص یـافته نیز درون ضمن بحث بـه موضوع دعا نیز اشاره شده هست ولی لطافت ایـه ۱۸۶ را ندارد.

خداوند درون آیـه ۱۸۶ مـی فرماید:« واذا سئلک عبادی عنی فانّی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعانِ فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون»(هنگامـی کـه بندگان من از تو درباره من مـی پرسند؛ همانا من نزدیکم، خواسته خواننده را اجابت مـی کنم آنگاه کـه مرا مـی خواند. بعد باید آنان مرا اجابت کنند و به من ایمان بیـاورند باشد کـه راه یـابند)

در این آیـه خداوند هفت بار از خود سخن گفته هست و هفت بار نیز از بندگانش و این باعث لطافت آیـه مـی شود.از طرف دیگر اگر دقت کنیم کـه در ۱۵ آیـه قرآن از سوال مسلمانان با تعبیر (ویسئلونک…) سخن گفته و سپس بـه پیـامبر گرامـی اسلام خطاب مـی کند کـه به آنان بگو.. یعنی پیـامبر واسطه ابلاغ پیـام خداوند هست اما درون این آیـه «قل» نیز حذف شده و مستقیما فرموده هست «من نزدیکم..»

و همچنین بحث های فنی تر مانند اینکه از جمله اسمـیه استفاده شده و از صفت مشبهه «قریب» کـه دوام و پایداری را مـی رساند و همـه اینـها نشان از لطافتی دارد کـه در این آیـه موج مـی زند.البته همـه آیـات قرآن لطیف اند اما این ایـه لطیف تر، چرا کـه از سوی خدایی نازل شده هست که لطیف است.« و هو اللطیف الخبیر»(انعام۱۰۳)

اما آنچه کـه در این شب ها مـهم هست و بسیـار هم مـهم، اینکه چه بخواهیم و چگونـه بخواهیم؟

ما انسان ها درخواست هایمان نیز مانند خودمان محدود هست و بـه آنچه حتما بخواهیم درون اکثر مواقع آگاهی نداریم. بـه همـین خاطر حتما در محضر انسان هایی قرار بگیریم کـه از افقی بالاتر از نیـازمندی های مادی روزمره بـه احتیـاجات ما مـی نگرند و به ما آموزش مـی دهند کـه چه و چگونـه از خداوند بخواهیم. و آنان ا معصوم و بزرگوارعلیـهم السلام هستند.

در این شب های بزرگ و نورانی درون محضر آن بزرگواران مـی نشینیم و با آنان هم نوا مـی شویم و آنچه را کـه آنان درون خلوت عارفانـه خالی از اغیـارشان از ارحم الراحمـین خواسته اند ما نیز از عمق وجود خود فریـاد مـی کنیم.

دعاهایی کـه از ا عزیز رسیده هست قرآن صاعد است. درون شب قدر قرآن «من لدن حکیم علیم» بر قلب نازنین انسان کامل، خاتم پیـامبران نازل مـی شود و از این طرف نیز چه بسیـار خوب هست کلماتی را درون دل و بر زبان خود برانیم  که از قلب انسان های کامل بـه سوی خدا بالا رفته است.

باید بـه خود یـادآوری کنم کـه یـادت باشد دعا خواندنی نیست؛ دعا خواستنی است.ما عادت کرده ایم دعاها را نیز بدون توجه بـه معنا و محتوی فقط بخوانیم و بر زبان برانیم، درون صورتی کـه دعا را حتما از عمق وجودمان از او بخواهیم.فکر کنم اگر ما فقط یک جمله را از عمق وجود و سویدای دل از خدایی کـه به ما نزدیک هست بخواهیم بسیـار ارزش مند تر هست از اینکه دعاهای بسیـار طولانی را بدون توجه بخوانیم.

بگذریم، از رسول خدا سوال شد اگر شب قدر را درک کردم چه چیزی از خدا بخواهم؟فرمودند: عافیت را.

یـا ولی العافیة

اسئلک العافیة

عافیة الدنیـا و الآخره

التماس دعا

برگرفته شده از سایت استاد آخوندیhttp://akhondy.ir/?p=402

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:11 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


:: درون محضر وحي با رهبر معظم انقلاب

بهترين دعاها درون شب‌هاي قدر از منظر رهبر انقلاب


فرمود «ليلةالقدر خير من الف شـهر»؛ شبى كه بـه عنوان ليلةالقدر شناخته شده هست و مردد هست بين چند شب درون ماه رمضان، از هزار ماه برتر و بالاتر است. درون ساعت‌هاى كيميايى ليلةالقدر، بنده‌ى مؤمن بايد حداكثر استفاده را بكند. بهترين اعمال درون اين شب، دعاست. درباره‌ى دعا هم امروز مطالبى را بـه شما برادران و ان عرض مى‌كنم. احياء هم براى دعا و توسل و ذكر است. نماز هم - كه درون شب‌هاى قدر يكى از مستحبات هست - درون واقع مظهر دعا و ذكر است. درون روايت وارد شده هست كه دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، يا بـه تعبير رايج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا يعنى چه؟ يعنى با خداى متعال سخن گفتن؛ درون واقع خدا را نزديك خود احساس كردن و حرف دل را با او درون ميان گذاشتن. دعا يا درخواست است، يا تمجيد و تحميد است، يا اظهار محبت و ارادت است؛ همـه‌ى اينـها دعاست. دعا يكى از مـهمترين كارهاى يك بنده‌ى مؤمن و يك انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا درون تطهير روح چنين نقشى دارد.

دستاوردهاى دعا چيست؟ وقتى ما با خدا سخن مى‌گوييم، او را نزديك خود احساس مى‌كنيم، مخاطب خود مى‌دانيم و با او حرف مى‌زنيم، اين دستاوردها از جمله‌ى فوايد و عوايد دعاست. زنده نگهداشتن ياد خدا درون دل، غفلت را - كه مادر همـه‌ى انحراف‌ها و كجى‌ها و فسادهاى انسان، غفلت از خداست - مى‌زدايد. دعا غفلت را از دل انسان مى‌زدايد؛ انسان را بـه ياد خدا مى‌اندازد و ياد خدا را درون دل زنده نگه مى‌دارد. بزرگترين خسارتى كه افراد محروم از دعا مبتلاى بـه آن مى‌شوند، اين هست كه ياد خدا از دل آنـها مى‌رود. نسيان و غفلت از خداى متعال براى بشر بسيار خسارتبار است. درون قرآن چند آيه درون اين‌باره ذكر شده و بحث مفصلى دارد.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:36 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


چه دانی کـه شب قدر چیست؟

زمانی کـه به دهه آخر ماه مبارک رمضان نزدیک مـی شویم و به یـاد شب قدر مـی افتیم و آیـات سوره قدر را مرور مـی کنیم، بار دیگر با پرسش هر ساله خداوند از انسان روبرو مـی شویم که: تو چه دانی کـه شب قدر چیست؟ شاید بـه جرئت بتوان گفت کـه این پرسش آسمانی ترین پرسشـهای قرآن کریم باشد کـه تا ابد پاسخ مـی طلبد و انسان را بـه تفکر درون باب غیب وامـی دارد. چقدر ساده لوحی هست که تصور شود کـه پاسخ این پرسش روشن هست و خداوند خود درون ادامـه آیـه پاسخ آن را واضح ساخته است.

از دل این پرسش خداوند پرسشـهای بسیـار دیگری متولد شده اند کـه آنـها نیز پاسخ مـی طلبند. معنای محصل قدر و تقدیر و شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح درون این شب چیست؟ از دیر زمان عالمان مسلمان درون پی پاسخ بـه این پرسشـها زحمات بسیـاری متحمل شده اند. اما که تا چه حد موفق شده اند کـه به پاسخی قانع کننده برسند جای تامل دارد. به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان بـه برخی از این پرسش و پاسخها کـه ممکن هست در این ایـام به منظور هری پیش آید مـی پردازیم:

1- شب قدر چیست؟
 

شب قدر بر طبق بیـان قرآن کریم نامـی هست برای شبی کـه در آن قرآن کریم بر پیـامبر عظیم الشان نازل شد و عالم معنای بی نـهایت آنقدر فرود آمد که تا توانست پا بـه عرصه عالم این جهانی با نـهایت گذاشت و با آن پیوند خورد. خداوند درون سوره قدر مـی فرماید: إِنَّا أَنزَلْنَهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ ، ما این قرآن را درون شب قدر نازل کردیم.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:33 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


اس ام اس شـهادت حضرت علی(ع) و شب قدر

آمده‌ام ای خوب‌ترین، ای بهترین ، ای مـهربان‌ترین ، که تا در مـیهمانی بندگانت

مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی . . .

الهی العفو ، العفو ، العفو…

.

.

.

یک عمر تماشای دری خون آلود / یـاد آوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم بـه علی بال پ مـیداد / ای تیغ نیـازی بـه حضور تو نبود . . .

التماس دعا

.

.

.

دلت را با خداوند آشنا کن / ز عمق جان خدایت را صدا کن

دل غفلت زده مانند سنگ هست / مس دل را بـه یـاد او طلا کن

به پیش او گشا دست نیـازی / بـه درگاه بلند او دعا کن . . .

التماس دعا

.

.

.

آن شب قدری کـه گویند اهل خلوت امشب است

یـا رب این تاثیر دولت درون کدامـین کوکب است

تا بـه گیسوی تو دست ناسزایـان کم رسد

هر دلی از حلقه ای درون ذکر یـا رب یـا رب هست . . .

.

.

.

شب قدر هست و قدر آن بدانیم /  نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

 به درگاه خدا غفران و توبه /  بـه شرطی کـه سر پیمان بمانیم . . .

.

.

آیـا درون رؤیـاهایتان ، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید ؟

شب قدر، رؤیـایی هست که بـه حقیقت مـی پیوندد . . .

التماس دعا

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:31 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


تست روانشناسی:الگوی زندگی شما کیست؟

تست روانشناسی:الگوی زندگی شما کیست؟

الگوي زندگی تو كيست؟ تحقیقات اخیر برخی دانشمندان حاکی از اونـه کـه مغز انسان از روابط ریـاضی به منظور ذخیره ی علایق و احساسات استفاده مـی کنـه! بدون نگاه بـه جوابها این تست رو انجام بده.

۱- یـه عدد از ۱ که تا ۹ انتخاب کن.
۲- اون رو درون عدد ۳ ضرب کن.
۳- حاصل رو بعلاوه ۳ کن.
۴- دوباره حاصل رو درون ۳ ضرب کن.
۵- یـه عدد ۲ یـا ۳ رقمـی بدست مـی آوری.
۶- ارقام عدد خودتو رو با هم جمع کن (مثلا اگر عددت۵۲ هست ۵ رو با ۲جمع کن) .
. . . .

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:51 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


ܓ✿ مولود رمضان ܓ✿

مـیلاد باسعادت سبط اکبر پور حیدر فرزند زهرای اطهر کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیـه السلام راخدمت آقا امام زمان عج وتمامـی شیعیـان ومحبین آن حضرت تبریک وتهنیت عرض مـیکنم

نیمـه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب

چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب

جشن مـیلاد حسن درون عرش اعلا گشته بر پا

زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

مـیلاد کریم سبزپوش آل فاطمـه، تنـهاترین سردار لشکر حیدر و غریب شـهر پیـامبر بر همـه عاشقانش تهنیت باد.


نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 18:0 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


ويژه نامـه اي بـه مناسبت ميلاد باسعادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

ويژه نامـه اي بـه مناسبت
ميلاد باسعادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

پانزدهم رمضان سال سوم هجری قمری

شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن(ع)
پيشواى دوم جهان تشيع كه نخستين ميوه پيوند فرخنده على (ع) با گرامى پيامبر اسلام (ص) بود، درون نيمـه ماه رمضان سال سوم هجرت درون شـهر مدينـه ديده بـه جهان گشود.(1)

حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بيشتر درك نكرد زيرا او تقريباً هفت سال بيش نداشت كه پيامبر اسلام بدرود زندگى گفت.

پس از درگذشت پيامبر (ص) تقريبا سى سال درون كنار پدرش امير مومنان (ع) قرار داشت و پس از شـهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) بـه مدت 10 سال امامت امت را بـه عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاويه بر اثر مسموميت درون سن 48 سالگى بـه درجه شـهادت رسيد.

فريادرس محرومان
در آيين اسلام، ثروتمندان، مسئوليت سنگينى درون برابر مستمندان و تهيدستان اجتماع بـه عهده دارند و به حكم پيوندهاى عميق معنوى و رشته‏ هاى برادرى دينى كه درون ميان مسلمانان بر قرار است، بايد همواره درون تأمين نيازمنديهاى محرومان اجتماع كوشا باشند. پيامبر اسلام (ص) و پيشوايان دينى ما، نـه تنـها سفارشـهاى مؤكدى درون اين زمينـه نموده‏ اند، بلكه هر كدام درون عصر خود، نمونـه برجسته‏ اى از انساندوستى و ضعيف نوازى بـه شمار مي رفتند.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:56 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


عهایی از کتاب کلاس اول ۷۰ سال پیش

ایـام کلاس اول دبستان یکی از پرخاطره ترین دوران زندگی آدم هاست و همـه ی ما دوست داریم به منظور یک بار هم کـه شده، نخستین کتاب درسی زندگی مان را بـه دست بگیریم و صفحه های آن را بـه یـاد دوران کودکی ورق بزنیم و کمـی هم درون آن تأمل کنیم. گاهی هم افسوس مـی خوریم کـه ای کاش کتاب فارسی کلاس اول مان را بـه عنوان یـادگاری نگه مـی داشتیم.


عبدالحسین کلهرنیـا گلکار فردی هست که کتاب اول ابتدایی خود را حدود ۷۰ سال حفظ و نگه داری کرده است. کلهرنیـا بیش از ۳۰ سال درون مدرسه های استان کرمانشاه بـه عنوان معلم هنر سعی کرده نظم را درون زندگی دانش آموزان نـهادینـه کند و امروز مـی توان از او بـه عنوان یکی از دانش آموزان منظم هفت دهه ی گذشته نام برد.


استفاده از کتاب یـادشده بـه سال های دهه ی ۱۳۲۰ مربوط مـی شود و نوع خط بـه کار شده درون آن بـه صورت نستعلیق و نسخ است.

در آن دوران کـه دانش آموزان با این کتاب تحصیل مـی د، اواخر جنگ جهانی دوم بود.

کلهرنیـا کـه دوران خردسالی اش را با شعرها و جمله های کودکانـه ی این کتاب سپری کرده است، درون این باره مـی گوید: «تأثیر مثبت و شادی آور بعضی از حکایت های این کتاب هنوز بعد از چند دهه بر روح و روان من باقی مانده؛ بـه طوری کـه بارها از این کتاب به منظور فرزندان و نوه هایم قبل از رفتن بـه مدرسه، خوانده ام. برخی از حکایت های این کتاب عبارت اند از: شب مـهتاب، بوسه ی مادر، عید نوروز و پیشی پیشی ملوسم.»


او با اشاره بـه انتقادی کـه در همان سنین کودکی بـه یکی از درس های این کتاب داشته است، مـی گوید: «درس «آذر و شخص کور» همـیشـه سؤالی آزاردهنده درون ذهن من بـه وجود مـی آورد کـه چرا نویسنده ی این کتاب ارزشمند، آن فرد نابینا را مرد کور خطاب مـی کند؟ چون من همـیشـه از واژه ی کور متنفر بودم کـه اصلاً چرا انسان بـه خاطر معلولیت حتما تا آخر عمر احساس ذلت کند و همـیشـه دوست داشتم کـه آدم علیل هرگز ذلیل نباشد.

نگه دارنده ی این کتاب قصد فروش آن را ندارد؛ مگر این کـه در مراکز فرهنگی خاص مورد بازدید عموم قرار گیرد.

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:40 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


ظروف قرمز شما را لاغر مـی کنند!

نتایج یک مطالعه جالب و عجیب نشان داده هست افرادی کـه در بشقاب و فنجان قرمز رنگ غذا مـی‌خورند و آب مـی‌نوشند، مقدار مصرف مواد غذایی آنـها که تا ۴۰ درصد کاهش پیدا مـی‌کند.


گروهی از کارشناسان آلمانی و سوئیسی درون این مطالعه دریـافتند از آنجا کـه رنگ قرمز بـه طور ناخودآگاهی مردم را بـه یـاد خطر، ممنوعیت و توقف مـی‌اندازد مـی‌تواند مانع از زیـاد خوردن شود و فرد را بـه کم خوری تشویق کند.

این کارشناسان بر اساس یـافته‌های اخیر خود تاکید د کـه دولت‌ها و صنایع غذایی حتما برای بسته بندی تنقلات و غذاهای ناسالم از رنگ قرمز استفاده کنند که تا یک نشانـه هشدار دهنده به منظور مصرف کنندگان باشد.

نتایج این مطالعه درون مجله «اشتها» بـه چاپ رسیده است.

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:23 موضوع اطــــــلاعات عــمــــــومــــــــــــی | لینک ثابت


تست روانشناسی شخصیت جدید

تست روانشناسی شخصیت جدید

به این تست شک نکنید. این آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسى هست که این روزها درون اروپا بین روانشناسان درون جریـان است. پاسخهایش هم اصلاً کار دشوارى نیست. کافى هست کمى بـه خودتان رجوع کنید. یک کاغذ و قلم هم کنار دستتان باشد کـه بتوانید امتیـازهایى کـه گرفته اید را جمع بزنید. حاضرید؟

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 5:7 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


استقلال و سپاهان دو رقمي شدند

فدراسيون جهاني آمار و تاريخ فوتبال جهان اقدام بـه معرفي برترين‌هاي ماه اخير ميلادي کرده کـه بر اين اساس بارسلونا اسپانيا با 356 امتياز همچنان بـه عنوان برترين تيم جهان شناخته شده است. تيم‌هاي يونيورسيداد شيلي باب 339 امتياز و رئال مادريد اسپانيا با امتياز 295 درون رده دوم و سوم قرار دارند.

در ميان تيم‌هاي باشگاهي ايران، استقلال با 120 امتياز با صعود 15 پله‌اي از رتبه 106 بـه مکان نود و يکم باشگاه‌هاي جهان رسيده است. سپاهان نيز کـه در ماه گذشته درون رده 112 قرار داشت بـه مکان نود و سوم صعود کرده است.

نکته جالب توجه قرار گرفتن استقلال و سپاهان بالاتر از باشگاه‌هاي بزرگي مانند ليورپول انگليس (97) دارنده 5 عنوان قهرماني اروپا، رم ايتاليا (150)، اشتوتگارت آلمان ( 186) و سوياي اسپانيا (234) است.

پرسپوليس ديگر نماينده ايران با 75 امتياز از رتبه 291 بـه رده 273 صعود کرده است.

در ميان تيم‌هاي آسيايي چونبوک موتورز کره‌جنوبي درون رده 61 جهان با امتياز 145.5 قرار دارد و بهترين تيم قاره کهن محسوب مي‌شود.

*رده‌بندي 10 تيم برتر بـه شرح زير است:

1- بارسلونا اسپانيا، 356 امتياز

2- يونيورسيداد شيلي، 339 امتياز

3- رئال مادريد اسپانيا، 295 امتياز

4- بايرن مونيخ آلمان، 290 امتياز

5- اتلتيکو مادريد اسپانيا، 280 امتياز

6- بوکاجونيورز آرژانتين، 268 امتياز

7- چلسي انگليس، 266 امتياز

8- آسانسيون پاراگوئه، 251.5 امتياز

9- کورينتيانس برزيل، 240 امتياز

10- ولز سارسفيلد آرژانتين، 237 امتياز

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:50 موضوع ورزشــــــــــــی | لینک ثابت


تعقیب مشتاقانـه ی امکان پذیرها

 «رویـاهای خود را گرامـی بدارید. زیرا آن ها فرزندان روح شما هستند و موفقیت های نـهایی شما نـهفته درون آن هاست.»

 ناپلئون هیل

سالها پیش وقتی باستان شناسی مقبره ی مصر باستان را حفاری مـی کرد، بـه بذرهایی کـه در تکه ای چوب پنـهان شده بود، برخورد نمود. بعد از 3000 سال کـه این بذرها کاشته شدند، نیروی بالفعل خود را بازیـافتند. علاوه بر استعدادهای ذاتی، آیـا حالت هایی چنین ناامـید کننده درون حیـات بشر وجود دارد کـه بشر را بـه یأس مطلق محکوم کند؟ یـا درون وجود انسان ها هم بذرهایی وجود دارد، انگیزه  ای کـه با آن پوسته ی سخت بدبختی را بشکافند؟

به این داستان کـه در 23 ماه مـه 1984 بـه آسوشیتدپرس مخابره شد، توجه کنید:

مری گرودا درون کودکی خواندن و نوشتن را نیـاموخت. دکترها درون او تشخیص عقب افتادگی دادند. درون نوجوانی برچسب «اصلاح ناپذیری» هم بـه او اضافه شد و محکوم بـه دو سال حبس درون دارالتأدیب شد. درون این محیط بسته مری به منظور یـادگیری تلاش کرد و روزی 16 ساعت درس مـی خواند. بعد هم پاداش تلاشش را گرفت. یعنی موفق بهب دیپلم دبیرستان شد.

اما بدبختی باز هم بـه سراغش آمد. او گرفتار مشکلات خانوادگی شد و دو سال بعد، با یـاری پدرش توانست آنچه را از دست داده بود، بازیـابد.

مری  دچار مشکلات مالی عدیده ای شده بود، با یـاری مؤسسه خیریـه بـه زندگی خود ادامـه داد. درون این زمان بود کـه دوره هایی را درون کالج سپری کرد. هنگام تکمـیل دوره ی کاری خود، به منظور خواندن رشته پزشکی، بـه مدرسه طب آلبانی درون خواستی فرستاد و پذیرفته شد.

مری گرودا لوئیز کـه اکنون ازدواج کرده است، درون بهار 1984 درون ارگون لباس فارغ التحصیلی را پوشید و وقتی مـی خواست مدرک اعتماد بـه نفس و پشتکار خود را بگیرد، هیچ حدس نمـی زد درون فکر او چه مـی گذرد.

در این نقطه کوچک از سیـاره زمـین، شخصی ایستاده بود کـه شجاعانـه رؤیـایی غیر ممکن را تحقق بخشیده بود. شخصی کـه الوهیت انسانی را بـه منصه ظهور رساند. اینجا دکتر مری گرودا لوئیز ایستاده بود.

جیمز ئئ. کانر

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 14:47 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانـه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مـیگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، مـیگذرد روزی این فاصله و دوری، مـیگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، مـیرسد همان روزی کـه به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب که تا صبح را اشک مـیریختیم

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانـه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 

تا عشق تو آمد درون قلبم، تو رفتی ، که تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ، که تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانـه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 

این من هستم کـه وفادار خواهم ماند ، این تو هستی کـه تنـها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم کـه آخرش مـیسوزم ، این تو هستی کـه مـیروی و من با چشمـهای خیس بـه آن دور دستها چشم مـیدوزم

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 14:40 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


تست جالب احساسي هستيد يا منطقي؟

با يک آزمايش ساده مي توانيد تشخيص دهيد کـه احساسي هستيد يا منطقي؟اين آزمايش ساده بـه اينگونـه هست که مطابق تصوير (1) دستانتان را درون حاليکه انگشتان از هم فاصله دارند بلافاصله و بدون هيچ فکري مانند تصاوير (2) و (3) درون هم گره کنيد.

اگر انگشت شست چپ مانند تصوير (2) روي انگشت شست راست قرار گرفت شما فرد احساسي هستيد و اگر بر عانگشت شست راست شما مانند تصوير (3)روي انگشت شست دست چپ قرار گرفت شما فردي منطقي هستيد. اگر کمي دقت کنيد درون خواهيد يافت کـه شما تنـها يک حالت انگشتان را مي توانيد براحتي داشته باشيد و اگر بخواهيد حالت عآنرا با انگشتان اجرا کنيد قدري مشکل خواهد بود و حالتي کـه براحتي بر شما مقدور مي باشد گويا نوع شخصيت شماست.....


خب... حالا کـه فهميدي جزو کدوم دسته اي ميتوني درون ادامـه خصوصيات هر دسته رو بخوني.

انسان ها بـه دو  دسته تقسيم مي شوند

الف) افراد احساسي       ب) افراد منطقی

افراد احساسي افرادي هستند کـه بر پايه احساسات و عواطف خود ، تصميمات مختلف زندگي شان را مي گيرند.اما افراد منطقي افرادي هستند کـه براساس عقل و منطق و استدلال خود تصميم گيري مي کنند. افراد احساسي نيمکره راست مغزشان فعال تر هست در صورتي کـه افراد منطقي نيم کره چپ مغزشان فعال تر است.

 افراد احساسي داراي خصوصياتي همچون خلاقيت، احساسي بودن، کلي نگر بودن، بلند پروازي و رؤيايي بودن و دل رحم بودن و ... مي باشند و نيز افراد منطقي خصوصياتي همچون: نظم، منطقي بودن، پرداختن بـه جزئيات، واقع گرا بودن، تحليل و استنتاج را دارا مي باشند. افراد منطقي يا احساسي هر کدام بـه نوبه خود عالي هستند و هيچ کدام بر ديگري برتري ندارد درون واقع اين دو گروه مکمل يکديگر درون روابط اجتماعي سالم هستند.

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 14:20 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


مـیانمار را مـیگویم…

چشمـهای ما درون انتظار زولبیـا و بامـیه هست و چشم های تو غرق درون خون ٬سوختن پدر و مادرت را بـه نظاره نشسته است

دل ما لک زده برای شربت خنک و شیرین موقع افطار و دل تو لک زده به منظور نگاههای هم کیشانت

دل ما پر مـیکشد بـه سمت ربنای دم افطار و روح تو پر مـیکشد بـه سمت ربنا و جسدت را مانند حیوانی  مُثله مـیکنند

ادارات ما را دیرتر باز مـیکنند که تا بیشتر بخوابیم و سیخ های داغ درون چشم تو مـیکنند که تا راحت تر بخوابند

صدا و سیما درون عزای پخش نشدن لیگ برتر مـیسوزد و خبری از خانـه های سوخته ات و آوارگیت بـه ما نمـیدهد

عجب غربتی دارد این دنیـا ٬ ۲۰۰۰۰ (آری صفرهایش را درست شمرده ای ٬ بیست هزار )انسان مسلمان را درون عرض چند روز سوزاندند و دلی نسوخت

 مـیانمار را مـیگویم

اسمش را نشنیده اید؟؟

عجب دهکده کوچکی داریم ما

همـین دهکده جهانی را مـیگویم کـه خبر بال زدن مگسی بر روی بستنی اوباما را بـه سرعت نور پخش مـیکند

اگر چشمانشان آبی بود و موهای بور ٬فقط کافی بود ناخنی مـیشکست که تا تیتر تمام خبرگزاری ها شود ولی افسوس کـه جرمشان اسلام هست و خونشان بـه دستور دالایی لاما مباح !!!و برپایی هولناک ترین هلوکاست بشر٬ برایشان بی ارزش است

این روزها دالایی لاما و مجسمـه بودایش و اوباما و هیلاری اش بـه هم لبخند مـیزنند

افسوس کـه ما اندر خرید مرغ و سکه و افطاری هایمان و محصول جدید ایران خودرو گرفتاریم

راستی :سخنگوی وزارت امور خارجه ، درباره کشتار جمعی از مسلمانان کشور مـیانمار ابراز نگرانی کرد!!!

بسم رب الشـهدا

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان، علی!

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

آجرک الله بقیـه الله

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

به من خبر رسیده کـه یکی از آنان بـه خانـه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی کـه در پناه ‏اسلام جان و مالش محفوظ بوده وارد شده و خلخال و دستبند، گردن بند و گوشواره ‏های آنـها را از تن‏شان بیرون آورده است… درون حالی کـه هیچ وسیله‌ای به منظور دفاع جز گریـه و التماس نداشته‌اند،

آنـها با غنیمت فراوان برگشته ‏اند بدون اینکه حتی یک نفر از آنـها زخمـی گردد و یـا قطره ‏ای خون‏ از آنـها ریخته شود اگر بـه خاطر این حادثه مسلمانی از روی تاسف بمـیرد ملامت نخواهد شد، و از نظر من‏ سزاوار و بجا است!

(نـهج البلاغه خطبه ۲۷)

ای اقیـانوس ایستاده عدالت، یـا مـهدی…

ای فرزند خلف زهرا و ای علی حاضر و امام زمان…

برخیز و ببین و بشنو صحبت از خلخال یک پیرزن یـهودی نیست سخن از تجاوز بـه پنج هزار زن مسلمان است.

سخن از جنین‌هایی هست که از رحم مادر بیرون کشیده مـی‌شوند.

سخن از انسان‌هایی هست که زنده زنده درون آتش سوختند، نـه یک نفر و نـه ده نفر کـه بیست هزار نفر…

ظهر الفساد فی البر و البحر بمابت ایدی الناس

برگرد…

برگرد…

برگرد آقا جان اینـها مـی‌گویند بودایی‌ها صلح طلب هستند

اینـها مـی‌گویند حتما “دالایی لاما ” را الگوی صلح خویش قرار دهید… همو کـه بوسه بر دست شیمون پرز زد و در برابر دیوار ندبه شاید چنین روزی را آرزو مـی‌کرد…

یـا ابا صالح ای صلاه روز آدینـه برگرد…

اینان کـه در مـیانمار بـه خاک و خون کشیده مـی‌شوند مسلمانند و حب رسول خدا درون دل دارند.

اینان روزی پنج مرتبه تو را اقامـه مـی‌کنند هرچند نمـی‌دانند. مولا جان تو را بـه علی اصغر‌های بی گناه این امت برگرد..

برگرد…

اعتراف مـی‌کنیم بی تو نمـی‌توانیم، برگرد..

جهان تشنـه عدالت فرزند علی است

مولای آوارگان و مظلومان تو را نشاید کـه آه و فغان بیوه زنی را بشنوی و اجابت نکنی…

تو امام زمانی، یـابن امـیرالمومنین برگرد اینـها مسلمانند.

بر گرفته شده از سایت برادرم;علی اصغر http://akhondy.ir/

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:14 موضوع اطــــــلاعات عــمــــــومــــــــــــی | لینک ثابت


چند داستان جالب و آموزنده

 گاهی حتما نشنید
چند قورباغه از جنگلی عبور مـی د کـه ناگهان دو که تا از آنـها بـه داخل گودال عمـیقی افتادند.

بقیـه قورباغه ها درون کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند کـه گودال چقدر عمـیق هست به دو قورباغه دیگر گفتند: کـه دیگر چاره ای نیست شما بـه زودی خواهید مرد.

دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند کـه از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام مـی گفتند: کـه دست از تلاش

بردارند چون نمـی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام بـه داخل گودال پرت شد و مرد.

اما قورباغه دیگر با تمام توان به منظور بیرون آمدن از گودال تلاش مـی کرد. هر چه بقیـه قورباغه ها فریـاد مـیزدند کـه تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر مـی شد که تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیـه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمـی شنیدی؟

معلوم شد کـه قورباغه ناشنواست. درون واقع او درون تمام مدت فکر مـی کرد کـه دیگران او را تشویق مـی کنند.

——————————

جواب دندان شکن
روزی لئون تولستوی درون خیـابانی راه مـی رفت کـه ناآگاهانـه بـه زنی تنـه زد. زن بی وقفه شروع بـه فحش و بد وبیراه گفتن کرد .

بعد از مدتی کـه خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانـه معذرت خواهی کرد و در پایـان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .

زن کـه بسیـار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی درون جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید کـه به من مجال این کار را ندادید

چند داستان کوتاه دیگر درون ادامـه مطلب

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه دهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:20 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


نامـه ای از طرف خدا

امروز صبح کـه از خواب بیدار شدی، نگاهت مـی کردم، امـیدوار بودم کـه با من حرف بزنی، حتی به منظور چند کلمـه، نظرم را بپرسی یـا

برای اتفاق خوبی کـه دیروز درون زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی، اما متوجه شدم کـه خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی کـه مـی

خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف مـی دویدی که تا حاضر شوی فکر مـی کردم چند دقیقه ای وقت داری کـه بایستی و

به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع ساعت کاری نداشتی

جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمت کـه از جا پریدی، خیـال کردم مـی خواهی چیزی بـه من بگویی، اما تو بـه طرف تلفن

دویدی و در عوض بـه دوستت تلفن کردی که تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همـه

کارهای مختلف گمان مـی کنم کـه اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نـهار هی دور و برت را نگاه مـی کنی،

شاید چون خجالت مـی کشیدی، سرت را بـه سوی من خم نکردی!!! تو بـه خانـه رفتی و به نظر مـی رسید کـه هنوز خیلی کارها برای

انجام داری، بعد از انجام چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمـی دانم تلویزیون را دوست داری یـا نـه؟ درون آن چیزهای

زیـادی نشان مـی دهند و تو هر روز مدت زیـادی را جلوی آن مـی گذرانی، درون حالی کـه درباره هیچ چیز فکر نمـی کنی و فقط از

برنامـه هایش لذت مـی بری، باز هم صبورانـه انتظارت را کشیدم و تو درون حالی کـه تلویزیون را نگاه مـی کردی، شام خوردی و باز

هم با من صحبتی نکردی!!! موقع خواب، فکر مـی کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن کـه به اعضای خانواده ات شب بـه خیر گفتی،

به رختخواب رفتی و فوراً بـه خواب رفتی، نمـی دانم کـه چرا بـه من شب بـه خیر نگفتی، اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح بـه من

سلام کردی؟! هنگامـی کـه به خواب رفتی، صورتت را کـه خسته تکرار یکنواختی های روزمره بود، را عاشقانـه لمس کردم، چقدر

مشتاقم کـه به تو بگویم چطور مـی توانی زندگی زیباتر و مفیدتر را تجربه کنی... احتمالاً متوجه نشدی کـه من همـیشـه درون کنارت و

برای کمک بـه تو آماده ام، من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را مـی کنی، حتی دلم مـی خواهد بـه تو یـاد دهم کـه چطور با دیگران

صبور باشی، من آنقدر دوستت دارم کـه هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، یک دعا، یک فکر یـا گوشـه ای از قلبت

که بـه سوی من آید، خیلی سخت هست که مکالمـه ای یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم

بود، بـه امـید آنکه شاید فردا کمـی هم بـه من وقت بدهی! آیـا وقت داری کـه این نامـه را به منظور دیگر عزیزانم بفرستی؟ اگر نـه، عیبی

ندارد، من مـی فهمم و سعی مـی کنم راه دیگری بیـابم، من هرگز دست نخواهم کشید... دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه دهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:6 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


سخنان دکتر علی شریعتی

سخنان دکتر علی شریعتی

 هر چه هست به منظور مصلحتی است...و هر کـه هست بـه خاطر منفعتی است.

و هیچ چیزبه<<�خودش>>نمـی ارزد

دکتر شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر روزی تهدیدت بدان درون برابرت ناتوانند..

اگر روزی خیـانت دیدی بدان قیمتت بالاست..

اگر روزی ترکت بدان لیـاقت با تو بودن را نداشته اند..

دکتر شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مذهب شوخی سنگینی با من کرد .سالها مذهبی بودم بی آنکه خدایی داشته باشم...

دکتر شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

فلسفه زندگی انسان درون این جمله خلاصه مـیشود.......

فدا آسایش زندگی به منظور فراهم آوردن وسایل آسایش زندگی

دکتر شریعتی

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:33 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


ای کلک...

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه هفتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 2:49 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


وصیتـی زیبـا و مانـدگار از آلبـرت انیشتیـن

روزی فرا خواهد رسید کـه جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای کـه از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار مـی گیرد و آدم هایی کـه سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم مـی گذرند.

آن لحظه فرا خواهد رسید کـه دکتر بگوید مغز من از کار افتاده هست و بـه هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم بـه پایـان رسیده است.

در چنین روزی، تلاش نکنید بـه شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را بـه من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم بـه دیگران کمک کند کـه به حیـات خود ادامـه دهند.

چشمـهایم را بـه انسانی بدهید کـه هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را درون چشم های یک زن ندیده است.

قلبم را بهی هدیـه بدهید کـه از قلب جز خاطره ی دردهایی پیـاپی و آزار دهنده چیزی بـه یـاد ندارد.

خونم را بـه نوجوانی بدهید کـه او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید که تا زنده بماند که تا نوه هایش را ببیند.

کلیـه هایم را بهی بدهید کـه زندگیش بـه ماشینی بستگی دارد کـه هر هفته خون او را تصفیـه مـی کند.

استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید کـه آنـها را بـه پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.

هر گوشـه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید بـه رشد خود ادامـه دهند که تا به کمک آنـها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریـاد بزند و ک ناشنوایی زمزمـه باران را روی شیشـه اتاقش بشنود.

آنچه را کـه از من باقی مـی ماند بسوزانید و خاکسترم را بـه دست باد بسپارید، که تا گلها بشکفند.

اگر قرار هست چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت بـه همنوعانم دفن شوند.

گناهانم را بـه شیطان و روحم را بـه خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یـادم کنید.

عمل خیری انجام دهید، یـا بهی کـه نیـازمند شماست، کلام محبت آمـیزی بگویید.

اگر آنچه را کـه گفتم برایم انجام دهید، همـیشـه زنده خواهم ماند ...

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه ششم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 4:1 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


یـه جـاهای قشنـگی تو زنـدگی هـست ...

یـه جـاهای قشنـگی تو زنـدگی هـست ...

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
اونی کـه زود مـیرنجه زود مـیره، زود هم برمـیگرده. ولی اونی کـه دیر مـیرنجه دیر مـیره، اما دیگه برنمـیگرده ...

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
رنج را نباید امتداد داد حتما مثل یک چاقو کـه چیزها را مـی‏بره و از مـیانشون مـی‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همـیشـه قائله رنج آور را تمام کنی.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
بزرگ‌ترین مصیبت به منظور یک انسان اینـه کـه نـه سواد کافی به منظور حرف زدن داشته‌باشـه نـه شعور لازم به منظور خاموش ماندن.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
مـهم نیست کـه چه اندازه مـی بخشیم بلکه مـهم اینـه کـه در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
شایدی کـه روزی با تو خندیده رو از یـاد ببری، اما هرگز اونی رو کـه با تو اشک ریخته، فراموش نکنی.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر دنیـاست.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
از درد های کوچیکه کـه آدم مـی ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشـه، لال مـی شـه.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
اگر بتونی دیگری را همونطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیـه.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
همـیشـه وقتی گریـه مـی کنی اونی کـه آرومت مـیکنـه دوستت داره اما اونی کـه با تو گریـه مـیکنـه عاشقته.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
كسی كه دوستت داره، همش نگرانته. بـه خاطر همـین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم مـیگه مواظب خودت باش.

و بالاخره خواهی فهمـید کـه :

همـیشـه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یـه شوخی بود" هست.

یک کم کنجکاوی پشت "همـین طوری پرسیدم" هست.

قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.

مقداری خرد پشت "چه مـیدونم" هست.

و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.

زندگی چون گل سرخ است

پر از عطر... پر از خار... پر از برگ لطیف...

یـادمان باشد اگر گل چیدیم

عطر و برگ و گل و خار همـه همسایـه دیوار بـه دیوار همند...!

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه ششم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:36 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


پست ثابت

خداوند بـه حضرت موسی فرمود:

با زبانی کـه گناه نکرده ای مرا بخوان که تا اجابت کنم"

حضرت موسی عرض کرد:

کدام زبان هست که گناه نکرده!؟

فرمود:تو با زبان دیگران گناه نکرده ای،بگو برایت دعا کنند.

دوستان عزیزی کـه گذرتان بـه این جا مـی افتد، لطفا برایم دعاکنید

که سخت محتاجم.

 

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 1:18 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


معجزه کن ...

 

گوشـه چشمم كه از اشك پر ميشود باز هم بغض سنگینی روی ام سنگینی مـی کند .دستانم

را به آسمان بلند مـی کنم. دستاني كه اگر تونخواهی هرگز نميتواند ببخشد. اگر تو نخواهي من

 نمي توانم.

خداي من! خوب ميداني كه وقتي آرزويي درون دل بنده ات جوانـه ميزند، وقتي براي بـه بار نشستن

 درخت آرزويش، درون طلب قطره اي آب، چشم نياز را با آب دعا تر ميكند، ديگرچشم انتظار

 براي اراده تو شده است!


خداي من! هر زمان كه نام تو قافيه شعرهايم ميشود، وزن غزل زندگي درون كفه تعادل آرام مي

گيرد. قافيه از توست. وزن از تو. غزل از تو. بي تو من هیچم


خداوندا! چه شده كه وقتي كه يكي از بنده هايت، چيزی را طلب مي كند بي پاسخش ميگذاري؟

 چه شده كه حافظ كلام تو، مرا درون ميان جفاي خار هجران بـه صبر بلبل دعوت ميكند؟ آخر چه

 حكمتي است كه تشنـه معرفتت را بـه آب وصال سيراب نميكني؟ ميداني كه نميدانم.

 

 

معبودا همچون فرزندی کـه تنـها پناهش پدر هست تنـها امـیدم تو هستی و فقط بـه شانـه های گرم تو

 تکیـه مـی کنم بعد فقط از تو مـی خواهم کـه مرا از این آشفتگی نجات داده و خلا یتیمـی را بر من

 پر کنی


خدايا! آرزوهايم را خوب ميداني و ميشناسي. ميدانم كه ميداني. ميداني كه هر چه كردم، بـه شوق

 رضاي تو كردم. اما .....

 

بزرگترين نعمتي كه از تو ديده ام لذتي هست كه از كمك بـه بندگانت بـه من بخشيده اي و صداقت

 و زلال بودن را بـه من عطا کردی اما آخر با بی لیـاقتی و مکرو ریـای آنـها چه كنم؟ کـه در جواب

 محبتهای خالصانـه من احساس لطیفم را ربودند و دل مـهتابی مرا بـه پرنده ای بی روح

 تبدیل د.

خدایـا رسم دنیـایت این است؟ چرا؟؟

زخمـی را کـه بر قلبم زدند را چه مرهمـیست؟با این گریـه های شبانـه چه کنم؟ آیـا باز هم عجولم؟ به

 چه اميدي صبوري كنم؟ چقدر ناتوان شده ام

چهی صدای شکستنم را شنید؟


چه كسي از اين آشوب قلب زخم خورده من خبر دارد جز خداي قلب من؟ بـه تو پناه مي برم اي

خداي مـهربان من. تنـهايم مگذارکه تنـها امـیدم تو هستی

 

 

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 1:15 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


پیـامـی از سوی خداوند

مـی دانم هراز گاهی دلت تنگ مـی شود.

همان دلهای بزرگی کـه جای من درون آن است
آنقدر تنگ مـیشود کـه حتی یـادت مـی رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس.

و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمـی خواهم تو همان باشی!

تو حتما در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

مـیدانی؟ شیشـه به منظور این شیشـه هست چون قرار هست بشکند.
و جنسش عوض نمـی شود ...

و مـیدانی کـه من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...

برای همـیشـه!

چون هر وقت گریـه مـیکنی دستان مـهربانم چشمانت را مـی نوازد ...

چون هر گاه تنـها شدی، تازه مرا یـافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست هست مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یـاد نبردم!

دلم نمـی خواهد غمت را ببینم ...

مـی خواهم شاد باشی ...

این را من مـی خواهم ...

تو هم مـی توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایـه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب کـه مـی خوابی روحت را نگاه مـی دارم که تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مـهربانم قلبت را مـی فشارد.

شبها کـه خوابت نمـی برد فکر مـی کنی تنـهایی ؟

اما، نـه من هم دل بـه دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی کـه تو را فرا مـی خواند بـه زیستن!

پروردگارت ...

با عشق !

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 1:14 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


کدامين قبله

آنگاه کـه غروري را له مي کني، آنگاه کـه کاخ آرزوهايي را ويران مي کني، آنگاه کـه شمع اميدي را خاموش مي کني، آنگاه کـه بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه کـه حتي گوشت را مي بندي که تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه کـه خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني که تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟. بسوي کدام قبله نماز مي گزاري ؟


نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:58 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


بدانيم چه مـی دهيم که تا چه بدست آوريم

پسر کوچکی روزی هنگام راه رفتن درون خیـابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا این پول آن هم بدون هیچ زحمتی بسیـار خوشحال شد.این تجربه باعث شد کـه او بقیـه روزها هم با چشمان باز سرش را بـه سمت پایین بگیرد و در جستجوی سکه های بیشتر باشد.او درون مدت زندگیش 296سکه 1 سنتی 48 سکه 5 سنتی 19سکه 10سنتی 16 سکه 25سنتی 2 سکه نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده ی یک دلاری پیدا کرد.یعنی مجموعا 13 دلار و 26 سنت .در برابر بدست آوردن این 13 دلار و 26 سنت او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید درخشش 157 رنگین کمان و منظره درختان افرا درون فصل پاییز از دست داد.او هیچگاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز اسمان ها درون حالی کـه از شکلی بـه شکل دیگر درون مـی آمدند ندید.پرندگان درون حال پرواز و درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر هرگز جزئی از خا طرات او نشد.

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 22:0 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


بساط شيطان

به روايت افسانـه‌ها روزي شيطان همـه جا جار زد
كه قصد دارد از كار خود دست بكشد
و وسايلش را با تخفيف مناسب بـه فروش بگذارد
او ابزارهاي خود را بـه شكل چشمگيري بـه نمايش گذاشت
اين وسايل شامل خودپرستي ، ، نفرت ، خشم ، آز
حسادت ، قدرت‌طلبي و ديگر شرارت‌ها بود
ولي درون ميان آنـها يكي كه بسيار كهنـه و مستعمل بـه نظر مي‌رسيد
بهاي گراني داشت و شيطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد
كسي از او پرسيد: اين وسيله چيست ؟
شيطان پاسخ داد: اين نوميدي و افسردگي ا‌ست
آن مرد با حيرت گفت: چرا اين قدر گران هست ؟
شيطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد:
چون اين مؤثرترين وسيله ی من است
هرگاه ساير ابزارم بي‌اثر مي‌شوند
فقط با اين وسيله مي‌توانم درون قلب انسان‌ها رخنـه كنم
و كاري را بـه انجام برسانم
اگر فقط موفق شوم كسي را
به احساس نوميدي ، دلسردی و اندوه وا دارم
مي‌توانم با او هر آنچه مي‌خواهم بكنم . . .
من اين وسيله را درون مورد تمامي انسان‌ها بـه كار‌ام
به همين دليل اين قدر كهنـه است !

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:59 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


دلم بـه حال عشق مي سوزد

دلم بـه حال عشق مي سوزد

زمان مـی گذرد و در انتهای راه مـی فهمـی چقدر حرف نگفته دردل باقی ماند

حرفهایی کـه مـی توانست راهی بـه سوی عشق باشد

حرفهای نا تمامـی کـه در کوچه های بن بست زندگی اسیرند

ناگهان لحظه غربت مـی رسد و تو درون مـیابی کـه چقدر زود دیر شده

به تکاپو مـی افتی ....در غربت بیـابان و در کوچ شبانـه پرستوها

در لحظه وصال موج و ساحل دنبال عشق مـی گردی

دیر شده خیلی دیر

هر روز دوست داشتن را بـه فردا مـی انداختی و حالا مـی بینی دیگر فردایی وجود ندارد

سالها چشمت را بـه رویش بسته بودی و نمـی دانستی

و یـا شاید نمـی فهمـیدی

امروز حقیقت را باور مـی کنی....

اما افسوس کـه زودتر از آنچه فکر مـی کردی دیر شده

 

عاقبت حتما رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه بـه خون

كه خداحافظ تو . . .

گر چه تلخ هست ولی حتما این جام محبت بشكست

گرچه تلخ هست ولی حتما این رشته الفت بگسست

باید از كوی تو رفت

دانم از داغ دلم بی خبری

و ندانی كه كدام جام شكست

كه كدام رشته گسست

گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن بـه غم و تنـهایی

عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه بـه خون

كه خداحافظ تو . .

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:57 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


داستان "مرد سیگاری"

توی فرودگاه یکی بود کـه پشت سرم سیگار مـی‌کشید . یکی دیگه رفت جلو گفت:
- بخشید آقا.........! شما روزی چند که تا سیگار مـی‌کشین...؟!
- طرف جواب داد: منظور؟
- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع مـی‌کردین، بـه اضافه‌ی پولی کـه به خاطر سلامتیتون خرج دوا و دکتر مـی‌کنین، الان اون هواپیمایی کـه اونجاست مال شما بود...!
طرف با خونسردی جواب داد: - تو سیگار مـی‌کشی؟
...
... ... ... - نـه !
- هواپیما داری؟
- نـه !
- بـه هر حال مرسی بابت نصیحتت...
ضمناً اون هواپیما کـه نشون دادی مال منـه ...

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:0 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


قصه ی عشق

یـه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی مختصر و کم بود کـه یک نفر را بـه زور سیر مـیکرد مرد بـه خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت بیـا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم زن قبول کرد چند دقیقه چراغها را خاموش د ولی بعد کـه روشن د غذاها دست نخورده توی ظرف مونده بود.

**************************** 

مرد و زن جوانی سوار بر موتور درون دل شب مـی راندند.آنـها عاشقانـه یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواش تر برو، من مـی ترسم.
مرد جوان: نـه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش مـیکنم ، من خیلی مـی ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول حتما بگی کـه دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا مـیشـه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا مـیشـه یواش تر بری.
مرد جوان: باشـه بـه شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمـیتونم راحت برونم، اذیتم مـیکنـه.

روز بعد واقعه ای درون روزنامـه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. درون این سانحه کـه به دلیل ب ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یـافته بود. بعد بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست که تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت که تا او زنده بماند. دمـی مـی آید و بازدمـی مـیرود. اما زندگی غیر از این هست و ارزش آن درون لحظاتی تجلی مـی یـابد کـه نفس آدمـی را مـی برد.

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه یکم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 23:34 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت

آخرین نوشته ها




[ای کلک - aycalack.blogfa.com جواب فعالیت صفحه ی۱۴ تفکر هفتم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 12 Sep 2018 16:38:00 +0000



ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش

ای کلک - aycalack.blogfa.com

گل رز

این گل رز تقدیم بـه دوستانی کـه به وبلاگ من سر مـیزنن و نظر مـیدن

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:44 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


سرعت تایپ خود را بسنجید

اگر دوست دارید بدونید به منظور تایپ تون توی ۱ دقیقه چه امتیـازی مـیگیرید روی این متن کلیک کنید

اینجا مـی توانید سرعت تایپ خود را بسنجید . کافی ست واژه های داده شده را تایپ کنید.آیـا سریع تر از دیگرانید؟ یک اثر جانبی مطلوب: ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش این ها گزیده ای از پرکاربردترین واژگان زبان پارسی هستند . با هر بار تلاش شما به منظور ثبت رکورد جدید؛سرعت تایپ شما بهبود مـی یـابد

http://persian-speedtest.10-fast-fingers.com/


من توی 1 دقیقه 93 شدم . ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش شما چقدر ؟ توی نظر ها بگید ممنون

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:26 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


داستان ها و متن های کوتاه و جالب

پسرک و خدمتکار


در روزگارى کـه بستنى با شکلات بـه گرانى امروز نبود، ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش پسر١٠ ساله اى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت مـیزى نشست.
خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت.
پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟
خدمتکار گفت: 50 سنت
پسر کوچک دستش را درون جیبش کرد ، تمام پول خردهایش را درون آورد و شمرد .
بعد پرسید: بستنى خالى چند است؟
خدمتکار با توجه بـه این کـه تمام مـیزها پر شده بود و عده اى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن مـیز ایستاده بودند،
با بیحوصلگى گفت : ٣۵ سنت
پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت:
براى من یک بستنى خالى بیـاورید.
خدمتکار یک بستنى آورد و صورتحساب را نیز روى مـیز گذاشت و رفت.
 پسر بستنى را تمام کرد، صورتحساب را برداشت و پولش را بـه صندوقدار پرداخت کرد و رفت.
 هنگامى کـه خدمتکار براى تمـیز مـیز رفت، گریـه اش گرفت !

پسر بچه روى مـیز درون کنار بشقاب خالى، ١۵ سنت براى او انعام گذاشته بود.

چه زود دیر مـیشود !

مرد جوانی ، از دانشكده فارغ التحصیل شد . ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش ماه ها بود كه ماشین اسپرت زیبایی ، پشت شیشـه های یك نمایشگاه بـه سختی توجهش را جلب كرده بود و از ته دل آرزو مـی كرد كه روزی صاحب آن ماشین شود .
 مرد جوان ، از پدرش خواسته بود كه به منظور هدیـه فارغ التحصیلی ، آن ماشین را برایش بخرد .
او مـی دانست كه پدر توانایی خرید آن را دارد .
بلأخره روز فارغ التحصیلی فرارسید و پدرش او را بـه اتاق مطالعه خصوصی اش فرا خواند و به او گفت :
من از داشتن پسر خوبی مثل تو بی نـهایت مغرور و شاد هستم و تو را بیش از هر كس دیگری دردنیـا دوست دارم .

 سپس یك جعبه بـه دست او داد . پسر ، كنجكاو ولی ناامـید ، جعبه را گشود و در آن یك انجیل زیبا ، كه روی آن نام او طلاكوب شده بود ، یـافت .

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۱ ساعت 14:3 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


~عید سعید فطر مبارک~

سلام و درود حضور شما دوستان ارجمند

خداوندا، ماه رمضان و ضیـافت نورانی ات درون سال 91 بـه پایـان رسید  ... با بـه پايان رسيدن اين ماه ما را از گناه پاك نما و از نيكبخت‏ ترين كسانى قرار ده كه درون آن بـه عبادت تو پرداخته‏ اند و بيش از همـه از آن بهره يافته‏ اند ...


با امـید بـه اینکه طاعات و عبادات شما بزرگواران مقبول درگاه حضرت حق قرار گرفته باشد،حلول سرشار از معنویت عید سعید فطر، عید سعادت و شکوفایی فطرتهای بیدار را بـه مسلمـین جهان، بویژه شما همراهان محترم وبلاگ ای کلک تبریک عرض مـینمایم.

عید فطر امسال درون حالی بوقوع مـی پیوندد کـه بسیـاری از هموطنان ما سوگوار عزیزان از دست رفته‌ درون آذربایجان شرقی هستند و اندوهگین از رنجی کـه به آنـها رفته است. هرچند همدردی‌ها درون برابر این داغ همـیشـه باقی‌، ناچیزند اما امـیدواریم طلوع درخشان فطـر مرهمـی باشد بر زخمـهایشان و آرامشی بر قلبهای داغدارشان ...


اللّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْریـاءِ وَالْعَظَمةِ
وَ أهْلَ الجُودِ وَالجَبَرُوتِ
وَ أهْلَ العَفْو وَالرَّحْمَةِ
وَ أهْلَ التَقّوىٰ وَالمَغْفِرَة

أسْئَلُکَ بَحَقِّ هذا الْیوَمِ الّذی جَعَلْتَهُ لِلمُسْلِمـینَ عیداً وَ لِمُحَمّدٍ صَلّی اللهُ عَلیْه وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاَ وَ کرَامَتاً وَ مَزیداً، أن تُصَلّی عَلىٰ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُدْخِلنی فی کُلِّ خَیْرٍ أدْخَلْتَ فیـهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ أنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آل مُحَمَّدٍ، صَلَوٰاتُکَ عَلَیُهِ وَ عَلَیْهِمْ، اللّهُمَّ إنی أسْئَلَکَ خَیرَ مٰا سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّٰالِحُونَ وَاعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ.

بارالها، بـه حق این روزى کـه آن را براى مسلمانان عید و براى محمد(ص) ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قرار دادى از تو مـی ‏خواهم کـه بر محمد و آل محمد درود بفرستى و مرا درون هر خیرى وارد کنى کـه محمد و آل محمد را درون آن وارد کردى و از هر سوء و بدى خارج سازى کـه محمد و آل محمد را خارج ساختى، درود و صلوات تو بر او و آنـها، خداوندا، از تو مـی طلبم آنچه بندگان شایسته‏ات از تو خواستند و به تو پناه مـی برم از آنچه بندگان خالصت‏ بـه تو پناه بردند.
 

عید سعید فطر و جشن وارستگی بر شما ره یـافتگان ضیـافت الهی،
  مبارک
و
التماس دعا

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و نـهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 2:24 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


روزی کـه امـیرکبیر گریست


سال 1264 قمرى، نخستین برنامـه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن بـه فرمان امـیرکبیر آغاز شد. درون آن برنامـه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌د. اما چند روز بعد از آغاز آبله‌کوبى بـه امـیر کبیر خبردادند کـه مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه کـه چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها درون شـهر شایعه کرده بودند کـه واکسن زدن باعث راه ‌یـافتن جن بـه خون انسان مى‌شود

هنگامى کـه خبر رسید پنج نفر بـه علت ابتلا بـه بیمارى آبله جان باخته‌اند، امـیر بى‌درنگ فرمان داد هرى کـه حاضر نشود آبله بکوبد حتما پنج تومان بـه صندوق دولت جریمـه بپردازد. او تصور مى کرد کـه با این فرمان همـه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود کـه فرمان امـیر را بپذیرند. شمارى کـه پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران درون آب انبارها پنـهان مى‌شدند یـا از شـهر بیرون مى‌رفتند

روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول بـه امـیر اطلاع دادند کـه در همـه‌ى شـهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. درون همان روز، پاره دوزى را کـه فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، بـه نزد او آوردند. امـیر بـه جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما کـه براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم.پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امـیر، بـه من گفته بودند کـه اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود. امـیر فریـاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى حتما پنج تومان هم جریمـه بدهی.. پیرمرد با التماس گفت

باور کنید کـه هیچ ندارم.. امـیرکبیر دست درون جیب خود کرد و پنج تومان بـه او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را بـه صندوق دولت بپرداز
چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند کـه فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امـیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع بـه گریستن کرد...

در آن هنگام مـیرزا آقاخان وارد شد. او درون کمتر زمانى امـیرکبیر را درون حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امـیر گفتند کـه دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. مـیرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم کـه مـیرزا احمدخان، پسر امـیر، مرده هست که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، بـه امـیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم بـه این گونـه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال درون شأن شما نیست
امـیر سر برداشت و با خشم بـه او نگریست، آنچنان کـه مـیرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امـیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت:

خاموش باش،

تا زمانى کـه ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم.
مـیرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود درون اثر جهل آبله نکوبیده‌اند
امـیر با صداى رسا گفت: و مسئول جهل شان نیز ما هستیم.. اگر ما درون هر روستا و کوچه و خیـابانى مدرسه بسازیم و کتابخانـه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم کـه چرا این مردم حتما این قدر جاهل باشند کـه در اثر نکوبیدن آبله بمـیرند
روحش شاد، یـادش گرامـی باد

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:36 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


گُل مـــاه تولد شمــا چیست؟

سلام من کـه متولد بهمن هستم شما متولد چه ماهی هستید


فروردین گل رز
گاهی بدون فکر قبلی کاری را انجام مـی دهید.
بسیـار رک گو هستید و عاشق مسافرت!…اشتیـاق زیـادی به منظور زندگی دارید و پشتکارتان خوب است.
 

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:21 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


خاطرات یک پزشک از بیمارانش (طنــز)

پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. علت جالب بودن این خاطرات یـا بخاطر برخوردهای بانمکی هست که بیماران با پزشک یـا بیماریشان مـی‌کنند یـا کمبود اطلاعات پزشکی هست یـا شاید وقوع بعضی اتفاقات درون فضایی کـه سایـه مرگ و بیماری درون آن وجود دارد خود بـه خود تبدیل بـه طنز مـی‌شود. اما گوشـه ای از خاطرات یک پزشک عمومـی با ذوق را درون ادامـه مطلب بخوانید کـه بسیـار زیباست.
یـه خانم حدودا ۵۰ ساله حدودا ۱۸ سالشو آورده بود.

به ه گفتم : مشکلتون چیـه ؟
گفت : "دلهره" دارم.

مادرش زد زیر خنده و بعد گفت :
! دل پیچه نـه دلهره !

پرسیدم : چیز ناجوری نخوردین ؟
مادرش گفت : چرا "چیسپ" خورده و این بار نوبت بود کـه بزنـه زیر خنده و بگه : چیپس نـه چیسپ ... ‌




گلوی بچه رو کـه نگاه کردم مادرش گفت : آقای دکتر ! گلوش چرک داره ؟

گفتم: چرکش تازه مـیخواد شروع بشـه.
گفت: این بچه همـیشـه همـینطوره٬ همـیشـه عفونتش اول شروع مـیشـه بعد زیـاد مـیشـه.




به آقائی کـه با سردرد اومده بود گفتم : قبلا هم سابقه داشتین ؟
گفت : مثلا چه سابقه ای ؟

بعد گفتم: توی خونـه داروئی نخوردین ؟
گفت : مثلا چه داروئی ؟

نسخه شو کـه نوشتم گفتم : دیگه هیچ ناراحتی نداشتین ؟
گفت : مثلا چه ناراحتی ؟



روز شنبه این هفته یـه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند.
گفتم : چند روزه کـه مریضه ؟

پدره گفت : دو روزه !!

مادرش گفت : نـه سه روزه...

پدره با عصبانیت بـه مادرش گفت :
آخه جمعه کـه تعطیله !!

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 2:20 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


شعری زیبا

سخت آشفته و غمگین بودم
                          
به خودم مـی گفتم:
                                           
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
                                                                  
دست کم مـیگیرند
                                                                                  
درس ومشق خود را...
باید امروز یکی را ب، اخم کنم
و نخندم اصلا
           
تا بترسند از من
                          
و حسابی ببرند...
                                         
خط کشی آوردم،
                                                         
درهوا چرخاندم...
                                                                           
چشم ها درون پی چوب ، هرطرف مـی غلطیدمشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید!
                                               
اولی کامل بود،
                                                             
خوب، دومـی بدخط بود
                                                                                     
بر سرش داد زدم...
سومـی مـی لرزید...    
خوب، گیر آوردم!!!
                   
صید درون دام افتاد
                                   
و بـه چنگ آمد زود...
                                                      
دفتر مشق حسن گم شده بود
                                                                                   
این طرف،
                                                                                            
آنطرف، نیمکتش را مـی گشتتو کجایی بچه؟؟؟
               
بله آقا، اینجا
                           
همچنان مـی لرزید...
                                               
"پاک تنبل شده ای بچه بد"
                                                                             "به خدا دفتر من گم شده آقا، همـه شاهد هستند""ما نوشتیم آقا"
              بازکن دستت را...
                              
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش ب
                                                                                  
او تقلا مـی کرد
                                                                                                 
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشـه ی صورت او قرمز شد
                               
هق هقی کرد
                                           
و سپس ساکت شد...
                                                               
اما همچنان مـی گریید...
                                                                                        
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله
ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
                                  
زیر یک مـیز،
                                                
کنار دیوار ، دفتری پیدا کرد...
                                                                                 
گفت : آقا ایناهاش، دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
                                              
غرق درون شرم و خجالت گشتم
                                                                               
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زدسرخی گونـه او، بـه کبودی گروید...
                                        
صبح فردا دیدم
                                                       
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
                                                                                                
سوی من مـی آیند...خجل و دل نگران، منتظر ماندم من
                                     
تا کـه حرفی بزنند
                                                       
شکوه ای یـا گله ای، یـا کـه دعوا شاید
سخت درون اندیشـه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی ید، و حسن را بسپارید بـه ما
                                                                       
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا  
وقتی از مدرسه برمـی گشته
                              
به زمـین افتاده بچه ی سر بـه هوا، یـا کـه دعوا کرده
                                                                                           
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش، متورم شده است
                                             
درد سختی دارد، مـی بریمش دکتر با اجازه آقا...
                                                                                                   
چشمم افتاد بـه چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
                       
منِ شرمنده معلم بودم
                                             
لیک آن کودک خرد و کوچک
                                                                             
این چنین درس بزرگی مـی داد
بی کتاب ودفتر....
من چه کوچک بودم
                  
او چه اندازه بزرگ
                                     
به پدر نیز نگفت
                                                    
آنچه من از سرخشم، بـه سرش آوردم
                                                                                          
عیب کار ازخود من بود و نمـیدانستم
من از آن روز معلم شده ام...
                              
او بـه من بـه یـاد آورد این کلام را...
                                                                   
که بـه هنگامـه ی خشم
                                                                                           
نـه بـه فکر تصمـیم
نـه بهدستوری

نـه کنم تنبیـهی
              
***
                    
یـا چرا اصلا من عصبانی باشم
                                                        
با محبت شاید، گرهی بگشایم
                                                                                        
با خشونت هرگز...
                                                                                                             
هرگز...

 
 

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:39 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


امروز یـه روز دیگه ست

سلام بـه همـه دوستان

تشکر مـیکنم کـه به وبلاگ من سرزدید

آخرین پنج شنبه ماه مبارک رمضان،برای من با تمام روزای دیگه کـه تهران بودم فرق داشته،امـیدوارم که تا آخر شب همـین طور باشـه

من معمولا هر شب،اولین دقایق هر روز فال روزانـه اونروزمو مـیخونم و وقتی دیشب فال امروزو زدم فالم این بود

يك ملاقات و يا حضور درون جمع دوستان برايت خاطره‌انگيز خواهد شد. از طرف دوست يا خانواده‌اي نزديك، خبرهاي خوشي براي تو و خانواده‌ات درون راه است. از راه دور خبر بسيار مسرت بخشي خواهي شنيد. موضوع يك مسافرت بـه خوبي و خوشي بـه انجام مي‌رسد.

به كمك يكي از دوستانت مشكلي كه آزارت مي‌داد، رفع مي‌شود. درون يك آزمون و يا رقابت كاري موفق مي‌شوي و نگراني‌ات بي‌مورد هست چون اين موفقيت زمينـه‌ساز تحولات اقتصادي بعدي برايت خواهد بود.

صبح کـه از خونـه واسه آزمون رفتم بیرون،اصلا فکر نمـیکردم قبل آزمون یکی از دوستای جدیدمو ببینم،ولی برخلاف تصورم ایشونو دیدم و چند دقیقه یی کـه با هم بودیم خیلی خوش گذشت و کلی حال داد

دوستم بهم امـیدواری داد کـه غیر ممکنـه تو آزمون قبول شم و ازم خواست آزمون ندم،من کـه تا اونموقع زیـاد بـه خودمم امـیدوار نبودم واسه رو کم کنی دوستم بـه خودم امـیدوار شدم و رفتم آزمون دادم و قبول شدم (مبارکم باشـه)

بعد آزمون یکی از صمـیمـی ترین دوستام کـه خیلی وقته همدیگه رو ندیدیم،زنگ زدو واسه افطار دعوتم کرد کـه برم خونـه شون دورهم باشیم و باهم خوش باشیم،مطمئنم کـه برم انشاالله خونـه شون، خیلی خوش مـیگذره

معذرت مـیحوام کـه خیلی طول کشید که تا بیـام این پستو تکمـیل کنم،دسترسی بـه اینترنت نداشتم

خدمتتون عرض مـیکردم:

ساعت 5 بعدازظهر از تهران با یکی از دوستام راه افتادیم بـه سمت کاشان،واسه افطار خونـه دوستم کـه دعوتم کرده بود بودیم که تا ساعت 12 اونجا بودیم خوش گذشت

ساعت 12 شب هم راه افتادیم بـه سمت زادگاه خودمون;فرخی

ساعت 4:15 صبح و دقیقا موقع سحر رسیدم بـه خونـه،وقتی اومدم خونـه همـه تعجب د چون هیشکی خبر نداشت تو راهم

جای همـه دوستان خالی سحریو خوردیم،بعد هم بـه یـاد سالهای گذشته رفتم مسجد جامع فرخی واسه نماز و دیدن دوستان،بعد از نمازم با برا بچ رفتیم بـه گلزار شـهدا

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 12:21 موضوع خـــــاطـــــــرات خـــــــــودم | لینک ثابت


اندکی فکر کن ...

به آنـهایی فکر کن کـه هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیـافتند.

به آنـهایی فکر کن کـه در حال خروج از خانـه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.

به بچه هایی فکر کن کـه گفتند :
" زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار مـی کشند.

به دوستانی فکر کن کـه دیگر فرصتی به منظور در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را مـی دانستند.

به افرادی فکر کن کـه بر سر موضوعات پوچ و احمقانـه رو بـه روی هم مـی ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" مـی شود،
و حالا دیگر حتی روزنـه ای هم به منظور بازگشت وجود ندارد.

من به منظور تمام رفتگانی کـه بدون داشتن اثر و نشانـه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری مـی کنم.

من به منظور تمام بازماندگانی کـه غمگین نشسته اند و هرگز نمـی دانستند کـه :
آن آخرین لبخند گرمـی هست که بـه روی هم مـی زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریـه مـی کنم.

به افراد دور و بر خود فکر کنید ...

کسانی کـه بیش از همـه دوستشان دارید،
فرصت را به منظور طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هری کـه در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.

قدر لحظات خود را بدانید.

حتی یک ثانیـه را با فرض بر این کـه آنـها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنـها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !

"دیروز"
گذشته است؛

و

"آینده"
ممکن هست هرگز وجود نداشته باشد.

لحظه

"حال" را دریـاب
چون تنـها فرصتی هست که به منظور رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.
اندکی فکر کن ...

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:40 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


جملات عارفانـه دکتر شریعتی درون مورد عشق

عشق یک جوشش کور هست و پیوندی از سر نابینایی

دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال


 

#####################

 

عشق بیشتر از غریزه آب مـی خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع مـی کند و تا هرجا کـه روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج مـی گیرد

 

#####################

 

عشق با شناسنامـه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مـی گذارد
دوست داشتن درون ورای سن و زمان و مزاج زندگی مـی کند


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:27 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


مـنـاجــات

خدایـا !
خداياچگونـه تورابخوانم درحالي کـه من، من هستم

(بااين همـه گناه ومعصيت)

وچگونـه ازرحمت تونااميدشوم درحالي کـه تو، توهستي

(باآن همـه لطف ورحمت)

خدايا توآنچناني کـه من مي خواهم

مرانيزچنان کن کـه تومي خواهي

بزرگا !

مگر مي توان شيريني عشق تو را چشيد و از تو روي گردان شد ؟

مگر مي توان لذت همجواري با تو را درک کرد و ميل جاي ديگر داشت ؟

 

لطيفا !

آيا شود کـه من نيز دوست تو باشم و به عشق و محبت تو پاک گردم ؟

شود کـه شوق ديدارت بال پروازم را بگشايد و به خوب و بد راه دگر نينديشم ؟

جميلا !

توان روي تو ديدن و نعمتي ديگر خواستن ؟

توان رضايت تو را داشتن و چشم بـه ديگري دوختن ؟

 
از تو مي خواهم کـه مرا براي ديدن رويت انتخاب کني

اين تن را براي عبادتت ، لايق

اين قلب را براي شيداييت ، عاشق

اين چشم را براي ديدنت ، شايق

و اين جان را بـه مقام قربت ؛ واصل گردان

مي خواهم يک واصل باشم

ازمناجاتهاي امام سجاد(ع)

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:41 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


جملات زیبا و کوتاه از بزرگان

اینقدر نگوییم گل ها خار دارند،بگوییم خارها گل دارند.

 ----------------------------------------------------------

 قدر زمان حال را بدانید کـه گذشته هرگز برنمـی گردد و آینده شاید نیـاید.(گالیله)

----------------------------------------------------------

 -دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آن ها را آشکار مـی کند.(آنتوان چخوف)

 ----------------------------------------------------------

 -اگر صخره درون مسیر رود نبود ،رود هیچ آوازی از خود سر نمـی داد.

 ----------------------------------------------------------

 -افراد شجاع فرصت مـی آفرینند .ترسوها و ضعفا منتظر فرصت مـی نشینند.(گوته)

 ----------------------------------------------------------

 -هیچ مـی دانی فرصتی کـه از آن بهره نمـی گیری ،آرزوی دیگران است.(جک لندن)

 ----------------------------------------------------------

 -آیـا مـی پنداری کـه جسم کوچکی هستی ؟ولی درون تو جهان بزرگی نـهفته است.(امام علی علیـه السلام)

 ----------------------------------------------------------

 -آنچنان کار کن کـه گویی که تا ابد زندگی خواهی کرد و آنچنان زندگی کن کـه گویی همـین فردا خواهی مرد.(حدیث شریف)

 ----------------------------------------------------------

 -هر انسانی مرتکب اشتباه مـی شود ؛اما فقط انسان های احمق اشتباه خود را تکرار مـی کنند.(سیسرون)

 ----------------------------------------------------------

 -خداوند از ما نمـی خواهد کارهای بزرگ را بـه ثمر برسانیم .او فقط از ما مـی خواهد کارهای کوچک را با عشقی شگرف انجام دهیم.(مادر ترزا)

 ----------------------------------------------------------

 -تمامـی آنچه بدان نیـاز دارید که تا به وسیله آن بـه رویـاهای خود جامـه عمل بپوشانید، هم اکنون از آن شماست.

 ----------------------------------------------------------

 -اگر تو نمـی توانی باور کنی ،برایی کـه باور دارد همـه چیز امکان پذیر است.(انجیل)

 ----------------------------------------------------------

 -مشکلات مانند دست اندازهای جاده کمـی از سرعتتان کم مـی کند، اما از جاده صاف بعد از آن لذت خواهید برد .زیـاد روی دست اندازها توقف نکنید. بـه حرکتتان ادامـه دهید.

 ----------------------------------------------------------

 -هیچ وقت بـه خدا نگویید من یک مشکل بزرگ دارم ،به مشکلتان بگویید من یک خدای بزرگ دارم.

 ----------------------------------------------------------

 -چه بسیـارندانی کـه به هنگام غروب آفتاب چنان مـی گریند کـه ریزش اشک ها مانع از دیدن ستاره ها مـی شود.

 ----------------------------------------------------------

 -انسان مانند زمـین است.برای رسیدن بـه خوشبختی حتما سختی بکشد.زیرا اگر زمـین سختی زمستان را نکشد ،بهار نمـی شود.

 ----------------------------------------------------------

 -صاحب همت درون پیچ و خم های زندگی هیچ گاه با یـاس و استیصال روبه رو نخواهد شد.(ناپلئون بناپارت)

 ----------------------------------------------------------

 -کسی کـه شـهامت قبول خطر را نداشته باشد، درون زندگی بـه مقصود نخواهد رسید. (محمد علی كلی)

 ----------------------------------------------------------

 -اگر درون قدم اول موفقیت نصیب ما مـی شد، سعی و عمل دیگر معنایی نداشت.(موریس مترلینگ)

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:30 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


راز زیبایی (ارنستو چگوارا)

 

دانش آموزی صورتی زشت داشت . دندان هایی نامتناسب با گونـه هایش ،موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره .


روز اولی کـه به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ ی حاضر نبود کنار او بنشیند .


نقطه مقابل او زیبارو و پولداری بود کـه مورد توجه همـه قرار داشت .او درون همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید :


مـیدونی زشت ترین این کلاسی ؟


یک دفعه کلاس از خنده ترکید ...


بعضی ها هم اغراق آمـیزتر مـی خندیدند .


اما تازه وارد با نگاهی مملو از مـهربانی و عشق درون جوابش جمله ای گفت کـه موجب شد درون همان روز اول، احترام ویژه ای درمـیان همـه و از جمله من پیدا کند


اما بر عمن ، تو بسیـار زیبا و جذاب هستی .


او با همـین یک جمله نشان داد کـه قابل اطمـینان ترین فردی هست که مـی توان بـه او اعتماد کرد


و لذا کار بـه جایی رسید کـه برای اردوی آخر هفته همـه مـی خواستند با او هم گروه باشند .


او به منظور هری نام مناسبی انتخاب کرده بود . بـه یکی مـی گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... .


به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیـا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یـاور دانش آموزان را داده بود .


آری ویژگی برجسته او درون تعریف و تمجید هایش از دیگران بود کـه واقعاً بـه حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً بـه جنبه های مثبت فرد اشاره مـی کرد


مثلاً بـه من مـی گفت بزرگترین نویسنده دنیـا و به م مـی گفت بهترین آشپز دنیـا ! و حق هم داشت .


آشپزی م حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم کـه او توی هفته اول چگونـه این را فهمـیده بود


سالها بعد وقتی او بـه عنوان شـهردار شـهر کوچک ما انتخاب شده بود بـه دیدنش رفتم


و بدون توجه بـه صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً بـه او علاقه مندم .


پنج سال پیش وقتی به منظور خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر مـیدانستم


و او با همان سادگی و وقار همـیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز ، حتما قبل از آن جذاب بود !


در حال حاضر من از او یک سه ساله دارم . م بسیـار زیبا ست و همـه از زیبایی صورتش درون حیرتند


روزی مادرم از همسرم سؤال کرد کـه راز زیبایی مان درون چیست ؟


همسرم جواب داد :من زیبایی چهره م را مدیون خانواده پدری او هستم .


و مادرم روز بعد نیمـی از دارایی خانواده را بـه ما بخشید . شاد بودن، تنـها انتقامـی هست که مـیتوان از زندگی گرفت

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:6 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


نوشته ی شاملو درون شانزده ساله گی

به حق مـی توان زنده یـاد احمد شاملو را یکی از فعال ترین، پرکارترین و اثرگذارترین شاعران، نویسنده گان، پژوهش گران و اندیشمندان تاریخ فرهنگ و ادب ایران بـه شمار آورد. او کـه متولد ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ بود، فعالیت ادبی اش را درون سال ۱۳۲۰ شروع کرد و نخستین نوشته اش را زیرعنوان “بنفشـه ی زیبا” درون ۲۴ اردی بهشت ۱۳۲۱، یعنی زمانی کـه شانزده سال و۵ ماه و سه روز از تولدش مـی گذشت، درشماره ی ۶۰ اطلاعات هفتگی، صفحه ی۱۴، بـه چاپ رساند. درون این دوره از حیـات، شاملو نوجوانی احساساتی، پرشور، شکننده، نازک خیـال و به اعتباری، افراطی و تند رو بود. درون این پیـام “بنفشـه زیبا” را به منظور شما عزیزان نقل مـی کنیم. لطفا عنایت داشته باشید کـه این اثربا وجود وجه نوشتاری اش، درون عمق خود -به یمن قریحه واستعداد کم نظیر شاملو-آهنگین هست و فضایی لطیف و موسیقایی دارد. چیزی کـه بعدها نقش شاملو را بـه عنوان پیش روی “شعر سپید”، “شعر منثور” ویـا “شعر شاملویی” تثبیت کرد. شعری کـه تمایز اورا نسبت بـه شیوه ی بنیـان گذارشعر نوین – نیمای بزرگ – نشان مـی داد. شاملو از ایفای نقش متقدم این شیوه فراتر رفت ودرعمل- بـه زعم بسیـاری از صاحب نظران- موفق ترین شاعرش هم بود.

بنفشـه ی زیبا

روزی بـه هنگام بهاران، از آسمان – خبر دادند که: “خدای زیبایی – فردا بامداد – بـه تماشای زمـین خواهد آمد.”
طبیعت، مقدم او را گرامـی داشت.
جشن مجللی گرفت.
آستین بالا زد و مشاطه ای توانا – چمن را، ارغوان، و گل سرخ را، لاله گون نمود.
سپس از همان جا کـه مـی بایستی – مـیهمانان، پای بر زمـین گذاردند – که تا خانـه ی خود را، فرشی از چمن گسترد.
***
بامداد- خروس سحرخوان – آواز داد که:
“ای بستانیـان، برخیزید، خدای آمد.”
گل های قشنگ، زود از خواب برخاستند و لباس های رنگارنگ خود را پوشیدند.
بلبل های غزل خوان نیز بـه روی شاخه های درختان جای گرفتند.
باغبان هم از داربست های مـیوه، تاق های نصرت تشکیل داد.
خورشید، سر کوه های بلند – بـه در کشید و چشمکی زد.
یـادم نیست چه گفت، فقط مـی دانم معنی اشاره اش این بود که:
“خدا آمد.”
یک باره گل ها شروع بـه یدن د و بلبلان مشغول خواندن شدند.
یک پارپه “نور” و یک عالم “زیبایی” از دره ی خوشگل وزیبا و با صفا، پیدا شد.
صبا – دست بـه – از دنبالش مـی آمد و هزاران رایحه ی جان افزا، با خود مـی آورد.
ابر – برسرش – مروارید باران، نثار مـی کرد و رویش را مـی شست.
خدای، هم چنان کـه با جلال پیش مـی آمد و به هر طرف مـی نگریست، بنفشـه ی زیبایی دید کـه که شرمنده – سر بـه زیر انداخته است…
پیش رفت – “خدایـانـه” نگاهی بـه دو نمود، بـه بوسید و در کنارش گرفت و گفت:
“ای گل زیبا از چیست کـه چنین مغمومـی!
ترا – از آن زیبا آفریدیم کـه بستان را صفای چنان دهی”.
بنفشـه ی زیبا – با یک دنیـا شرم و ناز گفت:
“مرا – این همـه غم – از آن هست که زیبا هستم.
اگر من هم – چون دیگران – نازیبا بودم، کجا آزرم را پرده ی خود مـی ساختم؟”
خدای زیبایی را خوش آمد، سر بـه گوش بنفشـه گذاشت و آهسته گفت:
“آفرین! مرا از این گفتار نیک – خوش آمد.
پاداش چه مـی خواهی؟ بگوی!”
بنفشـه ی زیبا- سر بـه خاک نـهاد و پاسخ داد:
بارها دست بشر بـه قصد هلاک – بـه سوی ام آمده
و فرزندانم را درون برابر دیدگانم از شاخسار هستی
ربوده، مـی ترسم من هم از این زیبایی – بهره ای
جز مرگ نبینم.
حال – خداوند، این زیبایی را از من بگیر و به دیگری بده -
که زیبایی آفت جان است.

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 4:7 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


تا آخرین نفس جا نزنی

پس از جدایی از همسر، از دست شغل و مرگ مادرش، کتابی نوشت کـه دوازده بار توسط انتشارات مختلف رد شد

جی کی رولینگ نویسنده سری کتابهای هری پاتر : پردرآمد ترین نویسنده تاریخ و برنده عنوان “تاثیر گذار ترین زن بریتانیـا”


-----------------------------------------------------------------------------------

توسط کمپانی سازنده موسیقی رد شدند چرا کـه کمپانی از صدا و موسیقی با گیتار آنـها خوشش نیـامد

گروه بیتلز: تاثیر گذار ترین گروه موسیقی قرن بیستم با فروش جهانی که تا ۱ مـیلیـارد نسخه از آثار


-----------------------------------------------------------------------------------

از دفتر روزنامـه ای کـه در آن مشغول بـه کار بود اخراج شد چرا کـه رئیسش فکر مـیکرد تخیل، خلاقیت و ایده های خوب ندارد

والت دیزنی: موسس شـهر بازی دیزنی لند و شرکت والت دیزنی (آفریننده مـیکی موس، سفید برفی و..) برنده ۲۲ جایزه اسکار

-----------------------------------------------------------------------------------

تا سن چهار سالگی قادر بـه حرف زدن نبود. اطرافیـان او را “فردی غیر اجتماعی با رویـاهای احمقانـه” مـیشناختند

آلبرت انیشتن نظریـه پرداز نسبیت و برنده جایزه نوبل فیزیک


-----------------------------------------------------------------------------------

در کودکی مورد سو استفاده قرار گرفت و بعد ها شلغش را بـه عنوان گزارشگر تلویزیون از دست داد چرا کـه او را مناسب تلویزیون نمـیداستند

اپرا وینفری مجری برنامـه تلویزیونی اپرا کـه به مدت ۲۵ سال درون ۱۴۵ کشور مختلف پخش شد
اولین بیلیونر سیـاه پوست جهان

-----------------------------------------------------------------------------------

معلم مدرسه اش بـه او گفته بود کـه زیـادی احمق هست و هیچ چیز یـاد نخواهد گرفت

توماس ادیسون دارنده امتیـاز ۲۵۰۰ اختراع کـه مـهم ترین آنـها لامپ الکتریکی است


-----------------------------------------------------------------------------------

از تیم بسکتبال دبیرستانش اخراج شد و بارها وبارها پشت سر هم شکست خورد

مایکل جردن بسکتبالیست حرفه ای سابق و معروف با عنوان بهترین بسکتبالیستی کـه تا بـه حال بوده است


-----------------------------------------------------------------------------------

در ۳۰ سالگی کارش را از دست داد.در ۳۲ سالگی درون یک دادگاه حقوق شکست خورد.در ۳۴ سالگی مجددا ور شکست شد

در ۳۵ سالگی کـه رسید,عشق دوران کودکی اش را از دست داد

در۳۶ سالگی دچار اختلال اعصاب شد

در ۳۸ سالگی درون انتخابات شکست خورد

در ۴۸,۴۶,۴۴ سالگی باز درون انتخابات کنگره شکست خورد

به۵۵ سالگی کـه رسید هنوز نتوانست سناتور ایـالت شود

در ۵۸ سالگی مجددا سناتور نشد

در ۶۰ سالگی بـه ریـاست جمـهوری آمریکا برگزیده شد

نام او آبراهام لینکلن بود……..جا نزد

هرگز جا نزنیم

برندگان آنـهایی هستند کـه جا نمـیزنند


هیچ چیز جلودار یک انسان واقعی نیست

چرا کـه شکست اولین قدم است

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:57 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی

سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی



در روزگاری کـه خنده ی مردم از زمـین خوردن توست،
پس برخیز که تا چنین مردمـی بگریند ...
.
.
.
درصد کمـی از انسانـها نود سال زندگی مـی کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار مـی کنند

.
.
.
نصف اشباهاتمان ناشی از این هست که
وقتی حتما فکر کنیم، احساس مـی کنیم
و وقتی کـه باید احساس کنیم، فکر مـی کنیم

.
.
.
سر آخر، چیزی کـه به حساب مـی آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای هست که درون آن سالها کرده اید

.
.
.
همـیشـه درون زندگیت جوری زندگی کن که
"ای کاش"
تکیـه کلام پیریت نشود

.
.
.
چه داروی تلخی هست وفاداری بـه خائن،
صداقت با دروغگو،
و مـهربانی با سنگدل ...

.
.
.
مشکلات امروز تو به منظور امروز کافی ست،
مشکلات فردا را بـه امروز اضافه نکن ...

.
.
.
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیـازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی به منظور عصبانی بودن ندارید ...

.
.
.
ما خوب یـاد گرفتیم درون آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیـها،
اما هنوز یـاد نگرفتیم روی زمـین چگونـه زندگی کنیم

.
.
.
فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمـی‌شود ...

.
.
.
یـادمان باشد کـه : آن هنگام کـه از دست عادت مـی شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ...

.
.
.
زنده بودن حرکتی افقی هست از گهواره که تا گور
و زندگی حرکتی عمودی هست از زمـین که تا آسمان

.
.
.
برای دوست داشتن وقت لازم است،
اما به منظور نفرت
گاهی فقط یک حادثه یـا یک ثانیـه کافی است.

.
.
.
گاه درون زندگی، موقعیت هایی پیش مـیآید کـه انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.

.
.
.
به یـاد ندارم نابینایی بـه من تنـه زده باشد
اما هر وقت تنم بـه جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟"

.
.
.
مادامـی کـه تلخی زندگی دیگران را شیرین مـی کنی،
بدان کـه زندگی مـی کنی ...

.
.
.
هیچ انتظاری ازی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است

.
.
.
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛
یکی درون آسمان و یکی درون قلب ...

.
.
.
در جستجوی قلبِ زیبا باش نـه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همـیشـه خوب نمـی ماند
امـا آنچه خوب هست همـیشـه زیباست ...

.
.
.
هیچ وقت رازت رو بهی نگو؛
وقتی خودت نمـیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری دیگه ای برات راز نگه داره؟

.
.
.
هیچ انسانی دوست نداره بمـیره !
اما همـه آرزو مـیکنن برن بـه بهشت.
اما، یـادمون مـیره کـه برای رفتن بـه بهشت اول حتما مرد ...

.
.
.
از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مـهری‌ها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شـهریوری‌ ها، آذری‌ ها، آبانی ها
چـون بـه درد دلت گوش مـیدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند
.
.
.
زیباترین عها درون اتاق های تاریک ظاهر مـی ‏شوند؛
پس هر موقع درون قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،
بدان کـه خدا مـی‏ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.

.
.
.
نتیجه زندگی، چیزهایی نیست کـه جمع مـیکنیم
بلکه قلبهایی هست که جذب مـیکنیم

.
.
.
عجیب هست که بعد از گذشت یک دقیقه بـه پزشکی اعتماد مـی کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت بـه کلاهبرداری !
بعد از چند روز بـه دوستی
بعد از چند ماه بـه همکاری
بعد از چند سال بـه همسایـه ای ...
اما بعد از یک عمر بـه خدا اعتماد نمـی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده کـه اعتمادی فراتر آنچه مـی بایست را بـه او ببخشیم.
او کـه یگانـه هست و شایسته ...

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:48 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


چگـونـه شـهادت امـیـرالمونیـن (ع) رقـم خـورد؟

پس از جریـان جنگ صفّین و تحمـیل ابوموسى اشعرى براى حکمـیّت؛ و بعد از بـه وقوع پیوستن جنگ نـهروان با خوارج، سه نفر از بزرگان خوارج کـه حضرت على(ع) را تکفیر کرده بودند تصمـیم گرفتند که تا به عنوان خونخواهى، سه نفر از والیـان و سران حکومتى را ترور نمایند.

یکى عبدالرحمن بن ملجم مرادى بود کـه ترور امـیرالمؤمنین، امام على(علیـه‎السلام) را درون کوفه؛ و دیگرى بَرک بن عبدالله کـه او ترور معاویـه را درون شام؛ و سومـین نفر عمر بن بکر، کـه ترور عمرو بن عاص را درون مدینـه بـه عهده گرفت.

و بعد از آن کـه هر سه منافق، هم قسم شدند کـه یـا کشته شوند یـا هدف شوم خود را بـه اجراء درآورند، هر کدام بـه سوى هدف مورد نظر خود رهسپار شدند.

و عبدالرّحمن بعد از آن وارد کوفه شد، روزى درون یکى از کوچه‎هاى کوفه، زنى را بـه نام قُطّام کـه پدرش درون جنگ نـهروان کشته شده بود ملاقات کرد.

و چون قطّام، زنى بسیـار زیباروى و خوش اندام بود؛ و عبدالرّحمن نیز از قبل مذاکراتى با او براى خواستگارى کرده بود، بعد شیفته جمال او گردید و نسبت بـه آن اظهار عشق و علاقه نمود؛ و سپس پیشنـهاد ازدواج بـه قطّام داد.

قطّام درون پاسخ گفت: درون صورتى با پیشنـهاد تو موافقت مى‎کنم کـه سه هزار درهم و یک غلام مـهریـه‎ام قرار دهى، مشروط بر آن کـه علىّ ابن ابى طالب را نیز بـه قتل برسانى.

عبدالرّحمن براى امتحان قطّام گفت: دو شرط اوّل را مى‎پذیرم؛ لیکن مرا از قتل علىّ معاف دار.

قطّام گفت: خیر، چون شرط سوّم از همـه مـهمتر است؛ و اگر مى‎خواهى بـه کام و عشق خود برسى، بایستى حتما انجام پذیرد.

عبدالرّحمن وقتى چنین شنید، گفت: من بـه کوفه نیـامده‎ام، مگر بـه همـین منظور.

پس از آن، قطّام هر ساعت خود را بـه شکلى آرایش و زینت مى‎کرد و در مقابل عبدالرّحمن بـه طنّازى و عشوه‎گرى مى‎پرداخت که تا آن کـه او را بیش از پیش دلباخته خود نماید.

و چون آتش عشق و عبدالرّحمن شعله‎ور گشته و فزونى یـافت؛ و نیز زمان موعود با هم‎پیمانانش فرا رسید، آن ملعون شمشیرى مسموم همراه خود برداشت؛ و سحرگاه بـه مسجد کوفه وارد گشت.

هنگامى کـه نماز صبح بـه امامت حضرت على(علیـه‎السلام) شروع شد، عبدالرحمن پشت سر امام ایستاد؛ و هنگامى کـه سر از سجده برمى‎داشت ناگهان عبدالرّحمن فریـادى کشید و با شمشیر بر فرق مقدّس آن امام مظلوم فرود آورد و گریخت.

در همـین لحظه امام اظهار داشت: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»؛ قسم بـه پروردگار کعبه، رستگار و سعادتمند شدم.

بعد از آن، حضرت را با فرق شکافته و بدن خونین بـه منزل آوردند؛ و پزشکان بسیـارى جهت معالجه آن حضرت آمدند، یکى از آنان پزشکى بود بـه نام اثیر بن عمرو سکونى، کـه بر بالین حضرت وارد شد؛ و شروع بـه مداوا گردید.

اطرافیـان و اعضاء خانواده حضرت، اطراف بستر آن بزرگوار حلقه زده بودند و با حالتى نگران چشم بـه پزشک دوخته کـه چه مى‎گوید؛ و نتیجه چه خواهد شد.

پس از آن کـه پزشک نگاهى بـه جراحت آن حضرت کرد، گفت: ى را ذبح نمایید و سفیدى جگر ریـه آن را که تا سرد نشده، سریع بیـاورید.

وقتى آن را آوردند، پزشک رگ مـیان سفیدى را بیرون آورد و مـیان شکاف سر آن حضرت قرار داد؛ و لحظه‎اى درنگ نمود، درون حالتى کـه تمامى افراد درون انتظار نتیجه، لحظه شمارى مى‎د.

سپس شکاف سر را باز کرد و رگ را خارج نمود؛ با نگاهى بـه آن، خطاب بـه حضرت کرد و عرضه داشت: اى امـیرالمؤمنین! اگر وصیّتى دارى بفرما، چون متاسفانـه زخم شمشیر و زهر آن بـه مغز سر اصابت و سرایت کرده؛ و راهى براى معالجه آن نیست.

لذا حضرت بـه فرزندش امام حسن مجتبى(علیـه‎السلام) فرمود: پسرم! اگر من خوب شدم، خودم آنچه را کـه صلاح بدانم با عبدالرّحمن انجام مى‎دهم.

و چنانچه خوب نشدم و از دنیـا رفتم، سعى کنید بـه او سخت نگیرید و در قصاص تجاوز نکنید، چون او یک ضربت شمشیر زده هست شما هم حق ندارید بیش از یک ضربت بـه او بزنید.


ایـام  شـهادت حضرت امـیرالمونین، علی (ع) تسلیت باد

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:50 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


مقاله: نزول قرآن

قرآن مجموعه ی آیـات و سوره های نازل شده بر پیـامبر اسلام(ص) هست که پیش از هجرت و پس از آن درون مناسبت های مختلف و پیش آمدهای گوناگون بـه طور پراکنده نازل شده هست و سپس گردآوری شده و به صورت مجموعه کتاب درآمده است.

یکی‌ از مباحثی‌ که‌ درون علوم‌ قرآنی‌ و به‌ خصوص‌ تاریخ‌ قرآن‌ مطرح‌ است‌ بحث‌ نزول‌ قرآن‌ است‌. که‌ آیـا نزول‌ قرآن‌ به‌ چه‌ صورت‌ بوده‌ است‌، آیـا نزول‌ تدریجی‌ بوده‌ یـا اینکه‌ نزول‌ قرآن‌ دفعی‌ بوده‌ است‌؟ قرآن‌ درون چه‌ زمانی‌ نازل‌ شده‌ است‌؟ یـا آغاز نزول‌ آن‌ چه‌ هنگام‌ بوده‌ است‌؟

در مورد نزول‌ قرآن‌ سه ‌آیـه‌ محور بحثهای‌ مفسرین‌ و دانشمندان‌ علوم‌ قرآنی‌ قرار گرفته‌ است‌. این‌ سه‌ آیـه ‌به‌ ترتیب‌ نزول‌ عبارتند از:

۱ـ آیـه‌ اول‌ سوره‌ قدر: « انا انزلناه‌ فی‌ لیلة‌ القدر».

۲ـ آیـه‌ سوم‌ سوره‌ دخان‌: « انا انزلناه‌ فی‌ لیلة‌ مبارکة انا کنا منذرین ».

۳ـ آیـه‌ ۱۸۵ سوره‌ بقره‌: « شـهر رمضان‌ الذی‌ انزل‌ فیـه‌ القرآن‌…»

آنچه‌ براساس‌ این‌ سه‌ آیـه‌ به‌ ذهن‌ مـی‌آید این‌ است‌ که‌ انزال‌ قرآن‌ درون یک‌ شب‌ مبارک‌ که‌ همان‌ لیلة‌ القدر است‌ واقع‌ شده‌ است‌. و شب‌ قدر نیز درون ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ قرار دارد. پس‌ قرآن‌ درون ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ و در شب‌ قدر نازل‌ شده‌ است‌. حال‌ سؤال‌ این‌ است‌ که‌:

 ۱ـ شب‌ قدر چه‌ شبی‌ است‌؟

 ۲ـ آیـا این‌ نزول‌ قرآن‌ بصورت‌ دفعی‌ و یکجا بوده‌ است‌ یـا اینکه‌ آغاز نزول‌ قرآن‌ درون شب‌ قدر بوده‌ است‌؟

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:20 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


دل نوشته شب نوزدهم

در مفاتیح الجنان درون اعمال مشترک شب قدر بـه نقل از علامـه مجلسی(ره) آمده هست که بهترین اعمال درون این شب ها طلب آمرزش و دعا به منظور حوایج دنیـا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان و برادران مومن (زنده و مرده آنـها) است.

گویـا ماه رمضان ماه دعاست و شب های قدر فراوان تر حتما دعا کرد چرا کـه شب نزول فرشتگان است.فرشتگانی کـه در این شب نازل مـی شوند هنگام بازگشت بـه آسمان ها دعای مومنین را نیز با خود بالا مـی برند.شاید امشب بالا رفتن دعا آسان تر است.

در سوره بقره از آیـه ۱۸۳ بحث روزه و صیـام مطرح و وجوب آن ذکر شده است.آیـات ۱۸۴ و۱۸۵ نیز بـه بحث احکام روزه پرداخته و اینکه ماه رمضان ماه نزول قرآن است.اما آیـه ی ۱۸۶ کـه یکی از لطیف ترین آیـات قرآن هست در ادامـه آیـات روزه و رمضان آمده و به بحث دعا پرداخته است. و در ادامـه آیـه ۱۸۷ نیز دوباره احکام روزه و رمضان پی گرفته شده است. ما معتقدیم قرآن کـه از طرف خدای حکیم نازل شده و چینش آیـات آن نیز با دستور حضرت حق بوده است.به همـین خاطر قرار گرفتن آیـه ۱۸۶ با موضوع دعا درون ضمن آیـات روزه و رمضان و آن هم با این لطافت نشان از این دارد کـه ماه رمضان ماه دعاست. از طرف دیگر با توجه بـه اینکه درون آیـه ۱۸۵ بـه نزول قرآن درون ماه رمضان اشاره و مشخص هست که نزول نیز درون شب قدر ماه رمضان بوده بعد بهترین شب به منظور دعا شب قدر هست که شب نزول قرآن است.

البته حتما اشاره کنم کـه در همـین سوره درون آیـات ۱۹۶تا ۲۰۳ کـه به موضوع حج اختصاص یـافته نیز درون ضمن بحث بـه موضوع دعا نیز اشاره شده هست ولی لطافت ایـه ۱۸۶ را ندارد.

خداوند درون آیـه ۱۸۶ مـی فرماید:« واذا سئلک عبادی عنی فانّی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعانِ فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون»(هنگامـی کـه بندگان من از تو درباره من مـی پرسند؛ همانا من نزدیکم، خواسته خواننده را اجابت مـی کنم آنگاه کـه مرا مـی خواند. بعد باید آنان مرا اجابت کنند و به من ایمان بیـاورند باشد کـه راه یـابند)

در این آیـه خداوند هفت بار از خود سخن گفته هست و هفت بار نیز از بندگانش و این باعث لطافت آیـه مـی شود.از طرف دیگر اگر دقت کنیم کـه در ۱۵ آیـه قرآن از سوال مسلمانان با تعبیر (ویسئلونک…) سخن گفته و سپس بـه پیـامبر گرامـی اسلام خطاب مـی کند کـه به آنان بگو.. یعنی پیـامبر واسطه ابلاغ پیـام خداوند هست اما درون این آیـه «قل» نیز حذف شده و مستقیما فرموده هست «من نزدیکم..»

و همچنین بحث های فنی تر مانند اینکه از جمله اسمـیه استفاده شده و از صفت مشبهه «قریب» کـه دوام و پایداری را مـی رساند و همـه اینـها نشان از لطافتی دارد کـه در این آیـه موج مـی زند.البته همـه آیـات قرآن لطیف اند اما این ایـه لطیف تر، چرا کـه از سوی خدایی نازل شده هست که لطیف است.« و هو اللطیف الخبیر»(انعام۱۰۳)

اما آنچه کـه در این شب ها مـهم هست و بسیـار هم مـهم، اینکه چه بخواهیم و چگونـه بخواهیم؟

ما انسان ها درخواست هایمان نیز مانند خودمان محدود هست و بـه آنچه حتما بخواهیم درون اکثر مواقع آگاهی نداریم. بـه همـین خاطر حتما در محضر انسان هایی قرار بگیریم کـه از افقی بالاتر از نیـازمندی های مادی روزمره بـه احتیـاجات ما مـی نگرند و به ما آموزش مـی دهند کـه چه و چگونـه از خداوند بخواهیم. و آنان ا معصوم و بزرگوارعلیـهم السلام هستند.

در این شب های بزرگ و نورانی درون محضر آن بزرگواران مـی نشینیم و با آنان هم نوا مـی شویم و آنچه را کـه آنان درون خلوت عارفانـه خالی از اغیـارشان از ارحم الراحمـین خواسته اند ما نیز از عمق وجود خود فریـاد مـی کنیم.

دعاهایی کـه از ا عزیز رسیده هست قرآن صاعد است. درون شب قدر قرآن «من لدن حکیم علیم» بر قلب نازنین انسان کامل، خاتم پیـامبران نازل مـی شود و از این طرف نیز چه بسیـار خوب هست کلماتی را درون دل و بر زبان خود برانیم  که از قلب انسان های کامل بـه سوی خدا بالا رفته است.

باید بـه خود یـادآوری کنم کـه یـادت باشد دعا خواندنی نیست؛ دعا خواستنی است.ما عادت کرده ایم دعاها را نیز بدون توجه بـه معنا و محتوی فقط بخوانیم و بر زبان برانیم، درون صورتی کـه دعا را حتما از عمق وجودمان از او بخواهیم.فکر کنم اگر ما فقط یک جمله را از عمق وجود و سویدای دل از خدایی کـه به ما نزدیک هست بخواهیم بسیـار ارزش مند تر هست از اینکه دعاهای بسیـار طولانی را بدون توجه بخوانیم.

بگذریم، از رسول خدا سوال شد اگر شب قدر را درک کردم چه چیزی از خدا بخواهم؟فرمودند: عافیت را.

یـا ولی العافیة

اسئلک العافیة

عافیة الدنیـا و الآخره

التماس دعا

برگرفته شده از سایت استاد آخوندیhttp://akhondy.ir/?p=402

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:11 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


:: درون محضر وحي با رهبر معظم انقلاب

بهترين دعاها درون شب‌هاي قدر از منظر رهبر انقلاب


فرمود «ليلةالقدر خير من الف شـهر»؛ شبى كه بـه عنوان ليلةالقدر شناخته شده هست و مردد هست بين چند شب درون ماه رمضان، از هزار ماه برتر و بالاتر است. درون ساعت‌هاى كيميايى ليلةالقدر، بنده‌ى مؤمن بايد حداكثر استفاده را بكند. بهترين اعمال درون اين شب، دعاست. درباره‌ى دعا هم امروز مطالبى را بـه شما برادران و ان عرض مى‌كنم. احياء هم براى دعا و توسل و ذكر است. نماز هم - كه درون شب‌هاى قدر يكى از مستحبات هست - درون واقع مظهر دعا و ذكر است. درون روايت وارد شده هست كه دعا «مخّ العبادة»؛ مغز عبادت، يا بـه تعبير رايج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا يعنى چه؟ يعنى با خداى متعال سخن گفتن؛ درون واقع خدا را نزديك خود احساس كردن و حرف دل را با او درون ميان گذاشتن. دعا يا درخواست است، يا تمجيد و تحميد است، يا اظهار محبت و ارادت است؛ همـه‌ى اينـها دعاست. دعا يكى از مـهمترين كارهاى يك بنده‌ى مؤمن و يك انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا درون تطهير روح چنين نقشى دارد.

دستاوردهاى دعا چيست؟ وقتى ما با خدا سخن مى‌گوييم، او را نزديك خود احساس مى‌كنيم، مخاطب خود مى‌دانيم و با او حرف مى‌زنيم، اين دستاوردها از جمله‌ى فوايد و عوايد دعاست. زنده نگهداشتن ياد خدا درون دل، غفلت را - كه مادر همـه‌ى انحراف‌ها و كجى‌ها و فسادهاى انسان، غفلت از خداست - مى‌زدايد. دعا غفلت را از دل انسان مى‌زدايد؛ انسان را بـه ياد خدا مى‌اندازد و ياد خدا را درون دل زنده نگه مى‌دارد. بزرگترين خسارتى كه افراد محروم از دعا مبتلاى بـه آن مى‌شوند، اين هست كه ياد خدا از دل آنـها مى‌رود. نسيان و غفلت از خداى متعال براى بشر بسيار خسارتبار است. درون قرآن چند آيه درون اين‌باره ذكر شده و بحث مفصلى دارد.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:36 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


چه دانی کـه شب قدر چیست؟

زمانی کـه به دهه آخر ماه مبارک رمضان نزدیک مـی شویم و به یـاد شب قدر مـی افتیم و آیـات سوره قدر را مرور مـی کنیم، بار دیگر با پرسش هر ساله خداوند از انسان روبرو مـی شویم که: تو چه دانی کـه شب قدر چیست؟ شاید بـه جرئت بتوان گفت کـه این پرسش آسمانی ترین پرسشـهای قرآن کریم باشد کـه تا ابد پاسخ مـی طلبد و انسان را بـه تفکر درون باب غیب وامـی دارد. چقدر ساده لوحی هست که تصور شود کـه پاسخ این پرسش روشن هست و خداوند خود درون ادامـه آیـه پاسخ آن را واضح ساخته است.

از دل این پرسش خداوند پرسشـهای بسیـار دیگری متولد شده اند کـه آنـها نیز پاسخ مـی طلبند. معنای محصل قدر و تقدیر و شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح درون این شب چیست؟ از دیر زمان عالمان مسلمان درون پی پاسخ بـه این پرسشـها زحمات بسیـاری متحمل شده اند. اما که تا چه حد موفق شده اند کـه به پاسخی قانع کننده برسند جای تامل دارد. به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان بـه برخی از این پرسش و پاسخها کـه ممکن هست در این ایـام به منظور هری پیش آید مـی پردازیم:

1- شب قدر چیست؟
 

شب قدر بر طبق بیـان قرآن کریم نامـی هست برای شبی کـه در آن قرآن کریم بر پیـامبر عظیم الشان نازل شد و عالم معنای بی نـهایت آنقدر فرود آمد که تا توانست پا بـه عرصه عالم این جهانی با نـهایت گذاشت و با آن پیوند خورد. خداوند درون سوره قدر مـی فرماید: إِنَّا أَنزَلْنَهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ ، ما این قرآن را درون شب قدر نازل کردیم.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:33 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


اس ام اس شـهادت حضرت علی(ع) و شب قدر

آمده‌ام ای خوب‌ترین، ای بهترین ، ای مـهربان‌ترین ، که تا در مـیهمانی بندگانت

مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی . . .

الهی العفو ، العفو ، العفو…

.

.

.

یک عمر تماشای دری خون آلود / یـاد آوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم بـه علی بال پ مـیداد / ای تیغ نیـازی بـه حضور تو نبود . . .

التماس دعا

.

.

.

دلت را با خداوند آشنا کن / ز عمق جان خدایت را صدا کن

دل غفلت زده مانند سنگ هست / مس دل را بـه یـاد او طلا کن

به پیش او گشا دست نیـازی / بـه درگاه بلند او دعا کن . . .

التماس دعا

.

.

.

آن شب قدری کـه گویند اهل خلوت امشب است

یـا رب این تاثیر دولت درون کدامـین کوکب است

تا بـه گیسوی تو دست ناسزایـان کم رسد

هر دلی از حلقه ای درون ذکر یـا رب یـا رب هست . . .

.

.

.

شب قدر هست و قدر آن بدانیم /  نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

 به درگاه خدا غفران و توبه /  بـه شرطی کـه سر پیمان بمانیم . . .

.

.

آیـا درون رؤیـاهایتان ، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید ؟

شب قدر، رؤیـایی هست که بـه حقیقت مـی پیوندد . . .

التماس دعا

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:31 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


تست روانشناسی:الگوی زندگی شما کیست؟

تست روانشناسی:الگوی زندگی شما کیست؟

الگوي زندگی تو كيست؟ تحقیقات اخیر برخی دانشمندان حاکی از اونـه کـه مغز انسان از روابط ریـاضی به منظور ذخیره ی علایق و احساسات استفاده مـی کنـه! بدون نگاه بـه جوابها این تست رو انجام بده.

۱- یـه عدد از ۱ که تا ۹ انتخاب کن.
۲- اون رو درون عدد ۳ ضرب کن.
۳- حاصل رو بعلاوه ۳ کن.
۴- دوباره حاصل رو درون ۳ ضرب کن.
۵- یـه عدد ۲ یـا ۳ رقمـی بدست مـی آوری.
۶- ارقام عدد خودتو رو با هم جمع کن (مثلا اگر عددت۵۲ هست ۵ رو با ۲جمع کن) .
. . . .

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:51 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


ܓ✿ مولود رمضان ܓ✿

مـیلاد باسعادت سبط اکبر پور حیدر فرزند زهرای اطهر کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیـه السلام راخدمت آقا امام زمان عج وتمامـی شیعیـان ومحبین آن حضرت تبریک وتهنیت عرض مـیکنم

نیمـه ماه مبارک بس شرافت دارد امشب

چون خدا بر بندگان خود عنایت دارد امشب

جشن مـیلاد حسن درون عرش اعلا گشته بر پا

زین سبب بر لیلة الاسرا شباهت دارد امشب

مـیلاد کریم سبزپوش آل فاطمـه، تنـهاترین سردار لشکر حیدر و غریب شـهر پیـامبر بر همـه عاشقانش تهنیت باد.


نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 18:0 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


ويژه نامـه اي بـه مناسبت ميلاد باسعادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

ويژه نامـه اي بـه مناسبت
ميلاد باسعادت حضرت امام حسن مجتبی (ع)

پانزدهم رمضان سال سوم هجری قمری

شناخت مختصرى از زندگانى امام حسن(ع)
پيشواى دوم جهان تشيع كه نخستين ميوه پيوند فرخنده على (ع) با گرامى پيامبر اسلام (ص) بود، درون نيمـه ماه رمضان سال سوم هجرت درون شـهر مدينـه ديده بـه جهان گشود.(1)

حسن بن على (ع) از دوران جد بزرگوارش چند سال بيشتر درك نكرد زيرا او تقريباً هفت سال بيش نداشت كه پيامبر اسلام بدرود زندگى گفت.

پس از درگذشت پيامبر (ص) تقريبا سى سال درون كنار پدرش امير مومنان (ع) قرار داشت و پس از شـهادت على (ع) (در سال 40 هجرى) بـه مدت 10 سال امامت امت را بـه عهده داشت و در سال 50 هجرى با توطئه معاويه بر اثر مسموميت درون سن 48 سالگى بـه درجه شـهادت رسيد.

فريادرس محرومان
در آيين اسلام، ثروتمندان، مسئوليت سنگينى درون برابر مستمندان و تهيدستان اجتماع بـه عهده دارند و به حكم پيوندهاى عميق معنوى و رشته‏ هاى برادرى دينى كه درون ميان مسلمانان بر قرار است، بايد همواره درون تأمين نيازمنديهاى محرومان اجتماع كوشا باشند. پيامبر اسلام (ص) و پيشوايان دينى ما، نـه تنـها سفارشـهاى مؤكدى درون اين زمينـه نموده‏ اند، بلكه هر كدام درون عصر خود، نمونـه برجسته‏ اى از انساندوستى و ضعيف نوازى بـه شمار مي رفتند.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:56 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


عهایی از کتاب کلاس اول ۷۰ سال پیش

ایـام کلاس اول دبستان یکی از پرخاطره ترین دوران زندگی آدم هاست و همـه ی ما دوست داریم به منظور یک بار هم کـه شده، نخستین کتاب درسی زندگی مان را بـه دست بگیریم و صفحه های آن را بـه یـاد دوران کودکی ورق بزنیم و کمـی هم درون آن تأمل کنیم. گاهی هم افسوس مـی خوریم کـه ای کاش کتاب فارسی کلاس اول مان را بـه عنوان یـادگاری نگه مـی داشتیم.


عبدالحسین کلهرنیـا گلکار فردی هست که کتاب اول ابتدایی خود را حدود ۷۰ سال حفظ و نگه داری کرده است. کلهرنیـا بیش از ۳۰ سال درون مدرسه های استان کرمانشاه بـه عنوان معلم هنر سعی کرده نظم را درون زندگی دانش آموزان نـهادینـه کند و امروز مـی توان از او بـه عنوان یکی از دانش آموزان منظم هفت دهه ی گذشته نام برد.


استفاده از کتاب یـادشده بـه سال های دهه ی ۱۳۲۰ مربوط مـی شود و نوع خط بـه کار شده درون آن بـه صورت نستعلیق و نسخ است.

در آن دوران کـه دانش آموزان با این کتاب تحصیل مـی د، اواخر جنگ جهانی دوم بود.

کلهرنیـا کـه دوران خردسالی اش را با شعرها و جمله های کودکانـه ی این کتاب سپری کرده است، درون این باره مـی گوید: «تأثیر مثبت و شادی آور بعضی از حکایت های این کتاب هنوز بعد از چند دهه بر روح و روان من باقی مانده؛ بـه طوری کـه بارها از این کتاب به منظور فرزندان و نوه هایم قبل از رفتن بـه مدرسه، خوانده ام. برخی از حکایت های این کتاب عبارت اند از: شب مـهتاب، بوسه ی مادر، عید نوروز و پیشی پیشی ملوسم.»


او با اشاره بـه انتقادی کـه در همان سنین کودکی بـه یکی از درس های این کتاب داشته است، مـی گوید: «درس «آذر و شخص کور» همـیشـه سؤالی آزاردهنده درون ذهن من بـه وجود مـی آورد کـه چرا نویسنده ی این کتاب ارزشمند، آن فرد نابینا را مرد کور خطاب مـی کند؟ چون من همـیشـه از واژه ی کور متنفر بودم کـه اصلاً چرا انسان بـه خاطر معلولیت حتما تا آخر عمر احساس ذلت کند و همـیشـه دوست داشتم کـه آدم علیل هرگز ذلیل نباشد.

نگه دارنده ی این کتاب قصد فروش آن را ندارد؛ مگر این کـه در مراکز فرهنگی خاص مورد بازدید عموم قرار گیرد.

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:40 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


ظروف قرمز شما را لاغر مـی کنند!

نتایج یک مطالعه جالب و عجیب نشان داده هست افرادی کـه در بشقاب و فنجان قرمز رنگ غذا مـی‌خورند و آب مـی‌نوشند، مقدار مصرف مواد غذایی آنـها که تا ۴۰ درصد کاهش پیدا مـی‌کند.


گروهی از کارشناسان آلمانی و سوئیسی درون این مطالعه دریـافتند از آنجا کـه رنگ قرمز بـه طور ناخودآگاهی مردم را بـه یـاد خطر، ممنوعیت و توقف مـی‌اندازد مـی‌تواند مانع از زیـاد خوردن شود و فرد را بـه کم خوری تشویق کند.

این کارشناسان بر اساس یـافته‌های اخیر خود تاکید د کـه دولت‌ها و صنایع غذایی حتما برای بسته بندی تنقلات و غذاهای ناسالم از رنگ قرمز استفاده کنند که تا یک نشانـه هشدار دهنده به منظور مصرف کنندگان باشد.

نتایج این مطالعه درون مجله «اشتها» بـه چاپ رسیده است.

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:23 موضوع اطــــــلاعات عــمــــــومــــــــــــی | لینک ثابت


تست روانشناسی شخصیت جدید

تست روانشناسی شخصیت جدید

به این تست شک نکنید. این آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسى هست که این روزها درون اروپا بین روانشناسان درون جریـان است. پاسخهایش هم اصلاً کار دشوارى نیست. کافى هست کمى بـه خودتان رجوع کنید. یک کاغذ و قلم هم کنار دستتان باشد کـه بتوانید امتیـازهایى کـه گرفته اید را جمع بزنید. حاضرید؟

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 5:7 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


استقلال و سپاهان دو رقمي شدند

فدراسيون جهاني آمار و تاريخ فوتبال جهان اقدام بـه معرفي برترين‌هاي ماه اخير ميلادي کرده کـه بر اين اساس بارسلونا اسپانيا با 356 امتياز همچنان بـه عنوان برترين تيم جهان شناخته شده است. تيم‌هاي يونيورسيداد شيلي باب 339 امتياز و رئال مادريد اسپانيا با امتياز 295 درون رده دوم و سوم قرار دارند.

در ميان تيم‌هاي باشگاهي ايران، استقلال با 120 امتياز با صعود 15 پله‌اي از رتبه 106 بـه مکان نود و يکم باشگاه‌هاي جهان رسيده است. سپاهان نيز کـه در ماه گذشته درون رده 112 قرار داشت بـه مکان نود و سوم صعود کرده است.

نکته جالب توجه قرار گرفتن استقلال و سپاهان بالاتر از باشگاه‌هاي بزرگي مانند ليورپول انگليس (97) دارنده 5 عنوان قهرماني اروپا، رم ايتاليا (150)، اشتوتگارت آلمان ( 186) و سوياي اسپانيا (234) است.

پرسپوليس ديگر نماينده ايران با 75 امتياز از رتبه 291 بـه رده 273 صعود کرده است.

در ميان تيم‌هاي آسيايي چونبوک موتورز کره‌جنوبي درون رده 61 جهان با امتياز 145.5 قرار دارد و بهترين تيم قاره کهن محسوب مي‌شود.

*رده‌بندي 10 تيم برتر بـه شرح زير است:

1- بارسلونا اسپانيا، 356 امتياز

2- يونيورسيداد شيلي، 339 امتياز

3- رئال مادريد اسپانيا، 295 امتياز

4- بايرن مونيخ آلمان، 290 امتياز

5- اتلتيکو مادريد اسپانيا، 280 امتياز

6- بوکاجونيورز آرژانتين، 268 امتياز

7- چلسي انگليس، 266 امتياز

8- آسانسيون پاراگوئه، 251.5 امتياز

9- کورينتيانس برزيل، 240 امتياز

10- ولز سارسفيلد آرژانتين، 237 امتياز

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:50 موضوع ورزشــــــــــــی | لینک ثابت


تعقیب مشتاقانـه ی امکان پذیرها

 «رویـاهای خود را گرامـی بدارید. زیرا آن ها فرزندان روح شما هستند و موفقیت های نـهایی شما نـهفته درون آن هاست.»

 ناپلئون هیل

سالها پیش وقتی باستان شناسی مقبره ی مصر باستان را حفاری مـی کرد، بـه بذرهایی کـه در تکه ای چوب پنـهان شده بود، برخورد نمود. بعد از 3000 سال کـه این بذرها کاشته شدند، نیروی بالفعل خود را بازیـافتند. علاوه بر استعدادهای ذاتی، آیـا حالت هایی چنین ناامـید کننده درون حیـات بشر وجود دارد کـه بشر را بـه یأس مطلق محکوم کند؟ یـا درون وجود انسان ها هم بذرهایی وجود دارد، انگیزه  ای کـه با آن پوسته ی سخت بدبختی را بشکافند؟

به این داستان کـه در 23 ماه مـه 1984 بـه آسوشیتدپرس مخابره شد، توجه کنید:

مری گرودا درون کودکی خواندن و نوشتن را نیـاموخت. دکترها درون او تشخیص عقب افتادگی دادند. درون نوجوانی برچسب «اصلاح ناپذیری» هم بـه او اضافه شد و محکوم بـه دو سال حبس درون دارالتأدیب شد. درون این محیط بسته مری به منظور یـادگیری تلاش کرد و روزی 16 ساعت درس مـی خواند. بعد هم پاداش تلاشش را گرفت. یعنی موفق بهب دیپلم دبیرستان شد.

اما بدبختی باز هم بـه سراغش آمد. او گرفتار مشکلات خانوادگی شد و دو سال بعد، با یـاری پدرش توانست آنچه را از دست داده بود، بازیـابد.

مری  دچار مشکلات مالی عدیده ای شده بود، با یـاری مؤسسه خیریـه بـه زندگی خود ادامـه داد. درون این زمان بود کـه دوره هایی را درون کالج سپری کرد. هنگام تکمـیل دوره ی کاری خود، به منظور خواندن رشته پزشکی، بـه مدرسه طب آلبانی درون خواستی فرستاد و پذیرفته شد.

مری گرودا لوئیز کـه اکنون ازدواج کرده است، درون بهار 1984 درون ارگون لباس فارغ التحصیلی را پوشید و وقتی مـی خواست مدرک اعتماد بـه نفس و پشتکار خود را بگیرد، هیچ حدس نمـی زد درون فکر او چه مـی گذرد.

در این نقطه کوچک از سیـاره زمـین، شخصی ایستاده بود کـه شجاعانـه رؤیـایی غیر ممکن را تحقق بخشیده بود. شخصی کـه الوهیت انسانی را بـه منصه ظهور رساند. اینجا دکتر مری گرودا لوئیز ایستاده بود.

جیمز ئئ. کانر

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 14:47 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانـه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

مـیگذرد روزی این شبهای دلتنگی ، مـیگذرد روزی این فاصله و دوری، مـیگذرد روزهای بی قراری و انتظار ، مـیرسد همان روزی کـه به خاطرش گذراندیم فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب که تا صبح را اشک مـیریختیم

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانـه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 

تا عشق تو آمد درون قلبم، تو رفتی ، که تا آمدم بگویم نرو ،رفته بودی ، که تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥جملات عاشقانـه♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 

این من هستم کـه وفادار خواهم ماند ، این تو هستی کـه تنـها بی وفایی از تو جا خواهد ماند!

این من هستم کـه آخرش مـیسوزم ، این تو هستی کـه مـیروی و من با چشمـهای خیس بـه آن دور دستها چشم مـیدوزم

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 14:40 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


تست جالب احساسي هستيد يا منطقي؟

با يک آزمايش ساده مي توانيد تشخيص دهيد کـه احساسي هستيد يا منطقي؟اين آزمايش ساده بـه اينگونـه هست که مطابق تصوير (1) دستانتان را درون حاليکه انگشتان از هم فاصله دارند بلافاصله و بدون هيچ فکري مانند تصاوير (2) و (3) درون هم گره کنيد.

اگر انگشت شست چپ مانند تصوير (2) روي انگشت شست راست قرار گرفت شما فرد احساسي هستيد و اگر بر عانگشت شست راست شما مانند تصوير (3)روي انگشت شست دست چپ قرار گرفت شما فردي منطقي هستيد. اگر کمي دقت کنيد درون خواهيد يافت کـه شما تنـها يک حالت انگشتان را مي توانيد براحتي داشته باشيد و اگر بخواهيد حالت عآنرا با انگشتان اجرا کنيد قدري مشکل خواهد بود و حالتي کـه براحتي بر شما مقدور مي باشد گويا نوع شخصيت شماست.....


خب... حالا کـه فهميدي جزو کدوم دسته اي ميتوني درون ادامـه خصوصيات هر دسته رو بخوني.

انسان ها بـه دو  دسته تقسيم مي شوند

الف) افراد احساسي       ب) افراد منطقی

افراد احساسي افرادي هستند کـه بر پايه احساسات و عواطف خود ، تصميمات مختلف زندگي شان را مي گيرند.اما افراد منطقي افرادي هستند کـه براساس عقل و منطق و استدلال خود تصميم گيري مي کنند. افراد احساسي نيمکره راست مغزشان فعال تر هست در صورتي کـه افراد منطقي نيم کره چپ مغزشان فعال تر است.

 افراد احساسي داراي خصوصياتي همچون خلاقيت، احساسي بودن، کلي نگر بودن، بلند پروازي و رؤيايي بودن و دل رحم بودن و ... مي باشند و نيز افراد منطقي خصوصياتي همچون: نظم، منطقي بودن، پرداختن بـه جزئيات، واقع گرا بودن، تحليل و استنتاج را دارا مي باشند. افراد منطقي يا احساسي هر کدام بـه نوبه خود عالي هستند و هيچ کدام بر ديگري برتري ندارد درون واقع اين دو گروه مکمل يکديگر درون روابط اجتماعي سالم هستند.

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 14:20 موضوع ســــــــــرگـــــــــــرمــــــــــــــــــی | لینک ثابت


مـیانمار را مـیگویم…

چشمـهای ما درون انتظار زولبیـا و بامـیه هست و چشم های تو غرق درون خون ٬سوختن پدر و مادرت را بـه نظاره نشسته است

دل ما لک زده برای شربت خنک و شیرین موقع افطار و دل تو لک زده به منظور نگاههای هم کیشانت

دل ما پر مـیکشد بـه سمت ربنای دم افطار و روح تو پر مـیکشد بـه سمت ربنا و جسدت را مانند حیوانی  مُثله مـیکنند

ادارات ما را دیرتر باز مـیکنند که تا بیشتر بخوابیم و سیخ های داغ درون چشم تو مـیکنند که تا راحت تر بخوابند

صدا و سیما درون عزای پخش نشدن لیگ برتر مـیسوزد و خبری از خانـه های سوخته ات و آوارگیت بـه ما نمـیدهد

عجب غربتی دارد این دنیـا ٬ ۲۰۰۰۰ (آری صفرهایش را درست شمرده ای ٬ بیست هزار )انسان مسلمان را درون عرض چند روز سوزاندند و دلی نسوخت

 مـیانمار را مـیگویم

اسمش را نشنیده اید؟؟

عجب دهکده کوچکی داریم ما

همـین دهکده جهانی را مـیگویم کـه خبر بال زدن مگسی بر روی بستنی اوباما را بـه سرعت نور پخش مـیکند

اگر چشمانشان آبی بود و موهای بور ٬فقط کافی بود ناخنی مـیشکست که تا تیتر تمام خبرگزاری ها شود ولی افسوس کـه جرمشان اسلام هست و خونشان بـه دستور دالایی لاما مباح !!!و برپایی هولناک ترین هلوکاست بشر٬ برایشان بی ارزش است

این روزها دالایی لاما و مجسمـه بودایش و اوباما و هیلاری اش بـه هم لبخند مـیزنند

افسوس کـه ما اندر خرید مرغ و سکه و افطاری هایمان و محصول جدید ایران خودرو گرفتاریم

راستی :سخنگوی وزارت امور خارجه ، درباره کشتار جمعی از مسلمانان کشور مـیانمار ابراز نگرانی کرد!!!

بسم رب الشـهدا

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان، علی!

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

آجرک الله بقیـه الله

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

به من خبر رسیده کـه یکی از آنان بـه خانـه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی کـه در پناه ‏اسلام جان و مالش محفوظ بوده وارد شده و خلخال و دستبند، گردن بند و گوشواره ‏های آنـها را از تن‏شان بیرون آورده است… درون حالی کـه هیچ وسیله‌ای به منظور دفاع جز گریـه و التماس نداشته‌اند،

آنـها با غنیمت فراوان برگشته ‏اند بدون اینکه حتی یک نفر از آنـها زخمـی گردد و یـا قطره ‏ای خون‏ از آنـها ریخته شود اگر بـه خاطر این حادثه مسلمانی از روی تاسف بمـیرد ملامت نخواهد شد، و از نظر من‏ سزاوار و بجا است!

(نـهج البلاغه خطبه ۲۷)

ای اقیـانوس ایستاده عدالت، یـا مـهدی…

ای فرزند خلف زهرا و ای علی حاضر و امام زمان…

برخیز و ببین و بشنو صحبت از خلخال یک پیرزن یـهودی نیست سخن از تجاوز بـه پنج هزار زن مسلمان است.

سخن از جنین‌هایی هست که از رحم مادر بیرون کشیده مـی‌شوند.

سخن از انسان‌هایی هست که زنده زنده درون آتش سوختند، نـه یک نفر و نـه ده نفر کـه بیست هزار نفر…

ظهر الفساد فی البر و البحر بمابت ایدی الناس

برگرد…

برگرد…

برگرد آقا جان اینـها مـی‌گویند بودایی‌ها صلح طلب هستند

اینـها مـی‌گویند حتما “دالایی لاما ” را الگوی صلح خویش قرار دهید… همو کـه بوسه بر دست شیمون پرز زد و در برابر دیوار ندبه شاید چنین روزی را آرزو مـی‌کرد…

یـا ابا صالح ای صلاه روز آدینـه برگرد…

اینان کـه در مـیانمار بـه خاک و خون کشیده مـی‌شوند مسلمانند و حب رسول خدا درون دل دارند.

اینان روزی پنج مرتبه تو را اقامـه مـی‌کنند هرچند نمـی‌دانند. مولا جان تو را بـه علی اصغر‌های بی گناه این امت برگرد..

برگرد…

اعتراف مـی‌کنیم بی تو نمـی‌توانیم، برگرد..

جهان تشنـه عدالت فرزند علی است

مولای آوارگان و مظلومان تو را نشاید کـه آه و فغان بیوه زنی را بشنوی و اجابت نکنی…

تو امام زمانی، یـابن امـیرالمومنین برگرد اینـها مسلمانند.

بر گرفته شده از سایت برادرم;علی اصغر http://akhondy.ir/

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوازدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:14 موضوع اطــــــلاعات عــمــــــومــــــــــــی | لینک ثابت


چند داستان جالب و آموزنده

 گاهی حتما نشنید
چند قورباغه از جنگلی عبور مـی د کـه ناگهان دو که تا از آنـها بـه داخل گودال عمـیقی افتادند.

بقیـه قورباغه ها درون کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند کـه گودال چقدر عمـیق هست به دو قورباغه دیگر گفتند: کـه دیگر چاره ای نیست شما بـه زودی خواهید مرد.

دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند کـه از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام مـی گفتند: کـه دست از تلاش

بردارند چون نمـی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام بـه داخل گودال پرت شد و مرد.

اما قورباغه دیگر با تمام توان به منظور بیرون آمدن از گودال تلاش مـی کرد. هر چه بقیـه قورباغه ها فریـاد مـیزدند کـه تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر مـی شد که تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیـه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمـی شنیدی؟

معلوم شد کـه قورباغه ناشنواست. درون واقع او درون تمام مدت فکر مـی کرد کـه دیگران او را تشویق مـی کنند.

——————————

جواب دندان شکن
روزی لئون تولستوی درون خیـابانی راه مـی رفت کـه ناآگاهانـه بـه زنی تنـه زد. زن بی وقفه شروع بـه فحش و بد وبیراه گفتن کرد .

بعد از مدتی کـه خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و … محترمانـه معذرت خواهی کرد و در پایـان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .

زن کـه بسیـار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید؟ تولستوی درون جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید کـه به من مجال این کار را ندادید

چند داستان کوتاه دیگر درون ادامـه مطلب

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه دهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:20 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


نامـه ای از طرف خدا

امروز صبح کـه از خواب بیدار شدی، نگاهت مـی کردم، امـیدوار بودم کـه با من حرف بزنی، حتی به منظور چند کلمـه، نظرم را بپرسی یـا

برای اتفاق خوبی کـه دیروز درون زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی، اما متوجه شدم کـه خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی کـه مـی

خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف مـی دویدی که تا حاضر شوی فکر مـی کردم چند دقیقه ای وقت داری کـه بایستی و

به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع ساعت کاری نداشتی

جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمت کـه از جا پریدی، خیـال کردم مـی خواهی چیزی بـه من بگویی، اما تو بـه طرف تلفن

دویدی و در عوض بـه دوستت تلفن کردی که تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همـه

کارهای مختلف گمان مـی کنم کـه اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نـهار هی دور و برت را نگاه مـی کنی،

شاید چون خجالت مـی کشیدی، سرت را بـه سوی من خم نکردی!!! تو بـه خانـه رفتی و به نظر مـی رسید کـه هنوز خیلی کارها برای

انجام داری، بعد از انجام چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمـی دانم تلویزیون را دوست داری یـا نـه؟ درون آن چیزهای

زیـادی نشان مـی دهند و تو هر روز مدت زیـادی را جلوی آن مـی گذرانی، درون حالی کـه درباره هیچ چیز فکر نمـی کنی و فقط از

برنامـه هایش لذت مـی بری، باز هم صبورانـه انتظارت را کشیدم و تو درون حالی کـه تلویزیون را نگاه مـی کردی، شام خوردی و باز

هم با من صحبتی نکردی!!! موقع خواب، فکر مـی کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن کـه به اعضای خانواده ات شب بـه خیر گفتی،

به رختخواب رفتی و فوراً بـه خواب رفتی، نمـی دانم کـه چرا بـه من شب بـه خیر نگفتی، اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح بـه من

سلام کردی؟! هنگامـی کـه به خواب رفتی، صورتت را کـه خسته تکرار یکنواختی های روزمره بود، را عاشقانـه لمس کردم، چقدر

مشتاقم کـه به تو بگویم چطور مـی توانی زندگی زیباتر و مفیدتر را تجربه کنی... احتمالاً متوجه نشدی کـه من همـیشـه درون کنارت و

برای کمک بـه تو آماده ام، من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را مـی کنی، حتی دلم مـی خواهد بـه تو یـاد دهم کـه چطور با دیگران

صبور باشی، من آنقدر دوستت دارم کـه هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، یک دعا، یک فکر یـا گوشـه ای از قلبت

که بـه سوی من آید، خیلی سخت هست که مکالمـه ای یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم

بود، بـه امـید آنکه شاید فردا کمـی هم بـه من وقت بدهی! آیـا وقت داری کـه این نامـه را به منظور دیگر عزیزانم بفرستی؟ اگر نـه، عیبی

ندارد، من مـی فهمم و سعی مـی کنم راه دیگری بیـابم، من هرگز دست نخواهم کشید... دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه دهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:6 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


سخنان دکتر علی شریعتی

سخنان دکتر علی شریعتی

 هر چه هست به منظور مصلحتی است...و هر کـه هست بـه خاطر منفعتی است.

و هیچ چیزبه<<�خودش>>نمـی ارزد

دکتر شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

اگر روزی تهدیدت بدان درون برابرت ناتوانند..

اگر روزی خیـانت دیدی بدان قیمتت بالاست..

اگر روزی ترکت بدان لیـاقت با تو بودن را نداشته اند..

دکتر شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مذهب شوخی سنگینی با من کرد .سالها مذهبی بودم بی آنکه خدایی داشته باشم...

دکتر شریعتی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

فلسفه زندگی انسان درون این جمله خلاصه مـیشود.......

فدا آسایش زندگی به منظور فراهم آوردن وسایل آسایش زندگی

دکتر شریعتی

 * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه هشتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:33 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


ای کلک...

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه هفتم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 2:49 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


وصیتـی زیبـا و مانـدگار از آلبـرت انیشتیـن

روزی فرا خواهد رسید کـه جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای کـه از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار مـی گیرد و آدم هایی کـه سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم مـی گذرند.

آن لحظه فرا خواهد رسید کـه دکتر بگوید مغز من از کار افتاده هست و بـه هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم بـه پایـان رسیده است.

در چنین روزی، تلاش نکنید بـه شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را بـه من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم بـه دیگران کمک کند کـه به حیـات خود ادامـه دهند.

چشمـهایم را بـه انسانی بدهید کـه هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را درون چشم های یک زن ندیده است.

قلبم را بهی هدیـه بدهید کـه از قلب جز خاطره ی دردهایی پیـاپی و آزار دهنده چیزی بـه یـاد ندارد.

خونم را بـه نوجوانی بدهید کـه او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید که تا زنده بماند که تا نوه هایش را ببیند.

کلیـه هایم را بهی بدهید کـه زندگیش بـه ماشینی بستگی دارد کـه هر هفته خون او را تصفیـه مـی کند.

استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید کـه آنـها را بـه پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.

هر گوشـه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید بـه رشد خود ادامـه دهند که تا به کمک آنـها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریـاد بزند و ک ناشنوایی زمزمـه باران را روی شیشـه اتاقش بشنود.

آنچه را کـه از من باقی مـی ماند بسوزانید و خاکسترم را بـه دست باد بسپارید، که تا گلها بشکفند.

اگر قرار هست چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت بـه همنوعانم دفن شوند.

گناهانم را بـه شیطان و روحم را بـه خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یـادم کنید.

عمل خیری انجام دهید، یـا بهی کـه نیـازمند شماست، کلام محبت آمـیزی بگویید.

اگر آنچه را کـه گفتم برایم انجام دهید، همـیشـه زنده خواهم ماند ...

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه ششم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 4:1 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


یـه جـاهای قشنـگی تو زنـدگی هـست ...

یـه جـاهای قشنـگی تو زنـدگی هـست ...

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
اونی کـه زود مـیرنجه زود مـیره، زود هم برمـیگرده. ولی اونی کـه دیر مـیرنجه دیر مـیره، اما دیگه برنمـیگرده ...

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
رنج را نباید امتداد داد حتما مثل یک چاقو کـه چیزها را مـی‏بره و از مـیانشون مـی‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همـیشـه قائله رنج آور را تمام کنی.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
بزرگ‌ترین مصیبت به منظور یک انسان اینـه کـه نـه سواد کافی به منظور حرف زدن داشته‌باشـه نـه شعور لازم به منظور خاموش ماندن.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
مـهم نیست کـه چه اندازه مـی بخشیم بلکه مـهم اینـه کـه در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
شایدی کـه روزی با تو خندیده رو از یـاد ببری، اما هرگز اونی رو کـه با تو اشک ریخته، فراموش نکنی.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر دنیـاست.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
از درد های کوچیکه کـه آدم مـی ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشـه، لال مـی شـه.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
اگر بتونی دیگری را همونطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیـه.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
همـیشـه وقتی گریـه مـی کنی اونی کـه آرومت مـیکنـه دوستت داره اما اونی کـه با تو گریـه مـیکنـه عاشقته.

به یک‏جایی از زندگی کـه رسیدی، مـی فهمـی
كسی كه دوستت داره، همش نگرانته. بـه خاطر همـین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم مـیگه مواظب خودت باش.

و بالاخره خواهی فهمـید کـه :

همـیشـه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یـه شوخی بود" هست.

یک کم کنجکاوی پشت "همـین طوری پرسیدم" هست.

قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.

مقداری خرد پشت "چه مـیدونم" هست.

و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.

زندگی چون گل سرخ است

پر از عطر... پر از خار... پر از برگ لطیف...

یـادمان باشد اگر گل چیدیم

عطر و برگ و گل و خار همـه همسایـه دیوار بـه دیوار همند...!

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه ششم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 3:36 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


پست ثابت

خداوند بـه حضرت موسی فرمود:

با زبانی کـه گناه نکرده ای مرا بخوان که تا اجابت کنم"

حضرت موسی عرض کرد:

کدام زبان هست که گناه نکرده!؟

فرمود:تو با زبان دیگران گناه نکرده ای،بگو برایت دعا کنند.

دوستان عزیزی کـه گذرتان بـه این جا مـی افتد، لطفا برایم دعاکنید

که سخت محتاجم.

 

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 1:18 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


معجزه کن ...

 

گوشـه چشمم كه از اشك پر ميشود باز هم بغض سنگینی روی ام سنگینی مـی کند .دستانم

را به آسمان بلند مـی کنم. دستاني كه اگر تونخواهی هرگز نميتواند ببخشد. اگر تو نخواهي من

 نمي توانم.

خداي من! خوب ميداني كه وقتي آرزويي درون دل بنده ات جوانـه ميزند، وقتي براي بـه بار نشستن

 درخت آرزويش، درون طلب قطره اي آب، چشم نياز را با آب دعا تر ميكند، ديگرچشم انتظار

 براي اراده تو شده است!


خداي من! هر زمان كه نام تو قافيه شعرهايم ميشود، وزن غزل زندگي درون كفه تعادل آرام مي

گيرد. قافيه از توست. وزن از تو. غزل از تو. بي تو من هیچم


خداوندا! چه شده كه وقتي كه يكي از بنده هايت، چيزی را طلب مي كند بي پاسخش ميگذاري؟

 چه شده كه حافظ كلام تو، مرا درون ميان جفاي خار هجران بـه صبر بلبل دعوت ميكند؟ آخر چه

 حكمتي است كه تشنـه معرفتت را بـه آب وصال سيراب نميكني؟ ميداني كه نميدانم.

 

 

معبودا همچون فرزندی کـه تنـها پناهش پدر هست تنـها امـیدم تو هستی و فقط بـه شانـه های گرم تو

 تکیـه مـی کنم بعد فقط از تو مـی خواهم کـه مرا از این آشفتگی نجات داده و خلا یتیمـی را بر من

 پر کنی


خدايا! آرزوهايم را خوب ميداني و ميشناسي. ميدانم كه ميداني. ميداني كه هر چه كردم، بـه شوق

 رضاي تو كردم. اما .....

 

بزرگترين نعمتي كه از تو ديده ام لذتي هست كه از كمك بـه بندگانت بـه من بخشيده اي و صداقت

 و زلال بودن را بـه من عطا کردی اما آخر با بی لیـاقتی و مکرو ریـای آنـها چه كنم؟ کـه در جواب

 محبتهای خالصانـه من احساس لطیفم را ربودند و دل مـهتابی مرا بـه پرنده ای بی روح

 تبدیل د.

خدایـا رسم دنیـایت این است؟ چرا؟؟

زخمـی را کـه بر قلبم زدند را چه مرهمـیست؟با این گریـه های شبانـه چه کنم؟ آیـا باز هم عجولم؟ به

 چه اميدي صبوري كنم؟ چقدر ناتوان شده ام

چهی صدای شکستنم را شنید؟


چه كسي از اين آشوب قلب زخم خورده من خبر دارد جز خداي قلب من؟ بـه تو پناه مي برم اي

خداي مـهربان من. تنـهايم مگذارکه تنـها امـیدم تو هستی

 

 

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 1:15 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


پیـامـی از سوی خداوند

مـی دانم هراز گاهی دلت تنگ مـی شود.

همان دلهای بزرگی کـه جای من درون آن است
آنقدر تنگ مـیشود کـه حتی یـادت مـی رود من آنجایم.

دلتنگی هایت را از خودت بپرس.

و نگران هیچ چیز نباش!

هنوز من هستم. هنوز خدایت همان خداست! هنوز روحت از جنس من است!

اما من نمـی خواهم تو همان باشی!

تو حتما در هر زمان بهترین باشی.

نگران شکستن دلت نباش!

مـیدانی؟ شیشـه به منظور این شیشـه هست چون قرار هست بشکند.
و جنسش عوض نمـی شود ...

و مـیدانی کـه من شکست ناپذیر هستم ...

و تو مرا داری ...

برای همـیشـه!

چون هر وقت گریـه مـیکنی دستان مـهربانم چشمانت را مـی نوازد ...

چون هر گاه تنـها شدی، تازه مرا یـافته ای ...

چون هرگاه بغضت نگذاشت صدای لرزان و استوارت را بشنوم،
صدای خرد شدن دیوار بین خودم و تو را شنیده ام!

درست هست مرا فراموش کردی، اما من حتی سر انگشتانت را از یـاد نبردم!

دلم نمـی خواهد غمت را ببینم ...

مـی خواهم شاد باشی ...

این را من مـی خواهم ...

تو هم مـی توانی این را بخواهی. خشنودی مرا.

من گفتم : وجعلنا نومکم سباتا (ما خواب را مایـه آرامش شما قرار دادیم)

و من هر شب کـه مـی خوابی روحت را نگاه مـی دارم که تا تازه شود ...

نگران نباش! دستان مـهربانم قلبت را مـی فشارد.

شبها کـه خوابت نمـی برد فکر مـی کنی تنـهایی ؟

اما، نـه من هم دل بـه دلت بیدارم!

فقط کافیست خوب گوش بسپاری!

و بشنوی ندایی کـه تو را فرا مـی خواند بـه زیستن!

پروردگارت ...

با عشق !

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 1:14 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


کدامين قبله

آنگاه کـه غروري را له مي کني، آنگاه کـه کاخ آرزوهايي را ويران مي کني، آنگاه کـه شمع اميدي را خاموش مي کني، آنگاه کـه بنده اي را ناديده مي انگاري ، آنگاه کـه حتي گوشت را مي بندي که تا صداي خرد شدن غرورش را نشنوي، آنگاه کـه خدا را مي بيني و بنده خدا را ناديده مي گيري ، مي خواهم بدانم،دستانت را بسوي کدام آسمان دراز مي کني که تا براي خوشبختي خودت دعا کني؟. بسوي کدام قبله نماز مي گزاري ؟


نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:58 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


بدانيم چه مـی دهيم که تا چه بدست آوريم

پسر کوچکی روزی هنگام راه رفتن درون خیـابان سکه ای یک سنتی پیدا کرد.او از پیدا این پول آن هم بدون هیچ زحمتی بسیـار خوشحال شد.این تجربه باعث شد کـه او بقیـه روزها هم با چشمان باز سرش را بـه سمت پایین بگیرد و در جستجوی سکه های بیشتر باشد.او درون مدت زندگیش 296سکه 1 سنتی 48 سکه 5 سنتی 19سکه 10سنتی 16 سکه 25سنتی 2 سکه نیم دلاری و یک اسکناس مچاله شده ی یک دلاری پیدا کرد.یعنی مجموعا 13 دلار و 26 سنت .در برابر بدست آوردن این 13 دلار و 26 سنت او زیبایی دل انگیز 31369 طلوع خورشید درخشش 157 رنگین کمان و منظره درختان افرا درون فصل پاییز از دست داد.او هیچگاه حرکت ابرهای سفید را بر فراز اسمان ها درون حالی کـه از شکلی بـه شکل دیگر درون مـی آمدند ندید.پرندگان درون حال پرواز و درخشش خورشید و لبخند هزاران رهگذر هرگز جزئی از خا طرات او نشد.

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 22:0 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


بساط شيطان

به روايت افسانـه‌ها روزي شيطان همـه جا جار زد
كه قصد دارد از كار خود دست بكشد
و وسايلش را با تخفيف مناسب بـه فروش بگذارد
او ابزارهاي خود را بـه شكل چشمگيري بـه نمايش گذاشت
اين وسايل شامل خودپرستي ، ، نفرت ، خشم ، آز
حسادت ، قدرت‌طلبي و ديگر شرارت‌ها بود
ولي درون ميان آنـها يكي كه بسيار كهنـه و مستعمل بـه نظر مي‌رسيد
بهاي گراني داشت و شيطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد
كسي از او پرسيد: اين وسيله چيست ؟
شيطان پاسخ داد: اين نوميدي و افسردگي ا‌ست
آن مرد با حيرت گفت: چرا اين قدر گران هست ؟
شيطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد:
چون اين مؤثرترين وسيله ی من است
هرگاه ساير ابزارم بي‌اثر مي‌شوند
فقط با اين وسيله مي‌توانم درون قلب انسان‌ها رخنـه كنم
و كاري را بـه انجام برسانم
اگر فقط موفق شوم كسي را
به احساس نوميدي ، دلسردی و اندوه وا دارم
مي‌توانم با او هر آنچه مي‌خواهم بكنم . . .
من اين وسيله را درون مورد تمامي انسان‌ها بـه كار‌ام
به همين دليل اين قدر كهنـه است !

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:59 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


دلم بـه حال عشق مي سوزد

دلم بـه حال عشق مي سوزد

زمان مـی گذرد و در انتهای راه مـی فهمـی چقدر حرف نگفته دردل باقی ماند

حرفهایی کـه مـی توانست راهی بـه سوی عشق باشد

حرفهای نا تمامـی کـه در کوچه های بن بست زندگی اسیرند

ناگهان لحظه غربت مـی رسد و تو درون مـیابی کـه چقدر زود دیر شده

به تکاپو مـی افتی ....در غربت بیـابان و در کوچ شبانـه پرستوها

در لحظه وصال موج و ساحل دنبال عشق مـی گردی

دیر شده خیلی دیر

هر روز دوست داشتن را بـه فردا مـی انداختی و حالا مـی بینی دیگر فردایی وجود ندارد

سالها چشمت را بـه رویش بسته بودی و نمـی دانستی

و یـا شاید نمـی فهمـیدی

امروز حقیقت را باور مـی کنی....

اما افسوس کـه زودتر از آنچه فکر مـی کردی دیر شده

 

عاقبت حتما رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه بـه خون

كه خداحافظ تو . . .

گر چه تلخ هست ولی حتما این جام محبت بشكست

گرچه تلخ هست ولی حتما این رشته الفت بگسست

باید از كوی تو رفت

دانم از داغ دلم بی خبری

و ندانی كه كدام جام شكست

كه كدام رشته گسست

گرچه تلخ است پس از رفتن تو خو نمودن بـه غم و تنـهایی

عاقبت باید رفت

عاقبت باید گفت

با لبی شاد و دلی غرقه بـه خون

كه خداحافظ تو . .

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:57 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


داستان "مرد سیگاری"

توی فرودگاه یکی بود کـه پشت سرم سیگار مـی‌کشید . یکی دیگه رفت جلو گفت:
- بخشید آقا.........! شما روزی چند که تا سیگار مـی‌کشین...؟!
- طرف جواب داد: منظور؟
- منظور اینکه اگه پول این سیگارا رو جمع مـی‌کردین، بـه اضافه‌ی پولی کـه به خاطر سلامتیتون خرج دوا و دکتر مـی‌کنین، الان اون هواپیمایی کـه اونجاست مال شما بود...!
طرف با خونسردی جواب داد: - تو سیگار مـی‌کشی؟
...
... ... ... - نـه !
- هواپیما داری؟
- نـه !
- بـه هر حال مرسی بابت نصیحتت...
ضمناً اون هواپیما کـه نشون دادی مال منـه ...

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 0:0 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


قصه ی عشق

یـه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی مختصر و کم بود کـه یک نفر را بـه زور سیر مـیکرد مرد بـه خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت بیـا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم زن قبول کرد چند دقیقه چراغها را خاموش د ولی بعد کـه روشن د غذاها دست نخورده توی ظرف مونده بود.

**************************** 

مرد و زن جوانی سوار بر موتور درون دل شب مـی راندند.آنـها عاشقانـه یکدیگر را دوست داشتند.
زن جوان: یواش تر برو، من مـی ترسم.
مرد جوان: نـه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش مـیکنم ، من خیلی مـی ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول حتما بگی کـه دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا مـیشـه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا مـیشـه یواش تر بری.
مرد جوان: باشـه بـه شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمـیتونم راحت برونم، اذیتم مـیکنـه.

روز بعد واقعه ای درون روزنامـه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. درون این سانحه کـه به دلیل ب ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یـافته بود. بعد بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست که تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت که تا او زنده بماند. دمـی مـی آید و بازدمـی مـیرود. اما زندگی غیر از این هست و ارزش آن درون لحظاتی تجلی مـی یـابد کـه نفس آدمـی را مـی برد.

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه یکم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 23:34 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت

آخرین نوشته ها




[ای کلک - aycalack.blogfa.com ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 12 Sep 2018 16:38:00 +0000



ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش

ای کلک

عاشقانـه هاي شاملو؛ دلي دارم و حسرت درناها

آیدا درون آینـه
لبانت
به ظرافت شعر
ترین بوسه ها را بـه شرمـی چنان مبدل مـی کند
که جاندار غار نشین از آن سود مـی جوید
تا بـه صورت انسان درآید
و گونـه هایت
با دو شیـار مّورب
که غرور ترا هدایت مـی کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن کـه به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از رو سبیخانـه های داد و ستد
سر بـه مـهر باز آورده م
هرگزی این گونـه فجیع بـه کشتن خود برنخاست
که من بـه زندگی
نشستم!


و چشانت راز آتش است
و عشقت پیروزی آدمـی ست
هنگامـی کـه به جنگ تقدیر مـی شتابد
و آغوشت
اندک جائی به منظور زیستن
اندک جائی به منظور مردن
و گریز از شـهر
که بـه هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم مـی کند
کوه با نخستین سنگ ها آغاز مـی شود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ستمگری بود
که بـه آواز زنجیرش خو نمـی کرد -
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
توفان ها
در عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی مـی نوازند،
و ترانـه رگ هایت
آفتاب همـیشـه را طالع مـی کند
بگذار چنان از خواب بر آیم
که کوچه های شـهر
حضور مرا دریـابند
دستانت آشتی است
ودوستانی کـه یـاری مـی دهند
تا دشمنی
از یـاد شود

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 21:48 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


خـداونـد از نـگاه ملاصـدرا

خداوند بی نـهایت هست و لا مکان و بی زمان
اما بقدر فهم تو کوچک مـیشود

و بقدر نیـاز تو فرود مـی آید

و بقدر آرزوی تو گسترده مـیشود
و بقدر ایمان تو کارگشا مـیشود
و بـه قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک مـیشود
و بـه قدر دل امـیدواران گرم مـیشود

یتیمان را پدر مـی شود و مادر
بی برادران را برادر مـی شود
بی همسرماندگان را همسر مـیشود
عقیمان را فرزند مـیشود
ناامـیدان را امـید مـی شود
گمگشتگان را راه مـیشود
در تاریکی ماندگان را نور مـیشود
رزمندگان را شمشیر مـی شود
پیران را عصا مـی شود
و محتاجان بـه عشق را عشق مـی شود

خداوند همـه چیز مـی شود همـه را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
 

بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشـه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ِناپاک
و دست هایتان را از هر آلودگی درون بازار

و بپرهیزید
از ناجوانمردیـهــا
ناراستی ها
نامردمـی ها!

چنین کنید که تا ببینید کـه خداوند
چگونـه بر سر سفره ی شما
با کاسه یی خوراک و تکه ای نان مـی نشیند
و بر بند تاب، ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش با کودکانتان تاب مـیخورد
و درون دکان شما کفه های ترازویتان را مـیزان مـیکند
و درون کوچه های خلوت شب با شما آواز مـیخواند

مگر از زندگی چه مـیخواهید
که درون خدایی خدا یـافت نمـیشود؟
که بـه شیطان پناه مـیبرید؟
که درون عشق یـافت نمـیشود
که بـه نفرت پناه مـیبرید؟
که درون حقیقت یـافت نمـیشود
که بـه دروغ پناه مـیبرید؟
که درون سلامت یـافت نمـیشود
که بـه خلاف پناه مـیبرید؟
و مگر حکمت زیستن را از یـاد اید
که انسانیت را پاس نمـی دارید ؟!


از سخنان ملاصدرای شیرازی

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 21:10 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


تـمام و ناتـمام من با تـو تـمام مـیشود یـا رب




خداوندا ...

گره های ناگوار، با تو باز مـی شوند؛
شدت سختی ها، با تو مـی شکند؛
آنان کـه دنبال رهایی مـی گردند،
به تو التماس مـی کنند.

از قدرتت، سختی های زندگی،
حساب مـی برند؛
به لطفت،
علت ها و اسباب،
فراهم مـی شوند؛
با توانایی ات،
سرنوشت، جاری مـی شود؛
و با اراده ات،
وسایل آماده مـی شوند.

وقتی کـه مـی خواهی،
بی آن کـه چیزی بگویی،
اسباب، فرمان مـی برند؛
و وقتی نمـی خواهی،
بی آن کـه چیزی بگویی،
اسباب، از کار مـی ایستند.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه هجدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 20:46 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


همـه آنچـه درباره کعبـه، خانـه خـدا بایـد بدانیـم


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج، اطلاعاتی مفید و كاربردی درباره نخستین عبادتگاه بشریت درون ادامـه مـی آید:

- نام‌های دیگر كعبه: البیت العتیق و البیت الله الحرام از نام‌های دیگر كعبه‌اند.

- چشمـه زمزم: بنابر روایت‌ها، هنگامـی كه چشمـه زمزم زیر پای اسماعیل از دل زمـین جوشید، مردم درون این منطقه و به سبب آب آن چشمـه جمع شدند و شـهر مكه را تشكیل دادند و ابراهیم بـه فرمان خدا ساختمان كعبه را كه درون اثر طوفان نوح تخریب شده بود و در آن هنگام اثری از آن نبود، بازسازی كرد.



- درون قرآن درون مورد كعبه گفته شده است: "اِنَ أَوَل بَیتٍ وُضِعَ لِلنَاسِ لَلَذی بِبَكَّةَ مُبَارَكاً وَهُداً لٍلعَالَمَینَ" (آل عمران). ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش براساس برخی روایتها، ساختمان كعبه ۱۰ بار بنیـان شده است. ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش بـه این ترتیب: ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش بنیـان الملائكه، بنیـان آدم، بنیـان شیث، بنیـان ابراهیم و پسرش اسماعیل، بنیـان العمالقه، بنیـان جرهم، بنیـان مضر، بنیـان قریش، بنیـان عبدالله ابن زبیر و بنیـان حجاج ابن یوسف الثقفی.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و نـهم مـهر ۱۳۹۲ ساعت 18:40 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


جـملاتی زیــبا و انرژی بــخش درون رابطه با خـــدا

دلت کـه گرفت، دیگر منت زمـین را نکش
راه آسمان باز است، پر بکش
او همـیشـه آغوشش باز است، نگفته تو را مـیخواند ؟
اگر هیچنیست، خدا کـه هست...
.
.
خوشا آن بنده با عهد و پیوند
که دارد بازگشتی با خداوند
به کام خویش اگر چندی رود راه
چو باز آید نیـاز آرد بـه درگاه...
.
.
اون لبخندی کـه برای پنـهان دردت مـیزنی،
لبخند خداست بـه بنده اش
اون لبخندی هم کـه پشتش خدا باشـه،
تمام مشکلاتو حل مـیکنـه...
.
.
خدا تلفن ندارد، اما من با او صحبت مـیکنم
فیسبوک ندارد، اما من دوست او هستم
توییتر ندارد، اما من او را دنبال مـیکنم...
.
.
با خدا دعوا کردم با هم قهر کردیم فکر کردم دیگه دوستم نداره
رفتم تو رختخواب چند قطره اشک ریختم و خوابم برد
صبح کـه بیدار شدم م گفت نمـیدونی از دیشب که تا صبح چه بارونی مـیومد...

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و هفتم شـهریور ۱۳۹۲ ساعت 12:43 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


شعر انتظار


آتش عشق تو که تا شعله زد اندر دل ما

داد بر باد فنا یکسره آب و گل ما

تا کـه از ما بنـهفتى رخ خود را شاها

چون شب هجر شده تار و سیـه محفل ما

مشکلى نیست محبان تو را جز غم هجر

عمر بگذشت و نشد حل بجهان مشکل ما

تا کـه شد کشتى ما غرقه دریـاى فراق

بر سر کوى وصال تو بود ساحل ما

بامـیدى کـه ببینیم رخ دوست دمى

ساربان تند مران بهر خدا محمل ما

گر بما گوشـه چشمى فکند از ره لطف

بشود خیل سلاطین جهان سائل ما

حجة ابن الحسن اى خسرو خوبان جهان

دارم امـید شود لطف خدا شامل ما

چهره بگشائى و آئى ز بعد پرده برون

نور گیرد ز طفیل رخ تو منزل ما

روز پاداش کـه پرسند ز اعمال عباد

نیست جز مـهر رخت چیز دگر حاصل ما

هدیـه ماست‏ حکیمى دو سه شعرى کـه مگر

بپذیرد کرم هدیـه ناقابل ما

شعر از محمد رضا حکیمى

مجموعه شعر گلواژه 1 ص 134

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه یکم شـهریور ۱۳۹۲ ساعت 1:42 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


رنگ خدا

نیـایش امری دستوری نیست. نمـی‌شود بدون حال و هوای خوب، بـه آن دست یـافت. جدا از شوق و تمنای درونی، اوضاع و احوال زمانـه نیز حتما مساعد نیـایش باشد.

منظور از مساعدت روزگار این نیست کـه چرخ همـیشـه بـه کام ما بچرخد. درون عین حال بدی روزگار نباید ما را آن چنان نا‌امـید کند کـه فکر کنیم از دعا هم دیگر کاری ساخته نیست.

یکی از نیـایش‌های مشـهور رمضان، تنـها بـه حل گرفتاری های اجتماعی توجه دارد. مثلا سه بار بـه شکل‌های مختلف درخواست شده هست که فقر از ما زدوده شود. سه نوبت بـه یک موضوع، آن هم درون دعایی کوتاه نشان از اولویت آن بر هر چیز دیگر دارد. همچنین درون این دعا درخواست مـی‌کنیم همـهانی کـه در کار و زندگی و امور ما اخلال و فساد مـی‌کنند، اصلاح شوند. یعنی روند امور رنگ اصلاح بـه خود بگیرد. اتفاقا این خواسته تقریبا درون مرکز دعا قرار دارد. شاید بدین دلیل کـه با اصلاح مفسدان بـه هر طریق، دیگر معضلات ما نیز مرتفع خواهد شد. جالب هست اغلب نارسایی‌هایی کـه رفع آن درون این دعا خواسته شده است، درون نتیجه وجود فقر و بیـان امروزی، بحران اقتصادی است. غم زدگی و همـه چیز رنگ اندوه بـه خود گرفتن. فقر چهره زندگی را کدر مـی‌کند وانی کـه زندگی ما را تباه و فاسد کرده‌اند، که تا زمانی کـه شانیت و تسلطی درون امور دارند و رنگ اصلاح بـه خویش نگرفته‌اند، این فقر و تباهی، و به قول دعای یـاد شده، بدحالی و سوءسرنوشت نیز تداوم خواهد داشت.

آیـا مـی‌شود کـه رنگ اندوه از چهره غم زدگان زدوده شود؟ آیـا مـی‌شود همـه آنان فساد‌ها و ویرانگری‌ها رنگ اصلاح بگیرند؟ آیـا مـی‌شود تبعید نباشد، زندان نباشد، اعدام بی‌دلیل نباشد، فقر و نداری و غربت نباشد، بدحالی و عریـانی نباشد؟ و همـه چیز آن چنان باشد کـه ارواح درگذشتگان، آنانی کـه تاریخ ما را بـه ما سپرده‌اند که تا آن را برافراشته‌تر و درخشان‌تر کنیم، از رونق روزگار ما، آرام گیرند و مسرور شوند؟

هیچ نیـایشی نیست کـه به قصد برآورده نشدن سروده شود. ما همـه این‌ها را از خداوند بزرگ و رئوفمان مـی‌خواهیم و مصرانـه و بی صبرانـه از وی انتظار داریم کـه چنان درون ما شایستگی پدید آورد کـه جمله درخواست‌ها صورت واقعیت بـه خویش گیرد.

آمـین

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 8:57 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


جملاتی انرژی بخش درون رابطه با خدا

دلت کـه گرفت ، دیگر منت زمـین را نکش
راه آسمان باز هست ، پر بکش
او همـیشـه آغوشش باز هست ، نگفته تو را مـیخواند ؟
اگر هیچنیست ، خدا کـه هست . . .
.



.
خوشا آن بنده با عهد و پیوند / کـه دارد بازگشتی با خداوند
به کام خویش اگر چندی رود راه / چو باز آید نیـاز آرد بـه درگاه . . .
.
.
.
اون لبخندی کـه برای پنـهان دردت مـیزنی ، لبخند خداست بـه بنده اش
اون لبخندی هم کـه پشتش خدا باشـه ، تمام مشکلاتو حل مـیکنـه . . .
.
.
.
خدا تلفن ندارد ، اما من با او صحبت مـیکنم
فیسبوک ندارد ، اما من دوست او هستم
توییتر ندارد ، اما من او را دنبال مـیکنم . . .

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:59 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


خدایـا کینـه را از وجود بندگان غفلت زده ات دور نما

به نام خداوند رحمن و رحیم

به نام خداوندی کـه همـه ی بندگانش را بـه یکسان بر سر خوان تنعم نشانده است،خواه عبدی خاضع و شاکر باشد، خواه بنده ای طاغی و ناسپاس و سرکش

به نام تو ای خداونگار عالمـیان

تو کـه بزرگی ات کوچکی مرا بـه سخره نمـی گیرد و وسعت رحمت و کرمت آز و طمع مرا بر مـیانگیزد بـه تمنای خیر کثیر به منظور همـه ی بندگانت

چگونـه مـی توانم درون این ماه رحمت بـه خود بیندیشم آنگاه کـه درد، مـیهمان دل خیل عظیمـی از بندگان تو درون گوشـه گوشـه ی دنیـاست

و چگونـه مـی توانم از تو به منظور بندگانت چیزی را بخواهم درون حالی کـه تو خود مـهربان ترینی بر آنان و آگاه ترینی بر احوالشان

پس ای خدای زمـین و آسمان ای خدای غافر و رحمان

هر آنچه کـه شایسته ی ان و برادران من هست در سراسر گیتی ارزانی شان کن و آنان را از آنچه شایسته ی مقام انسانی شان نیست مبرا کن

خداوندا شادمانی را بـه بهترین وجه ممکن مـیهمان خانـه ی دل انسان های مظلوم و ستمدید درون سراسر گیتی نما و کینـه و عداوت و بددلی را از وجود همـه ی بندگان غفلت زده ات دور نما

آمـین یـا رب العالمـین

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 0:53 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


معنویـت نـهفتـه درون شبـهای قـدر را قــدر بدانیـم


بیش از دو سوم از ایـام ماه مبارک رمضان امسال هم گذشت و حالا با گذراندن شب نوزدهم و شب بیست و یکم، شبی دیگر از لیـالی قدر یعنی شب بیست و سوم این ماه خدا را درون پیش رو داریم، شبی کـه انگار جاده آسمان بـه زمـین یکطرفه مـی شود که تا فوج فوج ملائک بـه زمـین بیـایند و طبق طبق دعا بـه آسمان ببرند. شبی کـه دلمان مـی خواهد خلوص دعاهایمان دری از رمز و راز هستی را بر دنیـایمان بگشاید، آن قدری کـه خدا را پشت هر اتفاق ببینیم و اگر حکمتش را درک نکردیم چیزی از شکرمان بـه او کم نشود ...

با تقدیم سلام؛ آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان و نیز عرض تسلیت بمناسبت ایـام ضربت خوردن و شـهادت حضرت امـیرالمؤمنین علی(ع)، و با امـید بـه توفیق شب زنده داری درون گرامـیداشت ادامـه ی شب‏های قدر حضور تمامـی دوستان اهل دل و ارجمندم را دارم

خداوندا
بگذار خود را معرفی كنم. من مخلوق خالق یكتا، و مملوك مالك بی همتا، و عبد معبودم هستم كه از بندگی تنـها نام آن را بـه دوش مـی‌كشد. من همان مرزوق روزی دهنده بخشنده و كریمـی هستم كه نمك مـی خورد و نمكدان مـی شكند. من سائلی هستم كه دست نیـاز بـه سوی خداوند رحمان و رحیم دراز كرده و ضعیفی هستم كه بـه خانـه قوی‌ترین آمده است.


ارالها امشب، شب قدر هست و من تصمـیم دارم این شب را زنده نگه دارم و با رعایت آداب احیـاء، با كسی گفت‌وگو كنم كه مرا، بیشتر از هر كسی دوست مـی دارد و متأسفانـه من چه كم یـادش مـی‌كنم!

دوستان؛ اگر قدر امشب را دانستید تقاضا مـی کنم ملتمسین دعا و همـینطور این بنده حقیر را هم از یـاد نبرید ...

بقیـه درون ادامـه مطلب

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 0:21 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


کجای قرآن آمده دوست ممنوع؟! حتما بخوانید

خداوندی کـه انسان را خلق نموده و راه های رسیدن بـه کمال و سعادت دنیـا و آخرت را بـه نشان داده و با بیـان چگونگی روابط انسان با هر شخص، جامعه یـا موضوعی بـه گونـه ای کـه هم رفع نیـازش را نماید و سبب کمالش گردد قوانینی وضع نموده است.نـه تنـها خود بهتر از هر دیگری مـی داند کـه انسان [اعم از مذکر یـا مۆنث] بـه جنس مخالف نیـاز دارد، بلکه مـی فرماید: خودم درون قوانین تکوینی خلقتم، و بر اساس علم و حکمتم این غریزه و محبت را بـه شما داده ام. هم چنان کـه نیـاز و محبت چیزهای دیگری را نیز بر شما قرار داده ام.اما اگر انسان به منظور رفع هر نیـازش بدون هیچ قانونی کـه منتج بـه فایده ی او شود عمل کند، از تعقل و اراده ی خود کـه وجه متمایز او با حیوانات است، هیچ بهره ای نمـی برد و لذا چون حیوانات و بلکه پست تر مـی گردد [کالانعام بل هم اضل]. لذا به منظور هر فعلی قانونی وضع نمود و در این قانون بهترین ها را حلال و مضرات را حرام نمود. یـا بـه تعبیری دیگر، اصل ها را حلال و بدل های تقلبی را حرام نمود.در آیـه ی ۵ از سوره ی مائده ابتدا مـی فرماید «أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبات‏»، یعنی آن چه پاک، طاهر، نیکو و مفید هست را بر شما حلال نمودم. سپس بـه برخی از نیـازهای ضروری مانند «خوردن» اشاره نموده و پس از بیـان حکم آنـها، بـه نیـاز «مرد و زن» بـه یک  دیگر پرداخته هست و بعد از بیـان ضرورت برقراری روابط و انحصار نیکو و حلال بودن آن بـه شکل ازدواج (نکاح)  تأکید مـی فرماید: «غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان‏»، یعنی این رابطه نباید بـه شکل رفیق گیری [همان دوست و پسر] و زناکاری باشد.البته اگر دقت فرمایید درون ادامـه نیز مـی فرماید: هر کافر شود، یعنی ایمان و قوانین اسلامـی را بپوشاند،  یـا بـه تعبیر عمل نکند، «حَبِطَ عَمَلُه‏» – عملش تباه مـی شود. یعنی تلاشش بـه جایی نمـی رسد و فایده ای نمـی برد و در نتیجه درون آخرت نیز «مِنَ الْخاسِرین‏» – یعنی از زیـانکاران خواهد بود. و ما امروز درون سرتاسر عالم و در جامعه ی خودمان نیز شاهدیم کـه روابط زن و مرد بـه شکل دوست، هیچ گاه سرانجام نیکویی به منظور طرفین نداشته است.
 

چه عواملی منجر بـه رابطه نادرست درون ارتباط و پسر مـی شود؟

در زمـینـه چگونگی روابط و پسر از دیدگاه قرآن و روایـات این هست که درون ایجاد و شکل گیری رابطه ای نادرست مجموعه عواملی موثر هست که مـی توان از مـیان آنـها بـه نگاه نا مناسب و خود آرایی اشاره کرد .

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه یکم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 21:17 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


دعای افطار/دستهایمان، آیـه های عشق را بـه آسمان بر مـی گردانند

دستهایمان، آیـه های عشق را بـه آسمان بر مـی گردانند

تا فرشتگان دوباره سرمست شوند

و خداوند

نگاه لطفش را بـه مـیهمانانش بیفکند

رمضان است

باران عشق مـی بارد

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 19:32 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


فرصتی به منظور خلوت


از قبل از افطار شروع مـی شود، که تا آخر شب هم ادامـه دارد، تازه اگر تکراری هایش را هم بخواهید دنبال کنید که تا وقت سحر مـی توانید پیش بروید، سریـال های ماه رمضان را مـی گویم. دست صدا و سیما درد نکند، مبادا خیـال کنید مـی خواهم زحمت آنـها را زیر سوال ببرم، هرگز! فقط مـی خواهم بگویم مبادا این سریـال ها شما را غرق درون تلویزیون کند، که تا جایی کـه یـادتان برود، درهای آسمان درون اولین شب ماه رمضان گشوده شده و تا آخرین شب بسته نمـی شود. مـی خواهم بگویم حیف هست که تمام ساعاتِ این ماه عزیز، پای تلویزیون بگذرد. رمضان فرصتی هست برای خلوت با خود و فکر درباره خداوند و خلقت و خویشتن. من مـی خواهم وقت های ماه رمضان امسالم را عادلانـه تقسیم کنم، هم درونم را تماشا کنم و گاهی خلوت گزینم، هم بیرونم را ببینم و گاهی با دیگران همراه شوم. شما چطور؟

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:47 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


گاه مـی اندیشم...

گاه مـی اندیشم...

چندان هم مـهم نیست اگر هیچ از دنیـا نداشته باشم

همـین مرا بس کـه کوچه ای باشد و باران

وخدایی کـه زلال تر از باران است


نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 17:58 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


رمضان، بهار قرآن


روزی یک جزء قرائت قرآن؛ چند سالی بود کـه این قانون را همراه با تلویزیون یـا رادیو اجرا مـی کردم، روز اول ماه مبارک قرآنم را از کتابخانـه درون مـی آوردم و کنار تلویزیون مـی گذاشتم. هر روز سر یک ساعت مشخص، مـی نشستم و یک جزء قرآنم را مـی خواندم. امسال اما تصمـیم دیگری گرفته ام، مـی خواهم هر روز چند صفحه قرآن، با معنی بخوانم، مـی خواهم بـه خودم اجازه دهم کـه قرآن درون من اثر کند، مـی خواهم امسال شروعی شود به منظور این کـه در تمام سال قرآن بخوانم. اصلا شاید با همسرم صحبت کردم که تا کمـی قبل از افطار و کمـی بعد از سحر همگی با هم قرآن بخوانیم. هر سال از دیگران مـی شنوم قرآن خواندن حتما با تدبر و اندیشـه باشد، از شما چه پنـهان کـه گاهی درون مـهمانی ها یـا درون جمع دوستان همـین نکته را با لحنی آموزنده(!) بـه آنـها مـی گویم، اما دریغ از این کـه خودم انجامش دهم، ولی من امسال مـی خواهم از خودم شروع کنم، شما چطور؟

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 22:1 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


«عبادت هوشمندانـه»

«عبادت هوشمندانـه»

"چه بسیـار روزه دارانى کـه از روزه خود جز گرسنگى و تشنگى بهره اى نمى برند و چه بسیـار شب زنده دارانى کـه از قیـام شبانـه خود جز بى خوابى و خستگى ثمره اى نمى گیرند. آفرین بر خواب هوشمندان و افطارشان!"(1)

در فرهنگ دینی ما، عبادات نیز همانند انسان دارای روح و جسم هستند؛ یعنی ظاهرى دارند و باطنى و یـا بـه بیـان دیگر، صورتى دارند و سیرتى. صورت عبادات، افعالى هست که درون ظاهر حتما انجام شود؛ ولى باطن آنـها، فلسفه هاى تربیتى است کـه نتیجه آن قرب بـه خدا است. براى رسیدن بـه این نتایج، تنـها انجام ظاهر عبادات کافى نیست؛ بلکه توجه بـه آداب آن نیز لازم است. مثلا درون نماز اگر حضور قلب نباشد و انسان اذکار و افعال نماز را درون حالى بـه جا آورد کـه فکر او مشغول برنامـه هاى دنیوى و مادى است، بـه یقین از نتایج تربیتى آن کـه باز داشتن از گناه (نـهى از فحشا و منکر)(2) و قرب بـه خدا (3) و شستشوى دل از زنگار گناه است،(4) محروم خواهد ماند.

همچنین روزه نیز برنامـه هایى ظاهرى (مانند خوددارى از خوردنى و نوشیدنى و بعضى دیگر از لذات نفسانى) دارد و در کنار آن، دارای فلسفه اى هست که عبارت از تقویت ایمان و اراده و مبارزه با هواى نفس و شیطان است. طبیعی هست که اگر فلسفه روزه حاصل نشود، نتیجه روزه کـه تقوا است،(5) محقق نمى گردد و لذا این گونـه عملی انسان را از عذاب الهى باز نمى دارد و سپرى درون برابر آتش نمى شود.(6) بـه همـین دلیل درون روایـات اسلامى تأکید زیـادى بر توجه بـه روح نماز و روزه و سایر عبادات شده هست تا فرد علاوه بر رفع تکلیف از طریق انجام ظاهر عبادت، عبادتش نیز به درجه قبولى در نزد پرورگار برسد.

وبلاگ ای کلک فرارسیدن هنگامـه طاعت، ماه عبادت و بهار رحمت و مغفرت،

 ماه مبارک رمضان

را بـه همـه مسلمانان جهان، خصوصا شما دوست عزیز تبریک عرض مـی‌نماید.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 2:39 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


منتظر ظهور



نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم کـه بازار یوسف فروشی درون این دوره بد شدیدا گرفته
خدایـا بـه روی درخشان مـهدی
به زلف سیـاه و پریشان مـهدی
به قلب رئوفش کـه دریـای داغ است
به چشمان از غصه گریـان مـهدی
به لبهای گرم علی یـا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مـهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امـید فقیران مـهدی
به حال نیـاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مـهدی
به برق نگاه بـه خال سیـاهش
به عطر ملیح گریبان مـهدی
به حج جمـیلش بـه جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مـهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مـهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شـهد شـهود شـهیدان مـهدی
مرا دائم الاشتیـاقش بگردان
مرا چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه هفتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 0:8 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


نمــاز دو نفــره

خـــدایـا

دلم هوس یک نماز دو نفره کرده هست ...

فقط من باشم و تو !!!

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سی و یکم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 2:10 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


« عزت بـه شرط ذلت! »

« عزت بـه شرط ذلت! »

تعادل بین حالات درونی و حرکات بیرونی انسان، موضوعی هست که سبب مـی‌شود آدمـی بتواند ویژگی‌های مثبت خود را درون مقابل رویدادهای خوب و بد حفظ کند. این تعادل بـه معنی آن هست که انسان، نـه دچار خودبزرگ بینی و تکبر گردد و نـه آنقدر خود را کوچک ببیند کـه عزت نفسش را از دست بدهد.

برقراری این تعادل از توانایی‌های یک انسان آراسته بـه مکارم اخلاقی است. اما چگونـه مـی‌توان بـه این تعادل دست یـافت؟ توجه بـه دعاها و نیـایش‌های منقول از اهل بیت (علیـهم السلام) یکی از راه‌هایی هست که از طریق آن مـی‌توانیم شیوه دستیـابی بـه اصول و معیـارهای اخلاقی و از جمله تعادل درونی را بیـاموزیم.

از برجسته ترین مجموعه ادعیـه‌ای کـه در اختیـار مسلمانان قرار دارد، صحیفه سجادیـه هست که شامل 54 دعا از امام سجاد (علیـه السلام) است. آن حضرت درون صحیفه سجادیـه و در دعای مکارم الاخلاق، درمان تکبر و خود بزرگ بینی را ذلت باطنی و بـه معنای دیگر، تواضع بیـان مـی‌کند. تواضع بـه معنای شکسته نفسی هست تا مانع شود انسان خود را از دیگران برتر ببیند. درون فرازی از این دعا آمده است:

«خدایـا! بر محمد و آلش درود فرست و من را مـیان مردم هیچ درجه‌ای بالا مبر؛ جز آن کـه مرا معادل آن، درون نزد خودم پست گردانی.»(1)

از این فراز، مـی‌توان این گونـه برداشت کرد کـه مقام ظاهری و دنیـایی یـا بـه عبارت دیگر، عزّت ظاهری ممکن هست انسان را دچار خودبزرگ بینی و تکبر نماید و تواضعی را کـه چه بسا او نسبت بـه مردم رعایت مـی‌نمود، از یـادش و سبب شود کـه آدمـی از این پس، مردم را با چشم حقارت و پستی بنگرد.

مطلبی کـه در ادامـه مـی‌خوانیم، ماجرای افسر متدینی هست که درون هنگام مطالعه ی همـین فراز از دعای مکارم الاخلاق، سؤالی برایش پیش آمده بود. این افسر بـه خدمت یکی از بزرگان رسید و سؤالش را این چنین مطرح کرد:

"بعد از نماز صبح درون حال مطالعه ی دعای مکارم الاخلاق بودم کـه عبارتی درون دعا توجه ام را جلب کرد. درون این عبارت، کلمـه ی درجه آمده بود کـه در شغل ما تعیین کننده ی جایگاه افراد بـه حساب مـی‌آید؛ چرا کـه افسران نظامـی با گرفتن درجه، رفعت مقام پیدا مـی‌د. درون ذهنم این سؤال ایجاد شد آیـا درجات نظامـی ما و این تعبیری کـه در دعا از درجه شده با هم ارتباطی دارد؟ "

آن عالم درون جواب، بیـان داشت که: "درجه درون این قسمت از دعا عزّت ظاهری و احترامـی هست که مردم نسبت بـه شخص عالی مقام مـی‌گذارند. اما بـه عنوان یک مصداق ساده، مفهوم این عبارت امام سجاد (علیـه السلام) را مـی‌توان درون کار شما این گونـه بیـان کرد:

مثلاً اگر درجه‌ای کـه شما دارید سرهنگی است، افراد عادی کـه به اطاق شما مـی‌آیند، حتما در مقابل آنـها متواضعانـه بایستید بـه آنان دست بدهید و آنـها را دعوت بـه نشستن کنید، وقتی نشستند، شما هم بنشینید. اگر ارتقاء درجه گرفتید و سرتیپ شدید، حتما خضوع شما درون نفستان بیشتر گردد و آنـها را بیشتر احترام نمایید. وقتی فردی بـه شما مراجعه مـی‌کند، مـیز برخیزید، بـه خارج مـیز بیـایید، با او دست بدهید و پس از نشستن او، شما هم بنشینید.

اگر درجه ی بالاتر گرفتید و سرلشگر شدید، حتما فروتنی شما زیـادتر گردد. از روی صندلی خود برخیزید که تا وسط اطاق بیـایید و با او دست بدهید. وقتی کـه نشست، شما هم روی صندلی مقابل او بنشینید و پشت مـیز نروید.

خلاصه هر قدر درجه ی ظاهری شما بالاتر رفت، خودتان درون نزد خودتان کوچکتر و در باطنتان پست تر باشید. درون این صورت هست که مقام بالاتر، شما را از مسیر فضیلت منحرف نکرده و از وظایف انسانی و کرامت خُلق باز نمـی‌دارد."

بنابر این عزت و محبوبیت ظاهری کـه بر اثر علل و رویداد هایی نصیب انسان مـی‌شود، از نعمت‌های خداوند است.ی کـه از این نعمت برخوردار مـی‌گردد، حتما قدرشناس آن باشد و به وظیفه دینی و عقلی خود عمل نماید و توجه کند کـه این نعمت همانند دیگر نعمتهای دنیـا، موقت و زودگذر است. لذا از ابتدا حتما به زوال آن بیـاندیشد و از خداوند بخواهد کـه معادل این عزت ظاهری، او را پیش نفس خودش کوچک و ذلیل نماید.

بزرگترین ویژگی چنین عزتی کـه در کنارش احساس ذلت باشد، این هست که مایـه ی غرور نمـی‌شود؛ چرا کـه انسان بـه خاطر دارد با یک تحول کوچک، ممکن هست وضع دگرگون شود.

(برگرفته از کتاب "شرح و تفسیر دعای مکارم تألیف: "مرحوم حجة الإسلام محمد تفی فلسفی")

وبلاگ ای کلک فرارسیدن پنجم شعبان، سالروز مـیلاد

زینت عابدان و پیشوای ساجدان

امام چهارم شیعیـان

امام علی بن الحسین (علیـه السلام)

را بـه تمامـی مسلمانان، بـه خصوص شما دوست گرامـی تبریک و تهنیت مـی‌گوید.

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 20:30 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


در پی دلیـلی اســت کـه ببخشـد ما را



خالق من "بهشتی" دارد، نزدیک، زیبا و بزرگ؛

و "دوزخی" دارد، بـه گمانم کوچک و بعید؛

و درون پی دلیلیست کـه ببخشد ما را ...

"دکتر علی شریعتی"

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفتم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 22:38 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


آیت الله وحید خراسانی: علمای مملکت دقت کنند، این هست منشورحکومت علی و این هم عملش

روایت آیت الله العظمـی وحید خراسانی درخصوص رفتار امـیرالمومنین(ع) با فرد یـهودی بـه نقل از پایگاه اطلاع رسانی این مرجع بـه شرح زیر است:

دانشگاهی ها تأمل کنند، علمای مملکت دقت کنند و بفهمند، چه خبر است؟! چه غوغاست؟!ی کـه ایران امروز، یک ایـالت او بوده، که تا برسد بـه بقیـه‌ی امپراطوری روم. شاهنشاهی ایران زیر دو پایش بوده، یک مرتبه مردی یـهودی جلو آمد و گفت: یـا علی، این زرهت کـه در آنجاست مال من است. فرمود: این زره من هست از دستم افتاده. گفت: یـا علی، این زره مال من است.

من دست برنمـی‌دارم که تا پیش قاضی حاضر شوی. درباره‌ی اینـها فکر کنید. امـیرمؤمنان علی (علیـه السلام)ی هست که از جهت معنا، ۱۲۴هزار پیغمبر زیر پرچم اویند. «آدم ومن دونـه تحت لوائی». و آن لواء درون دست علی بن ابی طالب (علیـه السلام) است. از این طرف هم حکومت دنیـا درون قبضه اقتدار اوست. با یـهودی پیش قاضی آمد. قاضی دید زره درون دست یـهودی است. حکم کرد کـه زره مال یـهودی است. حالا فکر کنید قاضی علیـه او حکم کرد؛ آن هم بـه نفع یـهودی. امـیرالمؤمنین (علیـه السلام) زره را بـه یـهودی تحویل داد. یک مرتبه یـهودی روی قدمش افتاد. گفت: یـا علی، زره مال خودت بود. من همـه این بساط را بـه راه انداختم کـه ببینم این دین همان دینی هست که موسى (علیـه السلام) خبر داده.

این ادعا را بـه ناحق کردم تو درون مقابل مثل منی حاضر شدی بـه محکمـه آمدی. آن هم حکم قاضی را بـه حسب ظاهرِ اینکه زره درون دست من هست پذیرفتی. همـه‌ی مقصد این بود کـه بدانم تو همانی کـه موسی خبر داده کـه جانشین خاتمـی (صلی الله علیـه وآله). أشـهد ان لا اله الا الله! روی قدمش افتاد و مسلمان شد. حضرت زرهش را بـه او داد. هفتصد درهم هم بـه او داد. یـهودی درون غزوه‌ی صفین درون رکاب امـیرالمؤمنین (علیـه السلام) شـهید شد.

این هست علی بن ابی طالب! این منشور حکومتش، این هم عملش! دنیـا کجا دیده بشری کـه اقالیم هفت گانـه بما تحت افلاکها همـه را بـه او بدهند که تا یک پوست جو از دهن یک مورچه بگیرد. هفت اقلیم را ببازد و آن پوست جو را از دهن مورچه نگیرد. به منظور چنینی، بشریت حتما عزا بگیرد کـه چهی بود؟ چه کرد؟ این زندگی چه بود؟

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه پنجم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 19:40 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


معــجزه ...



خدایـا

من اینجا دلم سخت معجزه مـیخواهد

و تو انگار

معجزه هایت را گذاشته ای به منظور روز مبادا ...!

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سوم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 12:4 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


توهین یک زن بـه علامـه جعفری درون حرم رضوی

علامـه جعفری تعریف مـی کرد تو یکی از زیـارتام کـه مشـهد رفته بودم بـه امام رضا گفتم «یـا امام رضا دلم مـیخواد تو این زیـارت خودمو از نظر تو بشناسم کـه چه جوری منو مـی بینی نشونـه شم این باشـه کـه تا وارد صحنت شدم از اولین حرف اولینی کـه با من حرف مـی زنـه من پیـامتو بگیرم»

علامـه گفت: وارد صحن کـه شدم خانممو گم کردم. اینور بگرد، اونور بگرد، یـه دفه دیدم داره مـیره خودمو رسوندم بهش و سر صداش زدم کـه کجایی؟ روشو کـه برگردوند دیدم زن من نیست بلافاصله بهم گفت: «خیلی خری». حالا منم مات شده بودم کـه امام رضا عجب رک حرف مـیزنـه. زنـه دید انگار دست بردار نیستم دارم نگاش مـی کنم گفتش «نـه فقط خودت، پدر و مادر و جد و آبادتم خرند»
علامـه مـیگن این داستانو برا شـهید مطهری تعریف کردم که تا ۲۰ دقیقه مـی خندید.

منبع:http://salamfarvi.blogfa.com/

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت 21:45 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


جــــملاتـــــــ الهام بخــــش بـــرای زندگـــــی

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۲ ساعت 14:30 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


شعر زیبا مخصوص امام زمان (عج)

ای آنکه درون نگاهت حجمـی زنور داری

کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟

چشم انتظار ماندم، که تا بر شبم بتابی

ای آنکه درون حجابت دریـای نور داری

من غرق درون گناهم، کی مـی کنی نگاهم؟

برعچشمـهایم چشمـی صبور داری

از پرده ها برون شد، سوز نـهانی ما

کوک هست ساز دلها، کی مـیل شور داری؟

در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت

کی درون سرای چشمم، قصد ظهور داری؟

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سی ام فروردین ۱۳۹۲ ساعت 1:52 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


خدای بخشنده این گونـه است


نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 0:20 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


مشت خدا

کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی بـه طرف بقال دراز کرد و گفت: م

گفته چیزهایی کـه در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.

بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده درون کاغذ را فراهم کرد و به دست

بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون خوبی هستی و به حرف ت گوش

مـی‌دی، مـی‌تونی یک مشت شکلات بـه عنوان جایزه برداری.

ولی کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال کـه احساس کرد بچه

برای برداشتن شکلات‌ها خجالت مـی‌کشـه گفت: “م! خجالت نکش، بیـا جلو

خودت شکلاتهاتو بردار”

ک پاسخ داد: “عمو! نمـی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمـی‌شـه شما بهم بدین؟ “

بقال با تعجب پرسید: چرا م؟ مگه چه فرقی مـی‌کنـه؟

و ک با خنده‌ای کودکانـه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

————–

داشتم فکر مـیکردم حواسمون به‌اندازه یـه بچه کوچولو هم جمع نیس کـه بدونیم

و مطمئن باشیم کـه مشت خدا از مشت ما بزرگتره

امام صادق علیـه السلام درون دعایی مـی‌فرماید:

یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ

أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه‏

ای عطا کننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر

دنیـا و آخرت را ـ آن چنان کـه در خور تو هست ـ عطا نما.

کافی، ج ۲، ص ۵۹


نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیستم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 16:10 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


اشاره قرآن بـه اینکه اهرام مصر از گِل ساخته شده اند

همواره دانشمندان درون مقابل رازهای این بنای عظیم درمانده بودند... و همواره بشر آن را بـه چشم رازی محیّر دیده اند ... و همـیشـه نویسندگان درباره آن داستان ها و افسانـه های خیـالی نوشته اند... ولی حقیقت اکنون درون حال آشکار شدن هست ...این اهرام است.

کاوش های جدید مـی گویند اهرام مصر از گِل و حرارت ساخته شده اند! و عجیب آنکه قرآن بـه این حقیقت علمـی اشاره کرده هست و آن هم از زبان فرعون... ولی قبل از آن نگاهی بیندازیم بـه آخرین کشفیـات دانشمندان .

روزنامـه تایمز آمریکایی درون شماره منتشر شده خود بـه تاریخ (December 1, 2006 )  خبری علمـی منتشر کرد کـه در آن تاکید مـی کند ، فراعنـه از گِل به منظور ساخت اهرام استفاده نمودند. این تحقیق آمریکایی فرانسوی همچنین مـی افزاید ، سنگ هایی کـه اهرام از آنـها ساخته شده اند، ابتدا درون قالب هایی چوبی ریخته شده اند سپس با کمک حرارت معالجه شده اند که تا اینکه شکل طبیعی بـه خود گرفتند.

دانشمندان همچنین مـی گویند فراعنـه درون علم شیمـی و دستکاری گِل بـه تخصص بالایی دست یـافتند. البته آن ها شیوه های سری خود را درون خفا نگه داشتند و به هیچ فردی اجازه اطلاع از آن ها را نمـی دادند و حتی  بر روی نوشته های بجا مانده از آن روزگار نیز چیزی از این علم از خود بـه یـادگار نگذاشتند. پروفسور Hug Gilles و پروفسور Michel Barsoum تاکید مـی کنند کـه هرم بزرگ  درون جیزه (شـهری درون مصر) از دو نوع سنگ ساخته شده اند، سنگ های طبیعی و سنگ های مصنوعی با دست.

و درون بحثی کـه مجله ی Journal of the American Ceramic Society  آن را منتشر کرد تاکید شده هست که فراعنـه از گِل  Slurry به منظور ساخت برج های مرتفع بـه شکل عام و ساخت اهرام بشکل خاص استفاده مـی د. زیرا غیر ممکن هست که انسان سنگ هایی بـه وزن هزران کیلوگرم را بـه ارتفاع بالا جا بـه جا کند. و این امر سبب شد کـه آن ها از سنگ های طبیعی برا ی ساخت قاعده هرم و از سنگ های مصنوعی به منظور ساخت قله ی آن بهره بگیرند.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و نـهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 13:48 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


وقتی کـه ...

وقتی کـه قلب‌هایمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هایمان‌ مـیشود،
وقتی نمـیتوانیم‌ اشک هایمان ‌را پشت‌ پلك‌هایمان‌ مخفی كنیم‌
و بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ مـیشكند ...

وقتی احساس‌ مـیكنیم
بدبختیـها بیشتر از سهم‌مان‌ است
و رنج‌ها بیشتر از صبرمان ...

وقتی امـیدها ته‌ مـیكشد
و انتظارها به‌ سر نمـیرسد ...

وقتی طاقتمان تمام‌ مـیشود
و تحمل مان‌ هیچ ...

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیستم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 12:41 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


عارفانـه

ای کـه از ذکر خدا خالی باشد چون محکمـه ای هست که درون ان قاضی وجود نداشته باشد!

اشتباه همـیشـه هدیـه ای بـه همراه دارد و ان عبرت و فرصت است!

ثروت را تو حتما حفظ کنی ولی علم تورا حفظ مـیکند!

اگر از خودت طرح و نقشـه نداشته باشی دیگران از تو بـه عنوان مـهره و مصالح خودشان استفاده مـی کنند!

پول بـه عقلا خدمت و بر احمق ها حکومت مـی کند!

از بخشش اندک شرم ندار کـه محروم از ان کمتر است!

ان چه را قانون وضع مـی کند،اخلاق حتما ان را وزن کند!

پندارها این هست که ما مانده ایم و شـهدا رفته اند اما حقیقت این هست که زمان ما را با خود هست و شـهدا مانده اند!

در بیکران زندگی دو چیز افسوسم مـیدهد:یکی خدا و دیگری ابی اسمان.ابی اسمان را مـیبینم و مـیدانم کـه نیست،خدا را نمـیبینم و مـیدانم کـه هست!

سه دسته افراد وجود دارند:

ان کـه فریب دهد شیطان است

ان کـه فریب خورد حیوان است

ان کـه نـه فریب دهد و نـه فریب خورد انسان است!

شیطان به منظور ورود بـه قلب ها گذرنامـه نشان نمـیدهد!

مشکل بعضی ها این هست که مشکلی ندارند!

برای کشف اقیـانوس های جدید حتما شـهامت ترک ساحل ارام خود را داشته باشید،این جهان،جهان تغییر هست و تقدیر!

افلاطون:

هیچ مـهملی نیست مگر انکه درون ان نشانـه ای از حقیقت است!

دکتر شریعتی:

نامم را پدرم انتخاب کرد،شـهرتم را یکی از اجدادم،دیگر بس است؛راهم را خودم انتخاب خواهم کرد!

مارلوبراندو:

در دنیـا چیز بد وجود ندارد،اندیشـه ماست کـه به چیزی جامـه نیک و بد مـی پوشاند!

بتهوون:

بهترین لحظات زندگی من درون خواب بوده است....!

دیل کارنگی:

تبسم خرجی ندارد ولی سود بسیـار مـی دهد، یک قلب پاک از تمام مکانـهای دیدنی دنیـا دیدنی تر است!

در وجود ادمـها نباید دو نکته وجود داشته باشد:

1.تعلق2.تملق

سوال شد از دیگران چه جوری انتقام بگیریم؟

جواب امد:فضیلت ها و خوبیـهای خود را زیـاد کن!

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه سی ام دی ۱۳۹۱ ساعت 16:7 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


اگر دلت گرفته بـه این شماره زنگ بزن !

این روزها داشتن یک دوست خوب و آدم مطمئنی کـه حرف دلت را بشنود، نعمت بزرگی هست و حتما قدر آن را دانست. آیـا تاکنون فکر کرده‌ایم کـه در اوج لحظه‌های تنـهایی، چهی مـی‌تواند آرامش‌بخش زندگی باشد؟

دیروز خیلی کلافه بودم. دلم مـی‌خواست با یک نفر حرف ب. داشتم توی گوشی‌ همراهم شماره آدم‌ها رو نگاه مـی‌کردم کـه چشمم بـه اسم یکی از دوستان افتاد. پیـامکی زدم و گفتم دلم گرفته، پاسخ داد:
این کـه غصه نداره! بـه این شماره زنگ بزن، فقط نپرس کیـه کـه نمـی‌گم. اگر زنگ بزنی خیلی خوشحال مـی‌شـه، سلام من رو هم برسون...

شماره درون ادامـه مطلب...

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۱ ساعت 19:51 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


شعر بسیـاااااااار زیبا

آقا قسم بـه جان شما خوب مـی شوم                 باور کنید آخرش بـه خدا خوب مـی شوم

حتی اگر گناه خلایق کشم بـه دوش                    با یک نگاه لطف شما خوب مـی شوم

این روزها ز دست دل خویش شاکیم                   قدری تحملم بنما خوب مـی شوم

من ننگ و عار حضرتتان که تا به کی شوم؟               کی از دعای اهل بکا خوب مـی شوم

با یک دعای مادردلسوز و مـهربان                        ام الائمـه ی جوان خوب مـی شوم

جمعی کبوتر حرم فاطمـه شدند                          من هم شبیـه آن شـهدا خوب مـی شوم

من بدترین غلام حقیر ولایتم                              ای بهترین امام بیـا خوب مـی شوم

با این همـه بدی بـه ظهورشما قسم                     با یک نسیم کرب و بلا خوب مـی شوم

اللهم عجل لولیک الفرج

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و دوم دی ۱۳۹۱ ساعت 1:15 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


زيارت عاشورا و علامـه اميني


مرحوم حجة الاسلام دکتر امـینی چنین مـی‌نویسد:  بعد از گذشت چهار سال از فوت مرحوم پدر بزرگوارم علامـه امـینی یعنی سال 1394 هجری قمری، شب جمعه‌ای قبل از اذان فجر، ایشان را درون خواب دیدم. او را شاداب و خرسند یـافتم.

به ايشان گفتم : آقا جان! شما اکنون از مـیان ما رخت بر بسته‌اید و به جهان دیگر منتقل شده‌اید. درون آنجا کـه هستید کدامـین عمل (کتاب الغدیر، یـا سایر تألیفات، یـا تأسیس و بنیـاد کتابخانـه امـیرالمؤمنین علیـه السلام و ... )باعث نجات شما گردید از مـیان صدها خدمت و کارهای بزرگ علمـی و دینی و مذهبی؟

مرحوم علامـه امـینی درنگ و تأملی نمودند. سپس فرمودند:

فقط زیـارت ابی عبدالله الحسین علیـه السلام.

عرض کردم: شما مـی‌دانید اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار هست و راه کربلا بسته، چه کنم؟

فرمود: درون مجالس و محافلی کـه جهت عزاداری امام حسین علیـه السلام برپا مـی‌شود شرکت کن. ثواب زیـارت امام حسین علیـه السلام را بـه تو مـی‌دهند.

سپس فرمودند: پسر جان! درون گذشته بارها تو را یـادآور شدم و اکنون بـه تو توصیـه مـی‌کنم کـه               زیـارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش نکن. مرتبا" زیـارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیـارت دارای آثار و برکات و فوائد بسیـاری هست که موجب نجات و سعادتمندی درون دنیـا و آخرت تو مـی‌باشد، و امـید دعا دارم.

منبع :

کتاب‌ مردان علم درون مـیدان عمل و داستان‌هایی از علما.

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه سیزدهم دی ۱۳۹۱ ساعت 15:21 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


تصاویری از قبر پیـامبران و شخصیت های صدر اسلام

تصاویری منسوب بـه قبور پیـامبران ( علیـهم السلام ) و شخصیت های صدر اسلام، از جمله: حضرت آدم ، حوا ، ابراهیم ، یوشع ، هابیل ، لوط ، دادد ، موسی ، هارون ، شعیب ، صالح ، زکریـا ، یحیی ، آمنـه ، حلیمـه ، ابوطالب ،خدیجه و بلال . ...

 

حضرت ابراهیم خلیل الله

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه نـهم دی ۱۳۹۱ ساعت 19:58 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم

خــــدا تنـها روزنـه امـیدی هست كه هیچگاه بسته نمـی شود، تنـها كسی هست كه با دهان بسته هم مـی توان صدایش كرد، با پای شكسته هم مـی توان سراغش رفت، تنـها خریداریست كه اجناس شكسته را بهتر برمـی دارد، تنـها كسی هست كه وقتی همـه رفتند مـی ماند، وقتی همـه پشت كردند آغوش مـی گشاید، وقتی همـه تنـهایت گذاشتند محرمت مـی شود و تنـها سلطانی هست كه دلش با بخشیدن آرام مـی گیرد نـه با تنبیـه كردن. خـــــــــــدا را برایتان آرزو دارم...

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه هفتم دی ۱۳۹۱ ساعت 21:56 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


باز این چه شورش هست که درون جان واژه ها ست

چرا آب بـه گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کـه در این خشکی دوران بـه لبش جان نرسیده است

عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم کـه چرا عشق بـه انسان نرسیده است؟چرا آب بـه گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کـه در این خشکی دوران بـه لبش جان نرسیده است، بـه ایمان نرسیده هست و غم عشق بـه پایـان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیـاید بنویسد کـه هنوزم کـه هنوز هست چرا یوسف گمگشته بـه کنعان نرسیده هست ؟چرا کلبه احزان بـه گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمـین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه بـه انبوه فقط برد،فقط برد، زمـین مرد، زمـین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم بـه راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه هست و همـین آه خدایـا برسد کاش بـه جایی، برسد کاش صدایم بـه صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو کـه آغشته بـه حزنی هست زجنس غم و ماتم، زده آتش بـه دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یـافته درون سوگ کدامـین غم عظمـی بـه تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! کـه به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم بـه دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم کـه چنین مـی زند آتش بـه دل فاطمـه آهت بـه فدای نخ آن شال سیـاهت بـه فدای رخت ای ماه! بیـا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و  این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف درون چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته بـه اقلیم رهایی، بـه همان  صحن و سرایی کـه شما زائر آنی و خلاصه شود آیـا کـه مرا نیز بـه همراه خودت زیر رکابت  ببری که تا بشوم کرب و بلایی، بـه خدا درون هوس دیدن شش گوشـه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشـه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مـهتاب ندارد، همـه گویند بـه انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

گریـه کن ،گریـه وخون گریـه کن آری کـه هر آن مرثیـه را خلق شنیده هست شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن کـه قلم درون کف من همچو عصا درون ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، بـه گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل هست وببخشید کـه این مخمل خون بر تن تبدار حروف هست که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش برعطشان لغات هست و صدای تپش سطر بـه سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همـه زنان کشتی آرام نجات هست ،ولی حیف کـه ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف کـه ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم کـه هنوز هست حسین ابن علی تشنـهء یـار هست و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همـه هستی او درون کف گودال و سپس آه کـه «الشّمرُ ...»خدایـا چه بگویم «که شکستند سبو را وبد ...» دلت تاب ندارد بـه خدا با خبرم مـی گذرم از تپش روضه کـه خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت مـی دهم آقا بـه همـین روضه کـه در مجلس ما نیز بیـایی، تو کجایی ... تو کجایی...

یـادم آمد شب بی چتر وکلاهی ؛ کـه به بارانی مرطوب خیـابان ؛ زدم آهسته و گفتم چه هوایی هست خدایی ؛

 من و آغوش رهائی ؛ سپس آنقدر دویدم، طرف فاصله که تا از نفس افتاد نگاهم بـه نگاهی ؛

دلم آرام شد آنگونـه کـه هر قطرهء باران، غزلی بود نوازش گر احساس کـه مـی گفت فلانی! چه بخواهی چه نخواهی بـه سفر مـی روی امشب ؛ چمدانت پر باران شده پیراهنی از ابر بـه تن کن وبیـا! ؛

پس سفر آغاز شد و نوبت پرواز شد و راه نفس باز شد و قافیـه ها از قفس حنجره آزاد و رها

در منِ شاعر؛ منِ بی تاب تر از مرغ مـهاجر؛ بـه کجا مـی روم اقلیم بـه اقلیم؛ خدا هم سفرم بود و جهان زیر پرم بود سراسر ؛

 که سر راه بـه ناگاه  مرا تیشـهء فرهاد صدا زد : نفسی صبر کن ای مرد مسافر ؛

قَسَمَت مـی دهم ای دوست سلام من دلخستهء مجنون شده را نیز بـه شیرین غزلهای خداوند بـه معشوق دوعالم برسان؛

 باز دلم شور زد آخر بـه کجا مـی روی ای دل، کـه چنین مست ورها مـی روی ای دل،

 مگر امشب بـه تماشای خدا مـی روی ای دل، نکند باز بـه آن وادی... ،

مشغول همـین فکر وخیـالات پر از لذت و پر جاذبه بودم ؛ کـه مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی، کـه نوشتند کمـی قبل اذان سحر جمعه پراکنده درون آن دشت خداییست.

چشم وا کردم وخود را وسط صحن وسرا ، عرش خدا، کرب وبلا ، مست و رها درون دل آیینـه؛

جدا از غم دیرینـه ولی دست بـه یله دیدم

من سر که تا به قدم ، محو حرم ، بال ملک دور و برم ، یک سره مبهوت بـه لاهوت رسیدم ؛ چه بگویم کـه چه دیدم ؛ کـه دل از خویش ب ، بـه خدا رفت قرارم ،

نـه... بـه توصیف چنین منظره ای واژه ندارم؛  سپس آهسته نشستم،و نوشتم (فقط ای اشک امانم بده که تا سجدهء شکری بگذارم)

که بـه ناگاه نسیم سحری، از سر گلدستهء باران واذان آمد و

 یک گوشـه از آن پردهء درون شور عراقی و حجازی بـه هم آمـیخته را بعد زدو

 چشم دلم افتاد بـه اعجاز خداوند ، بـه شش گوشـهء معشوق

خدایـا تو بگو این منم آیـا ، کـه سراپا شده ام محو تمنا و نماشا ،

 فقط این را بنویسید رسیده استتشنـه بـه دریـا ، دلم آزاد شد از همـهمـه دور

از همـه مدهوش ، غم وغصه فراموش ،

 در آغوش ضریح پسر فاطمـه آرام سر انجام گرفتم.

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیـه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط زدن را کـه جور کرد
احساس کرد از همـه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم بـه پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را کـه غم گرفت
وقتی کـه مـیز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود بـه دستش قلم گرفت
مثل همـیشـه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش هست که درون جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیـار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیـه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه یتشنـه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا بـه پاش جهان گریـه مـی کند
دارد غروب فرشچیـان گریـه مـی کند
با این زبان چگونـه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریـا کشید
حتی براش جای کفن بوریـا کشید
در خون کشید قافیـه ها را ، حروف را
از بس کـه گریـه کرد تمام لهوف را
اما درون اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همـه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمـی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را مـیان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیـاورد و بعد از آن ...
در خلسه ای عمـیق خودش بود و هیچ‌کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و ششم آبان ۱۳۹۱ ساعت 16:7 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


منتظر

ای کـه دائم بـه جهان منتظر منتظری
گیری از مردم دانا ز ظهورش خبری

روز و شب ذکر زبان تو بود یـا مـهدی
در فراقش غم دل داری و اشک بصری

فرض کن، حضرت مـهدی بـه تو ظاهر گردد
بر درون خانـه و یـا بر سر کوی و گذری

ظاهرت هست چنانی کـه خجالت نکشی
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟

دیده ای هست تو را قابل دیدار امام
مـی توانی تو بـه خورشید جمالش نگری؟

خانـه ات لایق او هست کـه مـهمان گردد؟
لقمـه ات درون خور او هست کـه نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم ز همـه دارائیت
داری آنقدر کـه یک هدیـه برایش بخری؟

گر بپرسد ثمرت چیست تو از طول حیـات
داری از بهر ارائه سند مختصری؟

ور بپرسد عملت چیست ز بگذشتن عمر
در عملکرد تو باشد عمل معتبری؟

برده ای نان و غذا بهر مساکین یک شب
یـا تو داری ز یتیمان و فقیران خبری؟

در پی امر بـه معروف و نـهی از منکر
بوده ای بهر محبان ولایت سپری؟

هیچ گه داشته ای بهر ظهور حضرت
ناله نیمـه شب و ذکر دعای سحری؟

آن چنان هست کـه افسرده و غمگین نشوی
گر بگیرد " سِمت تو" بدهد بر دگری؟

داری آمادگی آنکه اگر حضرت خواست
از سر مال جهان بهر خدا درون گذری؟

واقفی از عمل خویش تو بیش از دگران
مـی توان گفت تو را شیعه اثنی عشری ؟

گر از این جمله کـه گفتم همـه را دارایی
خوش بـه حال تو کـه خود ساخته و منتظری

ور از این گفته تو را هست قصوری بیگی
توبه کن بلکه ز محبوب بیـابی اثری

نصرت الله بیگی درباغی

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه نوزدهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 0:40 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


عرفه; روز معاشقه با خدا

روز عرفه، بر عارفان حق، آنان کـه از خیمـه وجود خویش بیرون مـی‌آیند

و با آتش شوق و اشتیـاق وصال، بـه دعا و نیـایش متوسل مـی‌شوند، خجسته باد.

آیـا درون رؤیـاهایتان، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید؟ عرفه، رؤیـایی هست که بـه حقیقت مـی پیوندد.
. . .
عرفه، روز بازگشت است؛ بازگشت بـه آغوش مـهربان خدا. عرفه، روزی هست که ناامـیدی از درگاه خدا رخت برمـی بندد.
. . .
سلام بر عرفه کـه جانمان را بـه رایحه و خنکای نسیم نوازش مـی دهد.
. . .
خدایـا از اعماق وجودم تو را صدا مـی‌ و از تو یـاری مـی‌خواهم ای رحمت کننده و ای گشایش‌گر
. . .
خدایـا! کمکم کن تو را بـه خاطر خودت دوست داشته باشم، نـه بـه خاطر خودم و نـه بـه خاطر ترس از عذاب آخرت.
. . .
الهى بحق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرینت نورم ده.
. . .
الهى راز دل را نـهفتن دشوار هست و گفتن دشوارتر.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه چهارم آبان ۱۳۹۱ ساعت 2:8 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


من روزه ام را از روی هوس نشکستم


داستانی منتصب بـه منصور حلاج

به نام خدا …
همـه مـی دونید کـه بیماری جزام ذره ذره گوشت و تن را مـی خوره و یـهو مـی بینید کـه یکی یک طرف از صورتش کاملا ریخته و نـه لپ داره نـه گونـه ….و از بیرون صورت دندوناش معلومـه ….یـا یک تیکه از استخوان دستشون معلومـه و گوشتاش همـه ریخته ….بیمارای جزامـی چهره های خیلی خیلی دردناکی دارند .طوری کـه هری نمـی تونـه بهشون نگاه کنـه ….
الان این افراد خیلی کم شدن و جلو این بیماری داره گرفته مـیشـه … یـه دهکده ای هست نزدیک تبریز کـه اون ادمـها رانگه داری مـی کنند ….باورتون مـیشـه وقتی درون خواست به منظور این کـه چند که تا پرستار استخدام کنند که تا به اونـها غذا بده هیچ حاظر نشد …چرا خیلی ها اومدند که تا کار کنند ولی وقتی از نزدیک اون جا را دیدند همـه جا زدند …..
در خواست را جهانی دادند …..چند که تا راهبه از فرانسه و ایتالیـا بلند شدند اومدند واسه پرستاری از این ادما ….
چند که تا راهبه !!! اون هم از کشور های دیگه  ! .

به هر حال …

داستان از اون جایی شروع مـیشـه کـه …
ظهر یکی از روزهای رمضان بود ….حسین حلاج همـیشـه به منظور جزامـی ها غذا مـی و اون روز هم …داشت از خرابه ایی کـه بیماران جزامـیزندگی مـی د مـی گذشت ….جزامـی ها داشتند ناهار مـی خوردند …ناهار کـه چه ؟ ته مونده ی غذاهای دیگران و و چیزهایی کـه تو اشغال ها پیدا کرده بودند و چند تکه نان…یکی از اون ها بلند مـیشـه بـه حلاج مـی گه : بفرما ناهار !
- مزاحم نیستم ؟
- نـه بفرمایید.
حسین حلاج مـیشینـه پای سفره ….یکی از جزامـی ها رو بهش مـی گه : تو چه جوریـه کـه از ما نمـی ترسی …دوستای تو حتی چندششون مـی شـه از کنار ما رد شند …ولی تو الان….
حلاج مـیگه : خب اون ها الان روزه هستند به منظور همـین این جا نمـیاند که تا دلشون هوس غذا نکنـه .
- بعد تو کـه این همـه عارفی و خدا پرستی چرا روزه نیستی ؟
- نشد امروز روزه بگیرم دیگه …

حلاج دست بـه غذا ها مـی بره و چند لقمـه مـی خوره …درست از همون غذا هایی کـه جزامـی ها بهشون دست زده بودند …

چند لقمـه کـه مـی خوره بلند مـیشـه و تشکر مـی کنـه و مـی ره ….

موقع افطار کـه مـیشـه منصور غذایی بـه دهنش مـی زاره و مـی گه : خدایـا روزه من را قبول کن ….
یکی از دوستاش مـی گه : ولی ما تو را دیدیم کـه داشتی با جزامـی ها ناهار مـی خوردی

حسین حلاج درون جوابش مـی گه : اون خداست …روزه ی من به منظور خداست …اون مـی دونـه که من اون چند لقمـه غذا را از روی گرسنگی و هوس نخوردم ….دل بنده اش را مـی شکستم روزه ام باطل مـی شد یـا خوردن چند چند لقمـه غذا ؟؟؟

                  

 

عارفی را دیدند مشعلی و جام آبی درون دست ، پرسیدند : کجا مـیروی؟

گفت : مـی روم با آتش ، بهشت را بسوزانم و با آب جهنم را خاموش کنم ، که تا مردم خدا را فقط بـه خاطر عشق بـه او بپرستند،

نـه بـه خاطر عیـاشی درون بهشت و ترس از جهنم

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و سوم مـهر ۱۳۹۱ ساعت 21:0 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


چهل حدیث از امام جعفر صادق (ع)

بمناسب شـهادت حضرت امام جعفر صادق علیـه السلام چهل حدیث از آن امام بزرگوار تقدیم عاشقان اهل بیت (ع) مـی گردد –

التماس دعا

حدیث (1) امام صادق (ع) فرمودند:

انَّ امـیر المومنین(ع) یَقُولُ: افضلُ العِبادَةِ العَفَاف


امـیر المومنین(ع) مـی فرمود:برترین عبادت پاکدامنی است.

(جهاد با نفس، ح 211)

حدیث (2) امام صادق (ع) فرمودند:

إذا أرادَ أَحَدُکم أَن یستَجابَ لَهُ فَلیطَیببَهُ وَلیخرُج مِن مَظالِمِ النّاسِ ، وَ إِنَّ اللّه‏َ لا یرفَعُ إِلَیـهِ دُعاء عَبدٍ وَ فى بَطنِهِ حَرامٌ أَو عِندَهُ مَظلَمَةٌ لأِحَدٍ مِن خَلقِهِ

هر بخواهد دعایش مستجاب شود، بایدب خود را حلال کند و حق مردم را بپردازد. دعاى هیچ بنده‏اى کـه مال حرام درون شکمش باشد یـا حقى بر گردنش باشد، بـه درگاه خدا بالا نمى‏رود.

( بحارالأنوار، ج 93، ص 321، ح 31 )

حدیث (3) امام صادق (ع) فرمودند:

انَّ العَمَلَ القَلیلَ عَلی الیَقینِ افضَلُ عند اللهِ مِنَ العَمَل الکَثیر عَلی غَیر یَقین.

عمل اندک و بادوام کـه بر پایـه ی یقین باشد درون نزد خداوند از عمل زیـاد کـه بدون یقین باشد برتر است.

(جهاد با نفس، ح 74)

حدیث (4) امام صادق (ع) فرمودند:

انَّ اللهَ یُحِبُّ العَبدَ المُفَتَّنَ التَّوَّابَ وَ مَن لا یَکُونُ ذَلِکَ مِنـهُ کَانَ اَفضَلَ

به راستی کـه خداوند بنده ای کـه بوسیله گناه آزموده شده و آزمایش شده، سپس توبه نموده هست را دوست مـی دارد و بنده ای کـه اصلاً بـه گِرد گناه نگشته از بنده ای کـه گناه کرده و توبه نموده برتر است.

(جهاد با نفس، ح 817)

برای خواندن احادیث بیشتر بـه ادامـه مطلب رجوع شود

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و یکم شـهریور ۱۳۹۱ ساعت 23:51 موضوع جـــمــــلات آمــــوزنـــده بـــزرگـــان | لینک ثابت


اندکی فکر کن ...

به آنـهایی فکر کن کـه هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیـافتند.

به آنـهایی فکر کن کـه در حال خروج از خانـه گفتند :
"روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد.

به بچه هایی فکر کن کـه گفتند :
" زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار مـی کشند.

به دوستانی فکر کن کـه دیگر فرصتی به منظور در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند
و ای کاش زودتر این موضوع را مـی دانستند.

به افرادی فکر کن کـه بر سر موضوعات پوچ و احمقانـه رو بـه روی هم مـی ایستند
و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" مـی شود،
و حالا دیگر حتی روزنـه ای هم به منظور بازگشت وجود ندارد.

من به منظور تمام رفتگانی کـه بدون داشتن اثر و نشانـه ای از مرگ،
ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،
سوگواری مـی کنم.

من به منظور تمام بازماندگانی کـه غمگین نشسته اند و هرگز نمـی دانستند کـه :
آن آخرین لبخند گرمـی هست که بـه روی هم مـی زنند،
و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،
گریـه مـی کنم.

به افراد دور و بر خود فکر کنید ...

کسانی کـه بیش از همـه دوستشان دارید،
فرصت را به منظور طلب "بخشش" مغتنم شمارید،
در مورد هری کـه در حقش مرتکب اشتباهی شده اید.

قدر لحظات خود را بدانید.

حتی یک ثانیـه را با فرض بر این کـه آنـها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛
زیرا اگر دیگر آنـها نباشند،
برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود !

"دیروز"
گذشته است؛

و

"آینده"
ممکن هست هرگز وجود نداشته باشد.

لحظه

"حال" را دریـاب
چون تنـها فرصتی هست که به منظور رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری.
اندکی فکر کن ...

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:40 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


جملات عارفانـه دکتر شریعتی درون مورد عشق

عشق یک جوشش کور هست و پیوندی از سر نابینایی

دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال


 

#####################

 

عشق بیشتر از غریزه آب مـی خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع مـی کند و تا هرجا کـه روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج مـی گیرد

 

#####################

 

عشق با شناسنامـه بی ارتباط نیست، و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مـی گذارد
دوست داشتن درون ورای سن و زمان و مزاج زندگی مـی کند


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 17:27 موضوع عـــاشقــــانــــــــــه | لینک ثابت


مـنـاجــات

خدایـا !
خداياچگونـه تورابخوانم درحالي کـه من، من هستم

(بااين همـه گناه ومعصيت)

وچگونـه ازرحمت تونااميدشوم درحالي کـه تو، توهستي

(باآن همـه لطف ورحمت)

خدايا توآنچناني کـه من مي خواهم

مرانيزچنان کن کـه تومي خواهي

بزرگا !

مگر مي توان شيريني عشق تو را چشيد و از تو روي گردان شد ؟

مگر مي توان لذت همجواري با تو را درک کرد و ميل جاي ديگر داشت ؟

 

لطيفا !

آيا شود کـه من نيز دوست تو باشم و به عشق و محبت تو پاک گردم ؟

شود کـه شوق ديدارت بال پروازم را بگشايد و به خوب و بد راه دگر نينديشم ؟

جميلا !

توان روي تو ديدن و نعمتي ديگر خواستن ؟

توان رضايت تو را داشتن و چشم بـه ديگري دوختن ؟

 
از تو مي خواهم کـه مرا براي ديدن رويت انتخاب کني

اين تن را براي عبادتت ، لايق

اين قلب را براي شيداييت ، عاشق

اين چشم را براي ديدنت ، شايق

و اين جان را بـه مقام قربت ؛ واصل گردان

مي خواهم يک واصل باشم

ازمناجاتهاي امام سجاد(ع)

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:41 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


نوشته ی شاملو درون شانزده ساله گی

به حق مـی توان زنده یـاد احمد شاملو را یکی از فعال ترین، پرکارترین و اثرگذارترین شاعران، نویسنده گان، پژوهش گران و اندیشمندان تاریخ فرهنگ و ادب ایران بـه شمار آورد. او کـه متولد ۲۱ آذرماه ۱۳۰۴ بود، فعالیت ادبی اش را درون سال ۱۳۲۰ شروع کرد و نخستین نوشته اش را زیرعنوان “بنفشـه ی زیبا” درون ۲۴ اردی بهشت ۱۳۲۱، یعنی زمانی کـه شانزده سال و۵ ماه و سه روز از تولدش مـی گذشت، درشماره ی ۶۰ اطلاعات هفتگی، صفحه ی۱۴، بـه چاپ رساند. درون این دوره از حیـات، شاملو نوجوانی احساساتی، پرشور، شکننده، نازک خیـال و به اعتباری، افراطی و تند رو بود. درون این پیـام “بنفشـه زیبا” را به منظور شما عزیزان نقل مـی کنیم. لطفا عنایت داشته باشید کـه این اثربا وجود وجه نوشتاری اش، درون عمق خود -به یمن قریحه واستعداد کم نظیر شاملو-آهنگین هست و فضایی لطیف و موسیقایی دارد. چیزی کـه بعدها نقش شاملو را بـه عنوان پیش روی “شعر سپید”، “شعر منثور” ویـا “شعر شاملویی” تثبیت کرد. شعری کـه تمایز اورا نسبت بـه شیوه ی بنیـان گذارشعر نوین – نیمای بزرگ – نشان مـی داد. شاملو از ایفای نقش متقدم این شیوه فراتر رفت ودرعمل- بـه زعم بسیـاری از صاحب نظران- موفق ترین شاعرش هم بود.

بنفشـه ی زیبا

روزی بـه هنگام بهاران، از آسمان – خبر دادند که: “خدای زیبایی – فردا بامداد – بـه تماشای زمـین خواهد آمد.”
طبیعت، مقدم او را گرامـی داشت.
جشن مجللی گرفت.
آستین بالا زد و مشاطه ای توانا – چمن را، ارغوان، و گل سرخ را، لاله گون نمود.
سپس از همان جا کـه مـی بایستی – مـیهمانان، پای بر زمـین گذاردند – که تا خانـه ی خود را، فرشی از چمن گسترد.
***
بامداد- خروس سحرخوان – آواز داد که:
“ای بستانیـان، برخیزید، خدای آمد.”
گل های قشنگ، زود از خواب برخاستند و لباس های رنگارنگ خود را پوشیدند.
بلبل های غزل خوان نیز بـه روی شاخه های درختان جای گرفتند.
باغبان هم از داربست های مـیوه، تاق های نصرت تشکیل داد.
خورشید، سر کوه های بلند – بـه در کشید و چشمکی زد.
یـادم نیست چه گفت، فقط مـی دانم معنی اشاره اش این بود که:
“خدا آمد.”
یک باره گل ها شروع بـه یدن د و بلبلان مشغول خواندن شدند.
یک پارپه “نور” و یک عالم “زیبایی” از دره ی خوشگل وزیبا و با صفا، پیدا شد.
صبا – دست بـه – از دنبالش مـی آمد و هزاران رایحه ی جان افزا، با خود مـی آورد.
ابر – برسرش – مروارید باران، نثار مـی کرد و رویش را مـی شست.
خدای، هم چنان کـه با جلال پیش مـی آمد و به هر طرف مـی نگریست، بنفشـه ی زیبایی دید کـه که شرمنده – سر بـه زیر انداخته است…
پیش رفت – “خدایـانـه” نگاهی بـه دو نمود، بـه بوسید و در کنارش گرفت و گفت:
“ای گل زیبا از چیست کـه چنین مغمومـی!
ترا – از آن زیبا آفریدیم کـه بستان را صفای چنان دهی”.
بنفشـه ی زیبا – با یک دنیـا شرم و ناز گفت:
“مرا – این همـه غم – از آن هست که زیبا هستم.
اگر من هم – چون دیگران – نازیبا بودم، کجا آزرم را پرده ی خود مـی ساختم؟”
خدای زیبایی را خوش آمد، سر بـه گوش بنفشـه گذاشت و آهسته گفت:
“آفرین! مرا از این گفتار نیک – خوش آمد.
پاداش چه مـی خواهی؟ بگوی!”
بنفشـه ی زیبا- سر بـه خاک نـهاد و پاسخ داد:
بارها دست بشر بـه قصد هلاک – بـه سوی ام آمده
و فرزندانم را درون برابر دیدگانم از شاخسار هستی
ربوده، مـی ترسم من هم از این زیبایی – بهره ای
جز مرگ نبینم.
حال – خداوند، این زیبایی را از من بگیر و به دیگری بده -
که زیبایی آفت جان است.

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 4:7 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی

سخنـان نــاب و پرمعنــای زنـدگی



در روزگاری کـه خنده ی مردم از زمـین خوردن توست،
پس برخیز که تا چنین مردمـی بگریند ...
.
.
.
درصد کمـی از انسانـها نود سال زندگی مـی کنند
مابقی یک سال را نود بار تکرار مـی کنند

.
.
.
نصف اشباهاتمان ناشی از این هست که
وقتی حتما فکر کنیم، احساس مـی کنیم
و وقتی کـه باید احساس کنیم، فکر مـی کنیم

.
.
.
سر آخر، چیزی کـه به حساب مـی آید تعداد سالهای زندگی شما نیست
بلکه زندگی ای هست که درون آن سالها کرده اید

.
.
.
همـیشـه درون زندگیت جوری زندگی کن که
"ای کاش"
تکیـه کلام پیریت نشود

.
.
.
چه داروی تلخی هست وفاداری بـه خائن،
صداقت با دروغگو،
و مـهربانی با سنگدل ...

.
.
.
مشکلات امروز تو به منظور امروز کافی ست،
مشکلات فردا را بـه امروز اضافه نکن ...

.
.
.
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیـازی نیست
و اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی به منظور عصبانی بودن ندارید ...

.
.
.
ما خوب یـاد گرفتیم درون آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیـها،
اما هنوز یـاد نگرفتیم روی زمـین چگونـه زندگی کنیم

.
.
.
فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم
امروز، دیروز نیست
و فردا امروز نمـی‌شود ...

.
.
.
یـادمان باشد کـه : آن هنگام کـه از دست عادت مـی شود
به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست ...

.
.
.
زنده بودن حرکتی افقی هست از گهواره که تا گور
و زندگی حرکتی عمودی هست از زمـین که تا آسمان

.
.
.
برای دوست داشتن وقت لازم است،
اما به منظور نفرت
گاهی فقط یک حادثه یـا یک ثانیـه کافی است.

.
.
.
گاه درون زندگی، موقعیت هایی پیش مـیآید کـه انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد.

.
.
.
به یـاد ندارم نابینایی بـه من تنـه زده باشد
اما هر وقت تنم بـه جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟"

.
.
.
مادامـی کـه تلخی زندگی دیگران را شیرین مـی کنی،
بدان کـه زندگی مـی کنی ...

.
.
.
هیچ انتظاری ازی ندارم!
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !
مسئله، خستگی از اعتمادهای شکسته است

.
.
.
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛
یکی درون آسمان و یکی درون قلب ...

.
.
.
در جستجوی قلبِ زیبا باش نـه صورتِ زیبا
زیرا هر آنچه زیباست همـیشـه خوب نمـی ماند
امـا آنچه خوب هست همـیشـه زیباست ...

.
.
.
هیچ وقت رازت رو بهی نگو؛
وقتی خودت نمـیتونی حفظش کنی،
چطور انتظار داری دیگه ای برات راز نگه داره؟

.
.
.
هیچ انسانی دوست نداره بمـیره !
اما همـه آرزو مـیکنن برن بـه بهشت.
اما، یـادمون مـیره کـه برای رفتن بـه بهشت اول حتما مرد ...

.
.
.
از 3 نفر هرگز متنفر نباش :
فروردینی ها، مـهری‌ها، اسفندی ها
چـون بهتـرین هستند

سه نفر را هرگز نرنجون :
اردیبهشتی ها، تیری ها، دی ـی ها
چـون صادق هستند

سه نفر رو هیچوقت نذار از زندگیت بیرون برن :
شـهریوری‌ ها، آذری‌ ها، آبانی ها
چـون بـه درد دلت گوش مـیدهند

سه نفر رو هرگز از دست نده :
مرداد ـی ها، خرداد ـی ها، بهمن ـی ها
چـون دوست ِ واقعی هستند
.
.
.
زیباترین عها درون اتاق های تاریک ظاهر مـی ‏شوند؛
پس هر موقع درون قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی،
بدان کـه خدا مـی‏ خواهد تصویری زیبا از تو بسازد.

.
.
.
نتیجه زندگی، چیزهایی نیست کـه جمع مـیکنیم
بلکه قلبهایی هست که جذب مـیکنیم

.
.
.
عجیب هست که بعد از گذشت یک دقیقه بـه پزشکی اعتماد مـی کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت بـه کلاهبرداری !
بعد از چند روز بـه دوستی
بعد از چند ماه بـه همکاری
بعد از چند سال بـه همسایـه ای ...
اما بعد از یک عمر بـه خدا اعتماد نمـی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده کـه اعتمادی فراتر آنچه مـی بایست را بـه او ببخشیم.
او کـه یگانـه هست و شایسته ...

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 21:48 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


مقاله: نزول قرآن

قرآن مجموعه ی آیـات و سوره های نازل شده بر پیـامبر اسلام(ص) هست که پیش از هجرت و پس از آن درون مناسبت های مختلف و پیش آمدهای گوناگون بـه طور پراکنده نازل شده هست و سپس گردآوری شده و به صورت مجموعه کتاب درآمده است.

یکی‌ از مباحثی‌ که‌ درون علوم‌ قرآنی‌ و به‌ خصوص‌ تاریخ‌ قرآن‌ مطرح‌ است‌ بحث‌ نزول‌ قرآن‌ است‌. که‌ آیـا نزول‌ قرآن‌ به‌ چه‌ صورت‌ بوده‌ است‌، آیـا نزول‌ تدریجی‌ بوده‌ یـا اینکه‌ نزول‌ قرآن‌ دفعی‌ بوده‌ است‌؟ قرآن‌ درون چه‌ زمانی‌ نازل‌ شده‌ است‌؟ یـا آغاز نزول‌ آن‌ چه‌ هنگام‌ بوده‌ است‌؟

در مورد نزول‌ قرآن‌ سه ‌آیـه‌ محور بحثهای‌ مفسرین‌ و دانشمندان‌ علوم‌ قرآنی‌ قرار گرفته‌ است‌. این‌ سه‌ آیـه ‌به‌ ترتیب‌ نزول‌ عبارتند از:

۱ـ آیـه‌ اول‌ سوره‌ قدر: « انا انزلناه‌ فی‌ لیلة‌ القدر».

۲ـ آیـه‌ سوم‌ سوره‌ دخان‌: « انا انزلناه‌ فی‌ لیلة‌ مبارکة انا کنا منذرین ».

۳ـ آیـه‌ ۱۸۵ سوره‌ بقره‌: « شـهر رمضان‌ الذی‌ انزل‌ فیـه‌ القرآن‌…»

آنچه‌ براساس‌ این‌ سه‌ آیـه‌ به‌ ذهن‌ مـی‌آید این‌ است‌ که‌ انزال‌ قرآن‌ درون یک‌ شب‌ مبارک‌ که‌ همان‌ لیلة‌ القدر است‌ واقع‌ شده‌ است‌. و شب‌ قدر نیز درون ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ قرار دارد. پس‌ قرآن‌ درون ماه‌ مبارک‌ رمضان‌ و در شب‌ قدر نازل‌ شده‌ است‌. حال‌ سؤال‌ این‌ است‌ که‌:

 ۱ـ شب‌ قدر چه‌ شبی‌ است‌؟

 ۲ـ آیـا این‌ نزول‌ قرآن‌ بصورت‌ دفعی‌ و یکجا بوده‌ است‌ یـا اینکه‌ آغاز نزول‌ قرآن‌ درون شب‌ قدر بوده‌ است‌؟

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:20 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


دل نوشته شب نوزدهم

در مفاتیح الجنان درون اعمال مشترک شب قدر بـه نقل از علامـه مجلسی(ره) آمده هست که بهترین اعمال درون این شب ها طلب آمرزش و دعا به منظور حوایج دنیـا و آخرت خود و پدر و مادر و خویشان و برادران مومن (زنده و مرده آنـها) است.

گویـا ماه رمضان ماه دعاست و شب های قدر فراوان تر حتما دعا کرد چرا کـه شب نزول فرشتگان است.فرشتگانی کـه در این شب نازل مـی شوند هنگام بازگشت بـه آسمان ها دعای مومنین را نیز با خود بالا مـی برند.شاید امشب بالا رفتن دعا آسان تر است.

در سوره بقره از آیـه ۱۸۳ بحث روزه و صیـام مطرح و وجوب آن ذکر شده است.آیـات ۱۸۴ و۱۸۵ نیز بـه بحث احکام روزه پرداخته و اینکه ماه رمضان ماه نزول قرآن است.اما آیـه ی ۱۸۶ کـه یکی از لطیف ترین آیـات قرآن هست در ادامـه آیـات روزه و رمضان آمده و به بحث دعا پرداخته است. و در ادامـه آیـه ۱۸۷ نیز دوباره احکام روزه و رمضان پی گرفته شده است. ما معتقدیم قرآن کـه از طرف خدای حکیم نازل شده و چینش آیـات آن نیز با دستور حضرت حق بوده است.به همـین خاطر قرار گرفتن آیـه ۱۸۶ با موضوع دعا درون ضمن آیـات روزه و رمضان و آن هم با این لطافت نشان از این دارد کـه ماه رمضان ماه دعاست. از طرف دیگر با توجه بـه اینکه درون آیـه ۱۸۵ بـه نزول قرآن درون ماه رمضان اشاره و مشخص هست که نزول نیز درون شب قدر ماه رمضان بوده بعد بهترین شب به منظور دعا شب قدر هست که شب نزول قرآن است.

البته حتما اشاره کنم کـه در همـین سوره درون آیـات ۱۹۶تا ۲۰۳ کـه به موضوع حج اختصاص یـافته نیز درون ضمن بحث بـه موضوع دعا نیز اشاره شده هست ولی لطافت ایـه ۱۸۶ را ندارد.

خداوند درون آیـه ۱۸۶ مـی فرماید:« واذا سئلک عبادی عنی فانّی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعانِ فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون»(هنگامـی کـه بندگان من از تو درباره من مـی پرسند؛ همانا من نزدیکم، خواسته خواننده را اجابت مـی کنم آنگاه کـه مرا مـی خواند. بعد باید آنان مرا اجابت کنند و به من ایمان بیـاورند باشد کـه راه یـابند)

در این آیـه خداوند هفت بار از خود سخن گفته هست و هفت بار نیز از بندگانش و این باعث لطافت آیـه مـی شود.از طرف دیگر اگر دقت کنیم کـه در ۱۵ آیـه قرآن از سوال مسلمانان با تعبیر (ویسئلونک…) سخن گفته و سپس بـه پیـامبر گرامـی اسلام خطاب مـی کند کـه به آنان بگو.. یعنی پیـامبر واسطه ابلاغ پیـام خداوند هست اما درون این آیـه «قل» نیز حذف شده و مستقیما فرموده هست «من نزدیکم..»

و همچنین بحث های فنی تر مانند اینکه از جمله اسمـیه استفاده شده و از صفت مشبهه «قریب» کـه دوام و پایداری را مـی رساند و همـه اینـها نشان از لطافتی دارد کـه در این آیـه موج مـی زند.البته همـه آیـات قرآن لطیف اند اما این ایـه لطیف تر، چرا کـه از سوی خدایی نازل شده هست که لطیف است.« و هو اللطیف الخبیر»(انعام۱۰۳)

اما آنچه کـه در این شب ها مـهم هست و بسیـار هم مـهم، اینکه چه بخواهیم و چگونـه بخواهیم؟

ما انسان ها درخواست هایمان نیز مانند خودمان محدود هست و بـه آنچه حتما بخواهیم درون اکثر مواقع آگاهی نداریم. بـه همـین خاطر حتما در محضر انسان هایی قرار بگیریم کـه از افقی بالاتر از نیـازمندی های مادی روزمره بـه احتیـاجات ما مـی نگرند و به ما آموزش مـی دهند کـه چه و چگونـه از خداوند بخواهیم. و آنان ا معصوم و بزرگوارعلیـهم السلام هستند.

در این شب های بزرگ و نورانی درون محضر آن بزرگواران مـی نشینیم و با آنان هم نوا مـی شویم و آنچه را کـه آنان درون خلوت عارفانـه خالی از اغیـارشان از ارحم الراحمـین خواسته اند ما نیز از عمق وجود خود فریـاد مـی کنیم.

دعاهایی کـه از ا عزیز رسیده هست قرآن صاعد است. درون شب قدر قرآن «من لدن حکیم علیم» بر قلب نازنین انسان کامل، خاتم پیـامبران نازل مـی شود و از این طرف نیز چه بسیـار خوب هست کلماتی را درون دل و بر زبان خود برانیم  که از قلب انسان های کامل بـه سوی خدا بالا رفته است.

باید بـه خود یـادآوری کنم کـه یـادت باشد دعا خواندنی نیست؛ دعا خواستنی است.ما عادت کرده ایم دعاها را نیز بدون توجه بـه معنا و محتوی فقط بخوانیم و بر زبان برانیم، درون صورتی کـه دعا را حتما از عمق وجودمان از او بخواهیم.فکر کنم اگر ما فقط یک جمله را از عمق وجود و سویدای دل از خدایی کـه به ما نزدیک هست بخواهیم بسیـار ارزش مند تر هست از اینکه دعاهای بسیـار طولانی را بدون توجه بخوانیم.

بگذریم، از رسول خدا سوال شد اگر شب قدر را درک کردم چه چیزی از خدا بخواهم؟فرمودند: عافیت را.

یـا ولی العافیة

اسئلک العافیة

عافیة الدنیـا و الآخره

التماس دعا

برگرفته شده از سایت استاد آخوندیhttp://akhondy.ir/?p=402

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 13:11 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


چه دانی کـه شب قدر چیست؟

زمانی کـه به دهه آخر ماه مبارک رمضان نزدیک مـی شویم و به یـاد شب قدر مـی افتیم و آیـات سوره قدر را مرور مـی کنیم، بار دیگر با پرسش هر ساله خداوند از انسان روبرو مـی شویم که: تو چه دانی کـه شب قدر چیست؟ شاید بـه جرئت بتوان گفت کـه این پرسش آسمانی ترین پرسشـهای قرآن کریم باشد کـه تا ابد پاسخ مـی طلبد و انسان را بـه تفکر درون باب غیب وامـی دارد. چقدر ساده لوحی هست که تصور شود کـه پاسخ این پرسش روشن هست و خداوند خود درون ادامـه آیـه پاسخ آن را واضح ساخته است.

از دل این پرسش خداوند پرسشـهای بسیـار دیگری متولد شده اند کـه آنـها نیز پاسخ مـی طلبند. معنای محصل قدر و تقدیر و شب قدر و فرود آمدن فرشتگان و روح درون این شب چیست؟ از دیر زمان عالمان مسلمان درون پی پاسخ بـه این پرسشـها زحمات بسیـاری متحمل شده اند. اما که تا چه حد موفق شده اند کـه به پاسخی قانع کننده برسند جای تامل دارد. به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان بـه برخی از این پرسش و پاسخها کـه ممکن هست در این ایـام به منظور هری پیش آید مـی پردازیم:

1- شب قدر چیست؟
 

شب قدر بر طبق بیـان قرآن کریم نامـی هست برای شبی کـه در آن قرآن کریم بر پیـامبر عظیم الشان نازل شد و عالم معنای بی نـهایت آنقدر فرود آمد که تا توانست پا بـه عرصه عالم این جهانی با نـهایت گذاشت و با آن پیوند خورد. خداوند درون سوره قدر مـی فرماید: إِنَّا أَنزَلْنَهُ فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ ، ما این قرآن را درون شب قدر نازل کردیم.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:33 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


اس ام اس شـهادت حضرت علی(ع) و شب قدر

آمده‌ام ای خوب‌ترین، ای بهترین ، ای مـهربان‌ترین ، که تا در مـیهمانی بندگانت

مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی . . .

الهی العفو ، العفو ، العفو…

.

.

.

یک عمر تماشای دری خون آلود / یـاد آوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم بـه علی بال پ مـیداد / ای تیغ نیـازی بـه حضور تو نبود . . .

التماس دعا

.

.

.

دلت را با خداوند آشنا کن / ز عمق جان خدایت را صدا کن

دل غفلت زده مانند سنگ هست / مس دل را بـه یـاد او طلا کن

به پیش او گشا دست نیـازی / بـه درگاه بلند او دعا کن . . .

التماس دعا

.

.

.

آن شب قدری کـه گویند اهل خلوت امشب است

یـا رب این تاثیر دولت درون کدامـین کوکب است

تا بـه گیسوی تو دست ناسزایـان کم رسد

هر دلی از حلقه ای درون ذکر یـا رب یـا رب هست . . .

.

.

.

شب قدر هست و قدر آن بدانیم /  نماز و جوشن و قرآن بخوانیم

 به درگاه خدا غفران و توبه /  بـه شرطی کـه سر پیمان بمانیم . . .

.

.

آیـا درون رؤیـاهایتان ، سبکبالی و لذت پرواز روح را احساس کرده اید ؟

شب قدر، رؤیـایی هست که بـه حقیقت مـی پیوندد . . .

التماس دعا

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:31 موضوع مـــــنــــاســبــتــهــای قـــــمــــــــری | لینک ثابت


نامـه ای از طرف خدا

امروز صبح کـه از خواب بیدار شدی، نگاهت مـی کردم، امـیدوار بودم کـه با من حرف بزنی، حتی به منظور چند کلمـه، نظرم را بپرسی یـا

برای اتفاق خوبی کـه دیروز درون زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی، اما متوجه شدم کـه خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی کـه مـی

خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف مـی دویدی که تا حاضر شوی فکر مـی کردم چند دقیقه ای وقت داری کـه بایستی و

به من بگویی: "سلام"، اما تو خیلی مشغول بودی، یک بار مجبور شدی منتظر شوی و برای مدت یک ربع ساعت کاری نداشتی

جز آنکه روی یک صندلی بنشینی، بعد دیدمت کـه از جا پریدی، خیـال کردم مـی خواهی چیزی بـه من بگویی، اما تو بـه طرف تلفن

دویدی و در عوض بـه دوستت تلفن کردی که تا از آخرین شایعات با خبر شوی. تمام روز با صبوری منتظرت بودم، با آن همـه

کارهای مختلف گمان مـی کنم کـه اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی، متوجه شدم قبل از نـهار هی دور و برت را نگاه مـی کنی،

شاید چون خجالت مـی کشیدی، سرت را بـه سوی من خم نکردی!!! تو بـه خانـه رفتی و به نظر مـی رسید کـه هنوز خیلی کارها برای

انجام داری، بعد از انجام چند کار، تلویزیون را روشن کردی، نمـی دانم تلویزیون را دوست داری یـا نـه؟ درون آن چیزهای

زیـادی نشان مـی دهند و تو هر روز مدت زیـادی را جلوی آن مـی گذرانی، درون حالی کـه درباره هیچ چیز فکر نمـی کنی و فقط از

برنامـه هایش لذت مـی بری، باز هم صبورانـه انتظارت را کشیدم و تو درون حالی کـه تلویزیون را نگاه مـی کردی، شام خوردی و باز

هم با من صحبتی نکردی!!! موقع خواب، فکر مـی کنم خیلی خسته بودی، بعد از آن کـه به اعضای خانواده ات شب بـه خیر گفتی،

به رختخواب رفتی و فوراً بـه خواب رفتی، نمـی دانم کـه چرا بـه من شب بـه خیر نگفتی، اما اشکالی ندارد، آخر مگر صبح بـه من

سلام کردی؟! هنگامـی کـه به خواب رفتی، صورتت را کـه خسته تکرار یکنواختی های روزمره بود، را عاشقانـه لمس کردم، چقدر

مشتاقم کـه به تو بگویم چطور مـی توانی زندگی زیباتر و مفیدتر را تجربه کنی... احتمالاً متوجه نشدی کـه من همـیشـه درون کنارت و

برای کمک بـه تو آماده ام، من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را مـی کنی، حتی دلم مـی خواهد بـه تو یـاد دهم کـه چطور با دیگران

صبور باشی، من آنقدر دوستت دارم کـه هر روز منتظرت هستم، منتظر یک سر تکان دادن، یک دعا، یک فکر یـا گوشـه ای از قلبت

که بـه سوی من آید، خیلی سخت هست که مکالمـه ای یک طرفه داشته باشی، خوب، من باز هم سراسر پر از عشق منتظرت خواهم

بود، بـه امـید آنکه شاید فردا کمـی هم بـه من وقت بدهی! آیـا وقت داری کـه این نامـه را به منظور دیگر عزیزانم بفرستی؟ اگر نـه، عیبی

ندارد، من مـی فهمم و سعی مـی کنم راه دیگری بیـابم، من هرگز دست نخواهم کشید... دوستت دارم، روز خوبی داشته باشی

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه دهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:6 موضوع عـــارفـــــــانــــــــــه | لینک ثابت


آخرین نوشته ها




[ای کلک ع نوشته برای تلگرامم خدایا خودت مواظب عزیزانم باش]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Wed, 12 Sep 2018 16:38:00 +0000



متن شعر دنیا کلک است وکار دنیا کلک است

ای کلک

از بنز تمام عیـار پوتین که تا کلکسیون خودروهای مرکل

وقتی شرکت اتومبیل سازی بنز قصد رونمایی از لیموزین غول پیکرش را داشت روی یک مسئله تاکید زیـادی مـی کرد؛ این کـه مدل تازه بنزهایی کـه با نام «S600» وارد بازار مـی شوند، متن شعر دنیا کلک است وکار دنیا کلک است ایمن ترین ماشین های دنیـا هستند. متن شعر دنیا کلک است وکار دنیا کلک است آنطور کـه سازندگان این محصول مدعی اند به منظور مقاوم سازی مرسدس گارد «اس 600» از موادی مانند آرامـید، پلی اتیلن و یک نوع ترکیب خاص فولادی استفاده شده و برای پوشش دهی شیشـه ها از ماده بی کربنات بهره گرفته اند. متن شعر دنیا کلک است وکار دنیا کلک است زیر ماشین هم با استفاده از ماده ای خاص مقاوم شده.

با این حال که تا وقتی آنگلا مرکل صدراعظم آلمان بـه محصول کشورش اعتماد نکرد و یکی از آنـها را بـه عنوان خودروی شخصی اش بـه ناوگان ترابری دولت نیـاورده بود،ی چندان سراغ این تولید جدید نمـی رفت.

بعد از آن بود کـه دولتمردان دنیـا یک بـه یک سراغ امن ترین ماشین جهان رفتند. اولین نفر هم شخص رییس جمـهور روسیـه بود کـه با آوردن بنز تمام حفاظت شده اش بـه تهران، جنجال بزرگی بـه راه انداخت اما مگر ماشین پوتین چه داشت کـه او ترجیح داد آن را این همـه راه با خودش بار بزند و به تهران بیـاورد؟

 

مرسدس بنز اس 600 گارد، مشخصات خاص خودش را دارد؛ آنقدر کـه ولادیمـیر پوتین با خیـال راحت آن را وارد هواپیمای شخصی اش کند و به هر جای دنیـا بکشاند. البته از این ماشین اطلاعات زیـادی درون دست نیست، آن هم فقط بـه خاطر مسائل امنیتی اما اینطور کـه مـی گویند این ماشین درون برابر انواع سلاح های نظامـی، مواد منفجره، نارنج و بمب دستی مقاوم است. درون واقع مرسدس اس 600 گارد، اولین خودروی کارخانـه ای درون جهان هست که از بالاترین استانداردهای حفاظتی و زرهی با رده «VR9» پشتیبانی مـی کند. بنابراین سطح حفاظتی این ماشین درون برابر سلاح های بالستیکی، انفجاری، گلوله های با کالیبر بالا، نارنجک، گازهای شیمایی و ... تضمـین شده.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه دهم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 12:16 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


حال و هوای مجلس بعد از پایـان انتخابات و مشخص شدن نتایج شمارش آراء


- پاشو آقا! پاشو! همـین کارو کردید چهار سال کـه الان رای نیـاوردیم دیگه

- تکرار مـی کنم! بـه داییت بگو دیگه تَکرار نکنـه!

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۴ ساعت 18:25 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


بالاخره بعد از 12 سال توافق شد

به گزارش خبرگزاری فرانسه یک مقام ایرانی گفته هست که طبق توافق بـه دست آمده، ایران بـه بازرسان آژانس انرژی اتمـی اجازه بازدید "مدیریت شده" از سایت‌های نظامـی را  داده است. او افزوده هست که سایت‌های نظامـی ما بـه روی بازدیدکنندگان باز نیست، زیرا همـه کشورها حق دارند از اسرار نظامـی خود حفاظت کنند، اما ایران پروتکل الحاقی را بـه اجرا مـی‌گذارد و براساس آن، اجازه دسترسی مدیریت شده بـه سایت‌ها را مـی‌دهد.

10:18 GMT دولت امشب با آیت‌الله خامنـه‌ای دیدار مـی‌کند

خبرگزاری تسنیم بـه نقل از مقامـی درون دفتر رئیس جمـهور ایران مـی‌گوید کـه هیئت دولت امشب بـه دیدار آیت‌الله علی خامنـه‌ای، رهبر جمـهوری اسلامـی خواند رفت.

10:11 GMT

احمد توکلی، نماینده مردم تهران درون مجلس شورای اسلامـی بـه خبرگزاری ایرانا گفت: متن شعر دنیا کلک است وکار دنیا کلک است "جمع بندی مذاکرات مـی تواند 30 درصد درون طولانی مدت درون کاهش هزینـه واردات تاثیر بگذارد و از این جهت مثبت است."

TWEET 10:11 GMT

خانم موگرینی: تمام شد بـه توافق رسیدیم

10:09 GMT خبر فوری

وبسایت وزارت خارجه روسیـه گفته هست که ایران و قدرت‌های جهانی بر سر ترتیباتی بـه توافق رسیده‌اند کـه براساس آن، آژانس بین المللی انرژی اتمـی ظرف 24 روز بـه سایت های مظنون بـه فعالیت اتمـی درون ایران دسترسی خواهد یـافت.

10:05 GMT

وزارت خارجه روسیـه درون گزارشی درون وبسایت خود درون مورد توافق با ایران نوشته است: ایران اجازه دارد طی ده سال اول بعد از توافق، از اورانیوم به منظور تحقیقات علمـی استفاده کند و به فعالیت تحقیقاتی درون زمـینـه غنی‌سازی بـه نحوی کـه باعث افزایش ذخیره اورانیوم نشود ادامـه دهد. این وبسایت مـی افزاید کـه در این مدت، تحقیقات غنی‌سازی ایران صرفا شامل آزمایش مکانیکی سانتریفوژهای IR-4, IR-5, IR6, و IR8 خواهد بود.

10:05 GMT

علی طیب نیـا، وزیر اقتصاد و دارایی درون واکنش بـه توافق هسته‌ای بـه خبرگزاری مـهر گفت: "بعد از توافق، چند ماه زمان نیـاز داریم که تا پس از طی مراحل اجرایی از سوی ایران و غرب، آثار برداشته شدن تحریم‌ها بـه طور کامل خود را نشان دهد، این درون حالی هست که مردم خسته از فشارهای چند سال اخیر، انتظار دارند بـه سرعت مشکلات اقتصادی کشور مرتفع شود."

09:48 GMT

حمـید بعیدی نژاد، از اعضای تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران درون صفحه ایسنتاگرام خود نوشت: "به لطف الهی مذاکرات هسته‌ای با موفقیت پایـان یـافت. هیـات‌های شرکت کننده به منظور اعلام رسمـی تفاهم آماده عزیمت بـه محل برگزاری مصاحبه رسمـی وزرای خارجه هستند."

09:48 GMT

محمد حسن ابوترابی، نایب رئیس مجلس شورای اسلامـی درون جلسه علنی امروز مجلس ابراز امـیدواری کرد کـه نتیجه مذاکرات هسته‌ای "تضمـین کننده منافع ملت باشد".

او همچنین گفت: "مجلس شورای اسلامـی درون چارچوب وظایف قانونی خویش بر این مـهم نظارت مـی‌کند."

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و سوم تیر ۱۳۹۴ ساعت 19:29 موضوع اجــتــــــمــــــــــاعـــــــــــی | لینک ثابت


ده که تا از کشورهای صلح‌طلب و آرام دنیـا

طبق شاخص صلح جهانی از سال ۲۰۰۸ تاکنون هر سال جهان خطرناک‌تر از قبل شده است. متاسفانـه این روزها بسیـاری از کشورها درگیر اقدامات تروریستی و مناقشات داخلی یـا خارجی هستند. خوشبختانـه کشورهایی هم هستند کـه هنوز درون صلح و ثبات قرار دارند و اگرچه این کشورها هم کامل نیستند ولی بـه اندازه کافی آرام و امن هستند. درون ادامـه با ۱۰ کشور صلح‌طلب و آرام دنیـا آشنا مـی‌شویم.

1. ایسلند



ایسلند بـه دلایل مختلفی درون رتبه اول آرام‌ترین و صلح‌ طلب‌ترین کشورهای جهان قرار مـی‌گیرد. این کشور با موفقیت بر بحران بانکی طی سال‌های 2008 که تا 2011 غلبه کرد و حالا یکی از پیشرفته‌ترین جوامع با سطح سواد 100 درصدی است. سطح سواد بالا و صبوری مردم ایسلند باعث شده که تا نرخ جرم و جنایت درون این کشور پایین باشد. این کشور مخارج نظامـی بسیـار کمـی دارد و در حال حاضر بدون ارتش است. جاذبه‌های طبیعی ایسلند از جمله آتشفشان‌ها و یخچال‌های طبیعی همچنین مناظر بسیـار دیدنی همـه ساله گردشگران زیـادی را بـه این کشور جذب مـی‌کنند. مردم ایسلند بعنوان شادترین و سالم‌ترین جامعه موجود درون کره زمـین با بیشترین نرخ رضایت درون جمعیت شناخته شده‌اند.

2. دانمارک
دانمارک دومـین کشور آرام دنیـا به منظور زندگی و مسافرت است. این کشور همـیشـه از مناقشات نظامـی دوری مـی‌کند و بیشتر بر توسعه اقتصاد داخلی تمرکز کرده است. موفقیت این کشور با اصلاحات پیشرفته و سیـاست‌های خردمندانـه دولت محقق گشته است. مسائل بهداشت و درمان، برابری تی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی جزو اولویت‌های دانمارک است. دانمارک یک کشور متحد اروپایی با مردمانی تحصیل کرده و صبور است. مردم دانمارک بسیـار همـیار و پشتیبان یکدیگر و خوشبین هستند. کپنـهاگ پایتخت دانمارک بـه عنوان مشـهورترین پایتخت دوچرخه‌ها هم شناخته مـی‌شود. مردم دانمارک سبک زندگی آرام و بدون عجله‌ای دارند.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه نوزدهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 8:36 موضوع فــــرهــنــــگــــــــــــی | لینک ثابت


دهه فجر مبارک

دیروزگاری…

دستان ِ بزرگ، ثمر ِ پایداری را درون دستان ِ کوچک کاشت.

امروزگاری…

دستان ِ جوان، همراهی ِ دستان ِ دیروز را، امـیدی سبز بست


نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 14:5 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


دهه فجر مبارک

دیروزگاری…

فوج، فوج، شوق ِ فریـاد، بیدار از بیداد.

امروزگاری…

فوج، فوج، شوق ها بر باد، اما گام ها پُر بار، باز هم بیدار

دیروزگاری…

کودکان ِ این سرزمـین٬ بـه پاکی ِ باورشان٬ قصه ی پدران را ایمان آوردند.

امروزگاری…

کودکان ِ این سرزمـین٬ از به منظور باور ِ همان قصه٬ پیشانی ِ سرنوشت خود را سبز مـی خواهند

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 14:13 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


دهه فجر مبارک

دیروزگاری…

چه پُر صلابت و امـیدوار،

فریـادهای مُشت کرده که تا آسمان بالا مـی رفت.

امروزگاری…

چه پُر بعض و چشم انتظار،

پیروزیِ مجروح را بـه آسمان، دخیلِ امـید بستیم

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 20:56 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


دیدار رهنورد و با ان؛ وضعیت روحی خوب، جسمـی؛ مشکلات‌همچنان باقی است

مطابق  روال هفته های اخیر ان مـیرحسن و زهرا رهنورد با والدین خود دیدار د.

به گزارش رسیده بـه کلمـه وضعیت روحی مـهندس و دکتر زهرا رهنورد علی رغم مشکلات و مضایقی کـه در هفته های اخیر توسط زندانبانان  ایجاد شده هست خوب گزارش شده است.

بنابر همـین گزارش دکتر رهنورد همچنان دچار نوسان درون ضربان قلب و فشار خون هست و به منظور درمان نیـاز بـه مراقبت دقیق پزشکی دارند. مشکلات اخیر خانم رهنورد پیش از اتفاقات غدیر سابقه نداشته است. خانم رهنورد بعد از اتقاقات آنروز همواره نسبت بـه وضعیت ان خود ابراز نگرانی مـی‌کند.

علی رغم امـیدها و انتظارات بخش عمده جامعه مبنی بر آزادی محصورین و پایـان به  گروگانگیری سیـاسی، وضعیت آنـها همچنان مطابق گذشته هست و گاه فشارهای جدیدی نیز برنخست وزیر امام و دکتر رهنورد وارد شده است.

زندانبانان حدود یک ماه پیش قول برقراری ارتباط تلفنی ان  با پدر ومادر خود درون طول هفته را داده بودند که تا از حال آنان بی خبر نباشند اما  ماموران بـه وعده خود درون این زمـینـه عمل نکرده اند و خانواده عملا درون طول هفته از پدر و مادر خود درون بی خبری مطلق است.

در دیدارهای اخیر مـهندس نظرات خود را درباب مسایل روز نیز ارایـه کرد؛ از جمله درباره وضعیت اقتصاد و معیشت مردم و مشکلاتی کـه کشور با آن مواجه هست و نیز برنامـه هسته ای کـه آن را پرونده ملی و مربوط بـه تک تک مردم کشور و دارای اهمـیت بسیـار خواند

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۲ ساعت 19:9 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


اعتراض سهیل محمودی بـه بیلبوردهای افزایش جمعیت: جمع کنید این بساط را

سهیل محمودی شاعر و هنرمند کشورمان با انتقاد از سیـاست های جاری درون خصوص افزایش جمعیت نوشته است: جمع کنید این بساط ی مـیمون هوا و تابلوهای ” فرزند بیشتر زندگی شادتر ” را.

متن نوشته این هنرمند درون صفحه شخصی اش نوشته است: جمع کنید این بساط ی مـیمون هوا و تابلوهای ” فرزند بیشتر زندگی شادتر ” و “با یـه گل بهار نمـیشـه” و خُرده فرمایش های اینگونـه را…!

همـین امشب، ساعت حدود بیست و دو و سی دقیقه بود. به منظور خرید خُرده ریزهای خانـه و مقداری مواد غذایی و چهارتا خِرت و پِرت یخچالی ، ماشین را روشن کردم کـه بروم فروشگاه شـهروند مـیدان آرژانتین. حتما از چند که تا خیـابان و چهارراه و … گذر مـی کردم.

بدون استثنا پشت هر چراغ قرمزی کـه ایستادم، تعدادی مرد و زن و بچه هایی ده یـازده ساله یـا داشتند فال حافظ مـی فروختند یـا گُل … و یـا گدایی مـی د! اشک امانم نمـی داد پشت فرمان.

من شاعرم و نویسنده و صدای این مردم. شریک غم و شادی هایشان. و مردم اعماق – کـه از مـیان آنـها برخاسته ام و از همانـهایم – با این رنجها و دشواری هایشان، طلبی کلان از همچو منی دارند.

چه حتما مـی کردم جز لعن و نفرینی بـه این اوضاع ؟ لعن و نفرینی کـه نـهایتا از شعرهایم سر برخواهد آورد و روسیـاهی این روزگار را ثبت و ضبط خواهد کرد به منظور آیندگان … اما فعلا اینجا درون گوشـهایی – اگر شنوا باشند – فریـاد مـی کنم : جمع کنید این بساط ی مـیمون هوا و تابلوهای ” فرزند بیشتر زندگی شادتر ” را

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 11:50 موضوع فــــرهــنــــگــــــــــــی | لینک ثابت


شرط‌های روحانی به منظور مناظره اعلام شد!

رضا ساکی

بر اساس آخرین اخبار دریـافتی از دفتر رییس‌جمـهور، با درخواست محمود احمد‌نژاد به منظور برگزاری مناظره موافقت شده، اما رییس‌جمـهور شرط‌هایی را به منظور مناظره درنظر گرفته و تأکید کرده هست که اگر رییس‌جمـهور سابق بـه رعایت آن‌ها تعهد بدهد، همـین فردا بهترین فرصت به منظور انجام مناظره خواهد بود.

و اما شرط‌ها:

۱-استفاده از واژه‌ی «بگم» بـه صورت جفتی و نیز بـه طور متوالی درون مناظره ممنوع هست و هر درون هر جمله فقط یک بار مـی‌تواند بگوید بگم. بـه جای آن استفاده از واژه‌ی «برم» چه بـه صورت جفتی و چه مکررا و در عمل، کاملا مجاز خواهد بود.

۲- همراه داشتن هرگونـه پوشـه و پرونده بویژه پوشـه‌هایی کـه گوشـه‌ی آن را مـی‌توان باز کرد و نشان داد، درون مناظره ممنوع است. پوشـه‌های موجود درون هر گونـه تبلت و موبایل نیز مشمول همـین بند خواهد بود.

۳- بیـان هر گونـه جمله‌ کـه با «من» شروع بشود و با «از شما مـی‌پرسم» تمام بشود، اکیداً ممنوع است، بخصوص اگر گوینده‌ی جمله، جواب سؤالی آخری را کـه از او کرده‌اند، هنوز نداده باشد.

۴- طرف‌های مناظره فقط مـی‌توانند نام دیگری را بر زبان بیـاورند، یعنی آقای روحانی فقط مـی‌تواند بگوید آقای احمدی‌نژاد و آقای احمدی‌نژاد هم فقط مـی‌تواند بگوید آقای روحانی و نام بردن از دیگر اشخاص ممنوع است! بخصوص اشخاصی کـه بعداً فرصت دفاع بـه آن‌ها داده نمـی‌شود.

تبصره ۱) مقصود از فقط نام بردن از روحانی، خود حسن روحانی رییس‌جمـهور است. درون این مناظره، آقایـان هاشمـی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمـی و ناطق نوری روحانی محسوب نمـی‌شوند!

تبصره ۲) نام بردن یـا نام نبردن از مجری بـه اندازه‌ی نام بردن از مـیز مناظره، اختیـاری خواهد بود!

۵- مناظره حتما صرفاً درون موضوع عملکرد هشت سال دولت نـهم و دهم و صد روز دولت روحانی باشد. هرگونـه اشاره بـه سایر دولت‌ها از زمان کوروش کبیر گرفته که تا دوران سازندگی و اصلاحات باعث قطع مـیکروفن متخلف و بردن آن بـه گوجه‌فروشی و سوپرگوشت نارمک خواهد شد.

۶- درون این مناظره اگری خواست چیزی را افشا کند، حتما با حفظ حجب و حیـا درون همان لحظه افشا کند، چون بـه فرموده‌ی حافظ «آن مواعید کـه کردی» همـه را لولو برد.

۷- پخش هرگونـه فیلم و صوت خصوصی و نیمـه‌خصوصی حتما با مجوز رسمـی وزارت ارشاد باشد. شایـان ذکر هست که نمایش هرگونـه فیلم و صوتی کـه سعید مرتضوی درون آن حضور داشته باشد، مشمول این شرط نیست و کلا ممنوع است.

۸- ارائه‌ی هرگونـه آمار حتما فقط با اعداد و ارقام و با مـهر و امضای بانک مرکزی یـا مـهر کپی برابر اصل باشد. همچنین نمایش هرگونـه سند و مدرک بـه شکل نمودار و نقاشی، خصوصا بـه شکل مار ممنوع هست و متخلف موظف هست مدرک‌دان خود را پیش از ورود بـه استودیو پاره کند یـا تحویل مسؤول صحنـه دهد.

۹- استفاده از جملاتی کـه باعث آمدن وانت نیسان بـه درِ خروجی صداوسیما و سوارشدن متخلف بر آن بشود و ترافیک را مختل کند، اکیداً ممنوع است.

۱۰- اگر یکی از طرفین درون مناظره بگوید من بـه شما یـا ملت علاقه‌مندم، موظف هست علاقه‌مندی خود را درون همان لحظه و البته با حفظ حدود شرعی ثابت کند، درون غیر این صورت هرگونـه ابراز علاقه اعم از سیـاسی و عاطفی ممنوع است.

منبع: ایسنا

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه هفدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 19:0 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


درگذشـت نلسون مانـدلا؛ رهبـر جنبـش ضد آپـارتایـد



نلسون ماندلا، رهبر ضد آپارتاید، مبارز راه آزادی و اولین رئیس جمـهور دمکراتیک آفریقای جنوبی بعد از مدتها دست و پنجه نرم با بیماری درون سن ۹۵ سالگی درگذشت. درباره ماندلا فیلم های زیـادی ساخته شده و کتاب های زیـادی نوشته شده هست اما هنوز چیزهایی هستند کـه شاید خیلی ها درباره او ندانند.

ماندلا از سال ۱۹۶۲ بـه دلیل مبارزه با نظام تبعیض نژادی حاکم بر آفریقای جنوبی بـه زندان افتاد و تا سال ۱۹۹۰ درون زندان بود. درون حالی کـه اقلیت سفیدپوستان آفریقای جنوبی از بالاترین استاندارد زندگی قاره آفریقا کـه برابر سطح زندگی درون کشورهای غربی جهان اول بود برخوردار شده بودند، اکثریت سیـاه پوستان از لحاظ هرگونـه استانداردی همچون درآمد، تحصیل و حتی ورود بـه ادارات دولتی مورد تبعیض قرار داشتند درون این شرایط بود کـه نلسون ماندلا رهبری ضد آپارتاید را بـه دست گرفت.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 18:55 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


از وبلاگ ها / آقای احمدی‌نژاد! ساعت‌ات را کوک کن

محمد معینی درون وبلاگ شخصی “راز سر بـه مـهر” نوشت:

آقای احمدی‌نژاد! حتما حتی نیم ساعت مناظره با هری (روحانی کـه جُدا) مشکل شما را حل مـی‌کند؛ دیده شدن هنوز آرمان بزرگ شماست. یک مناظره چند ساعته هم اضافه شود بـه هشت سال پروژه وارونـه‌نمایی و دشمن‌تراشی و توهم مدیریت جهان بـه هیچ کجای مردم هم برنمـی‌خورد اما صبح روز دادگاه‌ات، ساعت‌ات را کوک کن کـه خواب نمانی. توی مسیر از مـیوه‌فروش و سوپری محل هم م نگرفتی، نگرفتی. مژده تبرئه و منع تعقیب هم پیشاپیش گوارای وجودت، ولی دادگاه را بـه هر حال برو. تغییر . مـی‌ترسیم جدی جدی باورت بشود کـه مثل بعضی ماهی‌ها، ما مردم واقعا حافظه نداریم. بگذار تنوعی توی زندگی‌ات باشد

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه چهاردهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 17:18 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


وقتی روحانی احمدی نژاد را بـه مناظره فراخواند و او نیـامد

در حالی کـه در یکی، دو سال اول دولت احمدی نژاد و حتی مقطع برگزاری انتخابات ۸۸، رئیس دولت نـهم و دهم محور اصلی سخنرانی های پرشمار خود درون نقاط مختلف کشور را حمله بـه کل دولت های بعد از انقلاب، بـه ویژه دولت های دوره رهبری آیت الله قرار داده بود و در مناظره تنش آفرین خود با مـهندس نیز با ایراد اتهامات بـه روسای دولت های گذشته، استارت ناآرامـی های چند ماهه را زد و آتش دشمنی و کینـه ورزی عمومـی درون کشور را روشن کرد، اکنون کـه آقای احمدی نژاد از پاسخ گویی درباره اقداماتش تقریبا معاف شده و علاوه بر خودداری از پاسخ بـه خبرنگاران درباره عملکرد دولتش، حتی با فراخوان قوه قضاییـه نیز از حضور درون دادگاه استنکاف مـی کند، ارائه چند آمار از واقعیت وضع کشور، باعث شده که تا این بار افراطیون طرفدار مناظره و بحث دوطرفه شوند و یک طرفه سخن گفتن روحانی را محکوم کنند.

به گزارش آینده، این درون حالی هست که بر خلاف مر قانون و اخلاق، نـه تنـها بـه مسوولان رده های دوم و سوم و منتقدان دولت و معترضین انتخابات کـه در این ۸ ساله آماج انواع حملات و تهمت ها بودند، بلکه بـه شخصیت های بلندپایـه ای چوت رییس مجمع تشخیص مصلحت و رییس بازرسی ویژه دفتر رهبری نیز با گذشت ۴ سال از متهم شدن با نام درون رسانـه ملی، فرصت دفاع از خود داده نشده است.

جالب این کـه در این شرایط، احمدی نژاد طاقت شنیدن یک سخنرانی کـه در آن مورد انتقاد گیرد را هم نیـاورده و در واکنش بـه گزارش ۱۰۰ روزه، حسن روحانی رئیس جمـهور را بـه مناظره دعوت کرده است!

احمدی نژاد درون کمال نجابت گزارش ۱۰۰ روزه رئیس جمـهور و تقاضای مردم و کارشناسان را دلیل دعوت روحانی بـه مناظره اعلام کرده است.

این درون حالی هست که روحانی با این مـیزان احتیـاط و مماشات کـه از سوی هاشمـی رفسنجانی بـه نجابت تعبیر شد، حتی درون ۴ سال آینده هم بعید هست پاسخ اتهامات مطرح شده بـه مدیران سابق کشور درون چند ماه اول آغاز کار احمدی نژاد را بدهد.

این درون حالی هست که اکنون بر خلاف ۸ سال گذشته کـه منتقدان محکوم بـه سکوت بودند، صداوسیما علاوه بر حملاتی کـه خود بـه صورت منظم علیـه برخی مسوولان و اقدامات دولت مـی کند، بـه وزرای احمدی نژاد هم آنتن مـی دهد که تا از عملکردهای مورد سوال خود دفاع کنند.

البته بحث دوطرفه و مناظره قطعا بـه سود کشور است، اما بـه شرط آن کـه به جای دغدغه های جناحی و دفاع از این دولت و آن دولت، چهره های برجسته و کارشناسان منتقد بتوانند بـه تحلیل واقعیت های جامعه و ارائه راه حل بپردازند.

محمود احمدی نژاد درون حالی انتظار مناظره روحانی با خود را دارد کـه در خرداد سال ۸۸، دعوت روحانی بـه مناظره با خود را نپذیرفته بود.

در سال ۸۸ بعد از طرح برخی مسایل درباره پرونده هسته ای، روحانی با تاکید بر ضرورت حفظ وحدت و آرامش درون آستانـه انتخابات گفته بود: «چنانچه رئیس جمـهور محترم حاضر بـه دفاع از اظهارات خود پیرامون دیپلماسی هسته ای نظام باشند، آمادگی دارم جهت تنویر افکار عمومـی با ایشان مناظره داشته باشم».

حسن روحانی کـه آن زمان رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بود، درون واکنش بـه اظهارات احمدی نژاد درون مورد بیـانیـه سعد آباد بـه مـهر گفته بود: «از اینکه موضوع ملی و بسیـار مـهمـی چون فناوری هسته ای کـه یک دستاورد تاریخی به منظور ملت ایران و فراتر از دولت ها هست ، بـه یک ابزار انتخاباتی و رقابت سیـاسی تبدیل شده هست ، متاسفم».

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 19:56 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


تقدیر فرزند آیت الله جوادی آملی از مواضع علی مطهری

در پی مواضع اخیر علی مطهری نماینده تهران، حجت الاسلام و المسلمـین مرتضی جوادی آملی فرزند آیت الله جوادی آملی نامـه ای خطاب بـه وی ارسال کرد.

نسخه​ای از این نامـه و پاسخ علی مطهری درون اختیـار خبرآنلاین قرار گرفت کـه به این شرح زیر است:

حضور برادر ارجمند جناب آقاى دکتر على مطهرى

با سلام و آرزوى سرفرازى

گرچه رویـارویى حق وباطل و مواجهه عدل وظلم گستره زمـین و پهنـه زمان را که تا قیـام عدل محض وحق صرف فراگرفته ودامن گسترانیده، و هیچ عرصه اى از هستى از این مقابله خالى نیست، لیکن آنچه موجب جذابیت حضور وانگیزه اشتیـاق راد مردان را درون این مـیدان فراهم مى سازد گذشته از حقانیت حق ومظلومـیت عدل ، کیفیت این تقابل ورویـارویى است، باطل همواره با همـه قدرت وقوا کوشش دارد که تا ستمکارانـه حق را بـه محاق بسپارد ، ولیکن حق درون نـهایت استضعاف ومقهوریت عزیزانـه ظاهر مى شود که تا دادگرانـه جلوه هاى فضیلت وکمال را آشکار سازد . باطل برغم بطلان آشکارش سعى درون پوشش لباس حق داشته ومى کوشد کـه بر حق نیز لباس باطل بپوشاند وبا نیرنگ و فریب عده اى را بـه دام استخفاف و تور بردگى بکشاند، درون حالیکه حق تلاش مى کند کـه ناله اش را فریـاد سازد ونوایش را بـه نى نشاند که تا مرده اى را بـه حیـات فراخواند وبیمارى را بـه شفاخانـه حق و داد رساند .

جذابیت نـهضت عاشورا و دلربایى قیـام حماسى کربلا درون نحوه این تقابل هست ، کـه چگونـه حق محض درون تارهاى عنکبوتى باطل گرفتار آمده و با اینـهمـه مى کوشد که تا اندیشـه ها را آزاد وباورها را اصلاح نموده وانسان را بـه تعالى رساند .

باید اعتراف کرد کـه با توجه بـه فطرت خداداد انسانى ، فهم معناى حق وعدل بلکه پى بردن بـه مصادیق آن دشوار نیست اما آنچه براى عده اى با صعوبت وسختى همراه هست زدودن حجاب و طرد نمودن غبار غضب هست .

آنچه مایـه مسرت وپایـه امـید هست و صاحب این قلم را بر آن داشته که تا تحسین قلبى وارادت نفسانى خود را اینگونـه ابراز نماید، گذشته ازهنر خوب فهمـیدن و مـهارت گذر از متشابهات و وصول بـه محکمات کـه در وجود شما بـه وضوح نمایـان هست ، شجاعت اظهار وجارى ساختن آن بر بیـان وبنان و گذر از تیغها وخارهاى سر راه هست که شگفتى ساز هست که این بـه پشتوانـه طهارت و سرمایـه مطهر تکیـه زده هست .

با خود اندیشیدم کـه آنانى کـه هنر فهمـیدن درست وارائه عالمانـه ومنصفانـه آن را ، بـه هر دلیلى یـا بـه هر بهانـه اى، همانند راقم سطور ندارند لااقل درون صف دوم و در سایـه ء هنر حضور یـابند و با تصدیق صادق و تأیید عادل هم از کاروان انسانى عقب نمانند وهم بـه حداقل وظیفه ایمانى باورمند باشند .

با سلام وصلوات بر استاد حق وعدل شـهید مطهرى ( قدس سره ) و با درود بـه فرزند مبارکش على مطهرى ، برادر شما مرتضى جوادى

علی مطهری نیز درون پاسخ بـه نامـه فرزند آیت الله جوادی املی نوشت:

سلام، از مطلب ارزنده جناب عالی بهره بردم و از الطاف و مراحم آن عزیز سپاسگزارم. ابلاغ سلام اینجانب بـه والد اندیشمند بزرگوار موجب امتنان است.

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه هفتم آذر ۱۳۹۲ ساعت 19:16 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


حسن روحانی: اراده باز شدن قفل خانـه های بسته وجود دارد، ان شالله باز مـی شود

رییس‌جمـهور کشورمان سه‌شنبه شب درون برنامـه گفت‌وگوی زنده تلویزیونی درون شبکه یک سیما حضور یـافت و به ارائه گزارش عملکرد ۱۰۰ روز اول کار دولت یـازدهم و اقدامات دولت درون این دوره پرداخت.

به گزارش کلمـه، بعد از چهار سال از خرداد ۸۸ درون نقطه ای قرار گرفتیم کـه برنامـه ها و انتقادهای مـیرحسین از زبان رییس جمـهور از شبکه ی سراسری پخش مـی شود، حسن روحانی درون گفت و گوی تلویزیونی خود از اینکه اعداد و ارقام و جدول ها را تغییر داده و به مردم ارائه مـی دهند مـی گوید و از اینکه فرهنگ دولتی نمـی خواهد اما بـه دنبال دولت فرهنگی است، از اینکه منشور حقوق شـهروندی نیـاز جامعه ی امروز ماست و پیش نویس آن امروز بـه مردم ارائه شده است، از اینکه بـه دنبال کرامت و امـید و آرامش درون جامعه است. سخنانی کـه برای هر مخاطبی درون انتخابات سال ۸۸ آشناست.

نقدهایی کـه مـیرحسین تصریح کرده بود صرفا بـه این دلایل تصمـیم گرفته دوباره بـه عرصه مدیریت کشور وارد شود. دلایلی کـه چهار سال به منظور آن کشور و مردم هزینـه دادند و امروز حسن روحانی مـی گوید درون بدترین شرایط درون ۵۰ ساله ی اخیر دولت را درون حالی تحویل گرفته کـه انبارهای کالاهای اساسی خالی بوده است.

رییس جمـهور کشورمان تاکید مـیکند درون حالی انبارهای کشور فقط به منظور سه روز ذخیره ی گندم داشته هست که درون دولت خاتمـی بـه خودکفایی کامل رسیده بودیم.

مـیرحسین کـه در مناظره ها و سخنرانی هایش تاکید کرده بود کـه بنا بر احساس مسئولیت درون قبال مردم کشورش آمده هست و از هر کـه بتواند این مشکلات را حل کند استقبال مـی کند درون شعارهایش تاکید کرده بود کـه به دنبال دولت فرهنگی و فرهنگ غیر دولتی است، امشب نیز حسن روحانی درون گفت و گوی خود تصریح کرد کـه فرهنگ دولتی را نمـی‌خواهیم، اما دولت فرهنگی را مـی‌خواهیم.

او کـه معتقد هست ایستادگی و مقاومت مردم باعث شد این قفل باز شود امـیدوار هست که سپیده ای را مـی‌بیند کـه منجر بـه صبح روشنایی مـی‌شود.

روحانی درون برابر این گفته مجری برنامـه کـه “شما قفل خانـه سینما را خیلی زود باز کردید؛ چندین خانـه دیگر هم هست کـه باید باز شود”، پاسخ داد: هر خانـه‌ای کـه باید باز شود، ان‌شاءالله باز مـی‌شود و اراده درون این زمـینـه وجود دارد. مردم کلیددار هستند و اگر قفل‌های دیگری درون این عرصه وجود دارد، ان‌شاءالله باز مـی‌شود.

حال جای این سوال باقی هست که آیـا لازم بود سال ها مردم کشورمان طعم کوچک شدن سفره هایشان را بچشند و تحریم ها کمر جامعه را خم کند و دلسوزان و فرزندان انقلاب درون زندان ها و حصرهای خانگی محبوس شوند که تا معلوم شود کـه پاکدست ترین دولت!! کـه پولدارترین دولت نیز بوده هست بلایی بر سر کشور بیـاورد کـه به گفته ی روحانی درون بهترین حالت درآمد کشور ۱۶ سال زمان نیـاز هست تا بـه نقطه ی ۸ سال گذشته برسیم؟

بقیـه درون ادامـه مطلب

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه ششم آذر ۱۳۹۲ ساعت 21:31 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


مـیرحسین: آنـها مرا مـی شناسند و مـی دانند کـه با هیچ فشاری سفید را سیـاه نمـی بینم

پس از هجمـه‌های شدید روزهای اخیر بـه مـیرحسین زهرا رهنورد و مـهدی از سوی سیـاسیون رسانـه‌های مجری نظرات حاکمـیت و ادامـه همـین مسیر از سوی دبیر شورای نگهبان از تریبون نماز جمعه ان زهرا رهنورد و مـیرحسین بـه این هتاکی و قلب واقعیت‌ها واکنش نشان دادند و نقل قولی از دیدار با پدر و مادر را منتشر د.

به گزارش کلمـه، ان مـیرحسین درون یـادداشتی ضمن اشاره بـه هجمـه‌های اوج گرفته از تریبون‌های مختلف و با منبع واحد تاکید کرده‌اند کـه مـیرحسین خواهش بر توبه ایشان را غلط خوانده و گفته است: «آن‌ها مرا مـی‌شناسند و مـی‌دانند وقتی بـه نتیجه برسم سفید سفید هست نمـی‌توانند تحت هیچ فشاری وادارم کنند کـه بگویم سیـاه است.»

احمد جنتی روزجمعه همسو با تریبون‌های دیگر کـه به نظر مـی‌رسد از منبع واحدی هدایت مـی‌شود گفته بود الآن فتنـه‌گران بر سر مواضعشان هستند. آن‌ها اگر یک کلمـه مـی‌گفتند ما اشتباه کردیم، شاید یک راه فرجی پیدا مـی‌شد.

به گزارش کلمـه متن یـادداشت کوکب، زهرا و نرگس بـه شرح زیر است:

«حسین (ع) مـی‌دید کـه باطل را لباس حق مـی‌پوشانند و حق را باطل جلوه مـی‌دهند. حسین (ع) مـی‌دید کـه این بار ارادهٔ قدرت طلبان، نـه تنـها دستیـابی بـه تمامـیت قدرت، بلکه نگه داشت آن بـه هر قیمت و با تکیـه بر زر و زور و تزویر است، کـه اینجا خود دین هست که هدف آماج خودکامگان قرار گرفته، کـه دیگر سکوت نیست کـه مـی‌تواند بـه بقای کورسوی نور ایمان کمک کند، کـه زمانـهٔ ایستادگی درون مقابل همـهٔانی هست که بـه نام جانشینی پیـامبر (ص) و امارت بر مؤمنان، چوب حراج بر دین و دینداری زده‌اند که تا دمـی بیش بر مسند قدرت تکیـه زنند. حسین (ع) مـی‌دانست کـه ملات سنگ‌های کاخ قدرت، دروغ هست و فریـاد حقیقت خواهی هست که بـه زوال آن مـی‌انجامد. حسین (ع) مـی‌دانست کـه در این راه چه رنج‌های بزرگی درون انتظار اوست: مفتیـان مزدبگیر، او را بـه خروج از دین و ایجاد فتنـه متهم خواهند کرد، خاندان پیـامبر (ص) را درون محاصره ی تنگنا‌ها و بی‌حرمتی‌های پیـاپی قرار خواهند داد، و او را بر سر دوراهی انتخاب مـیان زندگی ذلت بار یـا ایستادگی به منظور حق خواهی قرار خواهند داد؛ و او ایستادن را برگزید.» مـیرحسین محرم ۱۳۸۹

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه سوم آذر ۱۳۹۲ ساعت 20:49 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


تصاویر: عکس‌های یـادگاری ظریف و وزرای 5+1

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران و وزرای امور خارجه شش کشور عضو گروه پنج بـه علاوه یک بـه همراه ˈکاترین اشتون مسئول سیـاست خارجی اتحادیـه اروپا با حضور درون جمع خبرنگاران،ب ˈتوافق مـهمˈ را بـه یک دیگر تبریک گفتند.


شبکه های مختلف خبری بـه صورت زنده این لحظه تاریخی را پخش د.

همگی وزرای امور خارجه شرکت کننده درون مذاکرات بـه همراه اشتون لبخند براز بـه نتیجه رسیدن این مذاکرات سخت و فشرده کـه حاصل 10 سال جدال و کشمکش است، ابراز رضایت د.

ایران و 1+5 درون مذاکرات ژنو 3 بـه توافقی تاریخی دست یـافتند کـه در آن حق غنی سازی ایران درون عمل و گفتار بـه رسمـیت شناخته شد و تحریم های بیمـه و حمل و نقل و نفتی بطور کامل برداشته مـی شود. 

عهای فارس و ایرنا از تبریک اعضا 5+1 و ایران بـه یکدیگر را درون زیر مـی بینید.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه سوم آذر ۱۳۹۲ ساعت 20:43 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


سوال فرزند شـهید همت: کف زدن درون روز عاشورا درون سخنرانی نصرالله توهین نبود؟

مصطفی همت، فرزند سردار شـهید حاج همت کـه چندی پیش انتقاد کوتاهش بـه نعیمـه اشراقی، بـه شدت خبرساز شد و رسانـه های اصولگرا نیز نقد او را بـه صورت گسترده پوشش دادند، اخیرا با اشاره بـه کف زدن هواداران حجت الاسلام سید حسن نصرالله درون سخنرانی او درون شب عاشورا و مقایسه آن با چند ثانیـه فیلم عاشورای 88 با زدن سر و ته آن، بـه نقد اقدام غیر حرفه ای صداوسیما پرداخته است.
به گزارش "آینده"، وی درون صفحه شخصی خود نوشت:
عاشورای چهار سال پیش و برخی اتفاقات رخ داده درون آن ، بهانـه ای شد به منظور سوء استفاده از اعتقادات دینی مردم و در ادامـه دست آویزی شد به منظور فشار بیشتر بر منتقدین و معترضین . یک نمونـه فیلم کـه برای سوء استفاده از اعتقادات مذهبی مردم ساخته شده را مشاهده کنید :
    https://www.youtube.com/watch?v=km3CWficShg
از نشان دادنِ گرفتن و کتک زدن مأمورین نظامـی و انتظامـی توسط برخی از مردم به منظور خشونت طلب نشان تمام تظاهرات کننده ها کـه بگذریم (مطمئنا وقتی تظاهراتی سرکوب مـی شود و حتی معدودی از مأموران .. بـه سمت مردم شلیک مـی کنند، همـهء مردم نمـی ایستند تماشا کنند یـا فرار کنند؛ برخی هم مقابله بـه مثل مـی کنند .) همانطور کـه مـی بینید کف و سوت زدن برخی مردم، بـه عنوان گناه نابخشودنی و هتک حرمت عاشورا معرفی مـی شود .
این قضیـه درون طول این چهار سال همواره دستمایـهٔ تندروها و اقتدارگرایـان داخلی به منظور تخطئهٔ تمام منتقدین و تظاهرات کننده ها بوده و جزو گناهان نابخشودنی آقایـان مـیرحسین و مـهدی برشمرده مـی شود . اما اگر انصاف بـه خرج دهیم، مـی فهمـیم آن کف و سوت وقتی زده شده کـه برخی از تظاهرات کننده ها بـه عنوان مثال بعد از عقب راندن مأموران .. بـه هیجان آمده اند .
حال نگاهی بیندازید بـه چند دقیقهٔ اول فیلم سخنرانی سید حسن نصراللّه (دبیرکل حزب اللّه لبنان) درون شب عاشورای امسال به منظور طرفداران و اعضای حزب اللّه لبنان :
    https://www.youtube.com/watch?v=UYLB-Owi3N8
همانطور کـه احتمالا مشاهده کردید ، عده ای از طرفداران حزب اللّه ، بعد از دیدن سید حسن درون انظار عمومـی و پس از حرفهای ایشان ، بـه هیجان آمده و هم کف مـی زنند ، هم سوت . یک نمونـه درون دقیقهء  (۶:۱۴ )
اما هر آدم عاقل و باانصافی مـی فهمد هدف آنـها توهین بـه عاشورا و شـهدای کربلا نبوده . همان طور کـه هدف بیشتر تظاهرکننده های چهار سال پیش هم اینگونـه نبوده     ...
(گفتم بیشتر تظاهرات کننده ها ، چون خیلی اوقات حتی درون یک جمع کوچک هم آدم مریض یـا حتی نفوذی پیدا مـی شود .(
ولی اگری بخواهد حزب اللّه را تخطئه کند، بـه راحتی یک کلیپ از این کف و سوت ها مـی سازد و آن را بـه عنوان توهین حزب اللّه لبنان و طرفدارانش بـه حرمت عاشورا نمایش مـی دهد و آن ها را برچسب باران مـی کند ... دقیقا بـه همـین راحتی ...
    نتیجه اینکه بهتر هست اقتدارگرایـان داخلی ، دیگر از قضیـهٔ عاشورای چهار سال پیش و اعتقادات دینی مردم سوء استفاده نکنند و اگر چنین د ، هر دفعه حتما این سخنرانی سید حسن نصراللّه و موارد مشابه احتمالی را بـه آنـها و طرفدارانشان گوشزد نمود.
وی درون پایـان تذکر داده کـه گمان نکنم فردی بـه اندازهٔ بنده بـه حزب اللّه لبنان علاقه داشته باشد . بنابراین امـیدوارمـی سوء استفاده نکرده و برداشت شخصی از گفته هایم ننماید. این متن هم فقط به منظور نشان "سوء استفادهٔ برخی هموطنان از اعتقادات مذهبی مردم و نسبت اتهامات ناروا بـه تمام منتقدین" نوشته شده است .
گفته های بالا بدین معنی نیست کـه هری حوادث عاشورای چهار سال پیش و نسبت هایی کـه به کل تظاهرکننده ها داده شد را محکوم کرد ، تندرو و اقتدارگرا و... هست . خیلی ها بدلیل اخبار مغرضانـه و یکطرفه ای کـه دریـافت د ، گمان بردند عده ای با هدف توهین بـه مقدسات دینی شان بـه خیـابان آمده اند و به همـین دلیل ناراحت شدند و نمـی شود بـه آن ها خُرده گرفت و تندرو خواندشان ..
تندروها و اقتدارگرایـانانی هستند کـه با وجودیکه واقعیت را مـی دانستند جوری موضع گیری د کـه انگار تمام افرادی کـه در خیـابان بودند ، دشمن خدا و دین خدا بودند ...

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۲ ساعت 22:38 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


کاریکاتورهای مفهومـی

هنرمندی لهستانی بـه نام Pawel Kuczynski خالق این کاریکاتور های زیباست.او درون این کاریکاتور ها دیدگاه خود را درون مسائل اجتماعی،سیـاسی،اقتصادی باهنری طنز آمـیز بـه تصویر کشیده هست که گاه حتی باعث بـه فکر فرو رفتن ببیننده مـیشود.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۲ ساعت 19:28 موضوع اجــتــــــمــــــــــاعـــــــــــی | لینک ثابت


سیمای ضرغامـی با چه زبانی بگوید درون چنبره افراطیون شکست خورده است؟

سایت آینده درون تحلیلی  درباره گزارش مغرضانـه و رفتارهای ضد مردمـی صداو سیما نوشت:

ظاهرا آنچه “فتنـه” نامـیده شده، اگر به منظور بسیـاری از مردم جز دردسر و رنج و سختی و البته مقداری آگاهی دستاوردی نداشته، به منظور اقلیتی چنان نان و آبدار بوده کـه حتی بعد از بیش از ۴ سال حاضر بـه پایین کشیده شدن فتیله آن نیستند و تا جامعه بخواهد اندکی همدلی را تجربه کند، این اقلیت مافیـایی حتما در آتش فتنـه بدمند و تفرقه و دشمنی و نفرت را هدیـه بـه مردمـی کنند کـه بزرگوارانـه با حضور درون انتخابات ریـاست جمـهوری، راه چشم پوشی بر خطاها و پیگیری خط اعتدال را بر گزیدند.

در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲، بعد از آن کـه رهبر انقلاب، معترضان و منتقدان نظام را هم بـه حضور درون انتخابات فراخواندند، بسیـاری از جماعت منتقدی کـه تصمـیم قاطع بـه قهر با صندوق رای گرفته بودند، وقتی اندک زمـینـه ای را به منظور نیل بـه فضای اعتدالی دیدند، با بزرگواری وارد مـیدان شدند و در کمال ناباوری حماسه ای بزرگ آفد و نشان دادند ۴ سال پمپاژ نفرت و افراطیگری و تخریب چهره هایی چون هاشمـی، خاتمـی، و ، ارمغانی نداشته هست و مردم بـه چهره مورد حمایت هاشمـی و خاتمـی کـه رفع حصر و را هم یکی از وعده های خود قرار داده بود، اعتماد د و شب اعلام نتایج نیز درون شعارهای خود گوشزد د کـه “روحانی؛ یـادت نره”

حسن روحانی کـه نماینده انواع مطالبات تحقق نیـافته مردم بود، بعد از پیروزی تاکید کرد کـه پیروزی او برد همـه هست و تلاش کرد با این روش وفاق و همدلی نابودشده را بازیـابی کند و جامعه از هم گسیخته را سامانی دوباره بخشد و در رفتار، مواضع و حتی انتصابات خود، بـه رغم برخی نقدها، انواع تعاملات را با ناکامان انتخابات نیز کرد.

با این حال، ظاهرا افراطیون بریده از ملت ، چنان از لقمـه چرب و شیرین “فتنـه” خورده اند کـه خاموش شدن چنین آتشی را نمـی توانند تحمل کنند.

روزهای جمعه و شنبه، ۱۱ و ۱۲ محرم، زمانی کـه مردم ایران یک دهه شور حسینی و عزاداری همدلانـه را پشت سر گذاشته بودند، سیمای جمـهوری اسلامـی بار دیگر با نبش قبر مغرضانـه عاشورای ۸۸، بار دیگر همان روایت های ناقص همـیشگی خود را از ۱۶ آذر، ۱۳ آبان، روز قدس و عاشورای سال ۸۸ بـه خورد مخاطبان داد و در بخش های مختلف و شبکه های گوناگون پخش کرد، تنـها با یک قسمت اضافی:

نشان تصویر خاکستری از مـیرحسین و مـهدی درون هر چند دقیقه و حمله بـه آنـها کـه چرا بعد از قریب سه سال، آن گونـه کـه از آنـها خواسته شده، موضع گیری نکرده اند.

اولین نتیجه گیری به منظور مخاطبی کـه اندکی مطلع از اخبار است، مـی تواند این باشد کـه تلاشـها به منظور رفع حصر درون حال نتیجه هست و پخش کنندگان این مستند بـه بهانـه عاشورا درون صددند آخرین تلاش ها را به منظور جلوگیری از تحقق این مطالبه حامـیان دولت جدید انجام دهند.

واقعیت آن هست که درون خصوص حوادث سال ۸۸ یـا دو طرف ماجرا حتما از موضوع عبور کرده و به جای گذشته، بـه آینده بپردازند و یـا زمـینـه اظهار نظر به منظور دو طرف را فراهم کرد که تا هر دو روایت خود را بیـان کرده و مردم قضاوت کنند.

اما ظالمانـه ترین شیوه آن هست که وقتی بسیـاری از مردم منتقد بـه اقدامات انجام شده چند سال اخیر با بزرگواری سکوت پیشـه کرده و رییس جمـهور نیز رویکرد نگاه بـه آینده را برگزیده، صداو سیما کـه خود یکی از عوامل اصلی بـه اصطلاح فتنـه بوده، باز هم بر این آتش مـی دمد و با گستاخی روایت یکسویـه خود را بـه مردم تحمـیل مـی کند.

در مقابل هم رویکردهای تفریطی درون طرف مقابل وجود دارد کـه روایت های عجیب و غیرواقعی و یکسویـه درباره عاشورای ۸۸ بیـان مـی کنند و از مسایلی چون تیر خلاص زدن سخن مـی گویند، یـا برخی شعارهای خارج از چارچوب و تحریک آمـیز علیـه اصل نظام را نادیده مـی گیرند.

زمانی کـه چهره های اهل تفکر و معتدل بـه انزوا کشانده شده و صداوسیما هم با چنین اقداماتی بهانـه ایجاد مـی کند، کار درون طیف مقابل نیز دست تندروها مـی افتد.

این دو شیوه افراطی و تفریطی، نـه قضاوتی جامع از قضایـا بـه مردم ارائه مـی دهد و نـه مشکلی را حل مـی کند و تنـها کارکردش، تزریق تنفر درون جامعه و عصبانی مردم است.

به نظر مـی رسد چهره های باتجربه و تیزبینی چون سردار شمخانی و دکتر آشنا، از موضع دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده رییس جمـهور درون شورای نظارت بر صداوسیما، حتما این حرکت ضد امنیتی و ضد ملی و تفرقه افکنانـه صداوسیما را پیگیری علنی کرده و از این بعد اجازه تکرار چنین اقداماتی را ندهند

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۲ ساعت 8:45 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


ماه» درون «حصر» شب نمـی ماند

دستِ نقاش پیر مـی لرزد

قلبِ نقاش پیر مـی گیرد

همـه ی سهم ما فقط شد باخت

روبه رو، هِی اسیر مـی گیرد…

من اگر حرف کهنـه ای دارم

ارثم از زخم های اجدادی ست

اینکه مـیدان انقلاب هنوز

شاهراهی بـه سوی آزادی ست

«شاه» و «راه» از کجا بـه هم خوردند

این طناب از اساس پوسیده

با شمایم مشوقِ دیروز

داغدار «حسین فهمـیده»

تانک از روبه رو کـه مـی آید

زندگی مثل صحنـه ی جنگ است

آینـه زیستن!؟ شکستن!؟ نـه…

پاسخ سنگ بی گمان سنگ است

من بـه شب فکر مـی کنم هر شب

به شکستن، بـه صبر، آینده

به همـین سروهای زندانی

به شـهیدانِ که تا ابد زنده

زندگی درون مرام ما مردم

سفر آخرین «سهراب» است

های هایی ست از دل «یعقوب»

که نمرده «ندا»، فقط خواب است

باید از نو بـه فکر بودن بود

فکر دیگر به منظور فردا کرد

از همـین شب کـه سرد و تاریک است

دیگری مـهیـا کرد

ی کـه بهار گلریزش

همـه ی طول سال ماندنی است

مثل اشعار حافظ و سعدی

که به منظور همـیشـه خواندنی است

مثل حرفی امـیدوار کـه باز…

قلبِ مجروح «عشق» مـی خواند

هان بگو دوستاقبانِ* «اختر» را

«ماه» درون «حصر» شب نمـی ماند

______

*دوستاقبان: زندانبان

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه یـازدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 7:43 موضوع شــــعــــر | لینک ثابت


مـهدی خزعلی: جناب آقای روحانی؛ اگر سکوت کنید، راه ما از هم جدا مـی شود

در پی هتک حرمت و نواختن سیلی بر گوش ان نخست وزیر دوران دفاع مقدس، مـهدی خزعلی درون یـادداشتی کوتاه نوشته است: آقای رئیس جمـهور؛ اگر فریـاد نکنید، فردا نوبت من و شماست، اگر درون برابر این جنایت سکوت کنید، راه ما از هم جدا مـی شود… این دیگر خط قرمز نظام نیست و حتی جناح حاکم هم نمـی تواند از این رفتار دفاع کند.

متن این یـادداشت کـه در صفحه فیس بوک مـهدی خزعلی منتشر شده بـه شرح زیر است:

مـهدی جان؛ امروز جای دندان ولایت را بر دستان هم نام مادرت نرگس دیدیم و گریستیم… بـه دادمان برس…!

علی جان؛ زهرای تو را درون غدیر سیلی نزدند، اما زهرای ما را درون غدیر سیلی زدند و رویش نیلی ساختند…!

جناب آقایـان رئیس جمـهور محترم و وزیر اطلاعات  محترم، اگر از دستتان کاری برنمـی آید، لااقل مـی توانید این جنایت را محکوم کنید…!

ما منتظریم، فراموش نکنید کـه با زحمات و مجاهدت عزیزان درون بند، امروز شما درون ریـاست جمـهوری و وزارت مستقر هستید.

آقای رئیس جمـهور؛ بروید و صورت نیلگون زهرا را ببینید، بروید و جای دندان این مدعیـان ولایت را بر دست نرگس ببینید. اگر فریـاد نکنید، فردا نوبت من و شماست، حقوق بشر و آزادی به منظور ما از مسئله هسته ای و تحریم و ویرانی مملکت مـهمتر است، من ترجیح مـی دهم درون فقر و فلاکت بمانم، اما زیر بار ظلم و ستم نروم…!

جناب آقای روحانی؛ اگر درون برابر این جنایت سکوت کنید، راه ما از هم جدا مـی شود… این دیگر خط قرمز نظام نیست و حتی جناح حاکم هم نمـی تواند از این رفتار دفاع کند.

مـهدی خزعلی

عید سعید غدیر خم

۱۳۹۲/۸/۲

در ادامـه مطلب بخوانید:

واکنش محمدتقی بـه برخورد با ان مـیرحسین و رهنورد

سیدمحمد هاشمـی: اگر ماموران بـه بدنی تعرض کنند عملی مجرمانـه و قابل پیگیری است

کاش ان قبیله ما یـهودی بودند

تماس تلفنی سیدمحمد خاتمـی با ان مـیرحسین و رهنورد و دلجویی از آنان

ابراز تاسف عبدالله نوری از هتک حرمت خانواده درون تماس تلفنی با ان مـیرحسین

عضو مجلس خبرگان رهبری:ی حق ندارد بـه خانواده دلشکسته زندانیـان اهانت کند

بهمن کشاورز: هر نوع تعرض بدنی و کتک زدن ملاقات‌کنندگان زندانیـان غیرمجاز است

واکنش فرزند شـهید همت بـه رفتار زندانبانان مـیرحسین

درخواستی همچون درون آوردن تمام لباس های خانم ها بـه بهانـهء بازرسی ، چیزیست کـه در گذشته درون مورد زندان های رژیم صهیونیستی و برخورد سربازان صهیونیست با زندانیـان زن فلسطینی شنیده بودیم . بنابراین وزارت اطلاعات حتما واکنش جدی نسبت بـه این وقاحت و موارد دیگر احتمالی نشان دهد که تا این لکهء ننگ را از دامان نظام جمـهوری اسلامـی ایران پاک کند و به جِد این موضوع را بـه مأمورین مربوطه و ارگان مسئولشان تفهیم کند کـه نـه اینجا فلسطین اشغالیست ، نـه رژیم صهیونیستی درون اینجا حاکم هست و نـه مردم ایران ، مردم یک کشور تحت اشغال هستند .

سیلی بـه ان بـه جای تحقق وعده روحانی؟

اتفاقی کـه مـی بایست بعد از عاشورا رخ مـی داد

واکنش علی‌وار بـه سیلی های ظالمانـه

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه چهارم آبان ۱۳۹۲ ساعت 13:24 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


سیلی بـه صورت ان نخست وزیر امام

دیدار عیدانـه فرزندان مـیرحسین و زهرا رهنورد، با رفتار توهین آمـیز زندانبان ها و هتک حرمت بی سابقه ان ایشان و زدن سیلی بـه گوش آنـها، بـه تنش و وضعیتی بسیـار تلخ درون منظر پدر و مادر ایشان تبدیل شد.

به گزارش کلمـه، درون حالی کـه امروز قرار بود ان مـیرحسین و رهنورد کـه محرومـیت های بسیـار زیـادی را درون سالهای گذشته به منظور دیدار با پدرومادر خود تحمل کرده بودند به منظور اولین بار نـه درون ساختمان کنار منزل مـیرحسین کـه ساعاتی را درون خانـه پدری با وی ملاقات کنند رفتار زننده ماموران امنیتی و خواستهای بی شرمانـه آنان از ان نخست وزیر امام عید را بـه کام مردم و آنام تلخ کرد.
فرزندان مـیرحسین و زهرا رهنورد امروز و پس از دیدار دو ساعت و نیمـه با پدر و مادر خود کـه برای اولین بار درون خانـه برگزار شد به منظور تفتیش بـه خانـه امن اطلاعات کنار منزل پدر و مادرشان درون پاستور مـی‌شوند.

به گفته نرگس آنان امر بـه در اوردن همـه لباس ها ولباس زیرمـیکنند. این خواسته زشت، همراه با خواست و تفتیش خارج از شان و شرع و غیر متعارفی از سوی زندانبان مواجه مـی شود کـه به دلیل شرم آور بودن آن امکان بیـان آن وجود ندارد.

ر پی ممانعت فرزندان رهبران درون حصر سبز از این خواسته، ماموران امنیتی بـه آنـها حمله ورشده و سیلی محکمـی بـه گوش دو مـیر حسین “زهرا سادات و نرگس سادات” مـی زنند.

نرگس درون صفحه شخصی خود دراینباره نوشته هست در تلاش به منظور گرفتن دست زندان بانان جهت جلوگیری از حمله های بیشتر، با رفتار غیر انسانی آنـها روبرو شده کـه تمام مچ دست نرگس توسط یکی از زنان زندان بان گاز گرفته مـی شود و پس از آن زنان زندان بان پیـاپی بـه ان مـیرحسین و زهرا رهنورد حمله مـی‌کنند. نـهایتا فروغی رئیس زندان بان ها متوجه ماجرا شده و از ان مـیرحسین عذر خواهی مـی کند اما هیچ پاسخی بابت این رفتار غیر اخلاقی خود نمـی دهند.

متاسفانـه بـه گفته مـیرحسین درون تمام لحظات درگیری مـیرحسین مـیله های آشپزخانـه خانـه کـه مشرف بـه خانـه امن اطلاعات هست صداهای این برخورد مامور امنیتی را مـیشنیده و زهرا رهنورد نیز شاهد برخورد خشن ماموران امنیتی بود.

در بیشتر ملاقات های صورت گرفته معمولا دو مامور زن با نام های مستعار مریم و سارا کـه یکی از این ماموران زن پیش از این درون مدتی کـه مـیرحسین درون بیمارستان بود با با وی درگیر شده و هتاکی کرده بود نیز حضور دارند.

نرگس گفته است: زهرا رهنورد همـیشـه رفتارش با این ماموران زن مادرانـه بوده ودر تمام اعیـاد بـه ایشان عیدی مـی داده است.

اخبار تکمـیلی و جزییـات این واقعه که تا ساعتی دیگر بـه اطلاع مخاطبان خواهد رسید

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه سوم آبان ۱۳۹۲ ساعت 18:27 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


سید! حج چهار ساله‌تان مقبول

سهم من از تمام آسمان ها یکرنگیش بود و خواسته ام از تمام جنگل ها سبزی اش. کیست کـه نداند حتی هولناکترین دره ها هم چشم بـه آسمان دارند و بارشی و پروازی.

کیست کـه نداند سهم ما از عیدها و غدیرها و فطرها پلی بود کـه یـادگار غروب های یـاحسین مـیرحسین بود و الله اکبر و ندایی کـه ایمان مـی آوردی قاصدانی را کـه در کنج انفرادی ها درس مقاومت مـی دهند و چهار سال گذشت و هزار سال هم بگذرد کیست کـه نداند آفتاب از انتهای کوچه اختر طلوع مـی کند و کمـی آن طرف تر غروب و لحظه شماری مـیکند که تا به اختر بازگردد.

مرور مـی کنم تمام این هزار روز را کـه هزار سال گذشته و هنوز بـه سه سال نرسیده آن ظهری کـه خانم رهنورد گوشی را برداشت و قبل از آنکه بگوید سلام، مـی شنیدی صدایش را کـه به مـیرحسینش مـی گفت، سربازها آن طرف رفتند از این سمت بیـا و دوباره یـادم آمد کـه مـی گفت ماه هاست به منظور آنکه از خانـه خارج شویم با مامورها درگیر مـی شویم و ما هی مـی گفتیم: نـه! مـی خواهند بترسانند هنوز آنقدر فراموشکار نشده اند کـه نخست وزیر سالهای جنگ و دفاعمان را زندانی کنند.

آن روزها مـی گفتیم هنوز آنقدر بی معرفت نشدند کـه نتوانیم عید سادات را تبریک بگوییم و گفتیم و در مـیانـه ی تبریک و احوالپرسی قطع شد تماس..

روزهای اسارت پدر بود و دلخوشی بـه پدرانی کـه هر روز دیدارشان سخت تر مـی شد.

پدربزرگ مـی گفت بیـا که تا بگویمت فلسفه ی غدیر را و از جانشینی علی گفت و دستی کـه محمد بـه آسمان و ولی خوانده بود و از تنگی نفس هایی مـی گفت کـه در غیـاب محمد قرار بود چه کنند با علی و من بـه نفس تنگی هایی فکر مـی کردم کـه ذره ذره آسمان را بـه حصر خود درون مـی آورد.

فکر مـی کردم بـه هفته ی قبل، بـه عید قربان، قصه اش آشنا بود. مـی گفتند اسماعیل را کـه به قربانگاه مـی برد، نگاه های فرشته ها زل زده بودند بـه خدا کـه این دیگر چه امتحانی ست کـه ابراهیم قرار هست پس دهد. دست های بلند شده ام بـه درگاهش، چشم های بسته و جاری ام درون بارگاهش، دل روان شده از حضورش، همان هست که لهیب صحرای عرفات و بلندای آسمان مـی خواندم.

زنگ زده بودند کـه با یکی از خانواده های شـهدای سبز هماهنگ شده و قرار هست که با خانم رهنورد بـه مناسبت عید قربان بـه دیدارشان برویم. زودتر رسیدیم و باز هم ماجرای مامورانی کـه مانع خروج خانم رهنورد شده بودند و فریـادی کـه سرشان بلند شده و بود و زنی کـه در ماشین را کوبیده و رفته بود. دو بار آژانس عوض کرده بود که تا از دست تعقیب کنندگانش رها شود.

و حالا غدیر بود و قرار دیدار با سادات و رسم هزار ساله مان و آنانی کـه در کوتاه دستی از بادهای حریص خزان، گوی سبقت ربوده اند و جز حسرت سوت و کور و سرما زده زمستان توشـه ای به منظور خود نیـاورده اند.

و هی زمزمـه مـی کردیم آن را کـه هر سال درون مدرسه برایمان درون کاغذهای بزرگ رنگی تکرار کرده بودند: قرآن بـه جز از وصف علی آیـه ندارد/ ایمان بـه جز از حب علی پایـه ندارد/ گفتم بروم سایـه لطفش بنشینم/ گفتا کـه علی نور بود سایـه ندارد

یک سال قبل از آن و غدیر ۸۸ بود کـه در دارالزهرا بـه دیدارشان رفته بودیم. مـیرحسین آن روز مـی گفت: ملت ایران شایسته ترین ملت بود کـه به زندگی حضرت علی نگاه کند و آن را مشی خود قرار دهد. امروز بیش از همـیشـه نیـاز داریم کـه به آن الگو و فضا مراجعه کنیم زیرا درون آن مشی و روش عدالت، آزادی، برابری را به منظور همـه مردم مـی خواست. بسیـاری از ویژگی ها و مشی حضرت علی و بسیـار موارد دیگر درون ذهن مردم ما باقی مانده هست چرا کـه این موارد به منظور تحکیم جامعه ای کـه باید بر اساس این معیـارها شکل مـی گرفت تعیین کننده بود. محکمـه ها، دادگاه و زندان های خود را با آن زمان مقایسه کنیم.

آنـها امروز پشت دیوارها بی همـهمـه ی آدم ها زندگی مـی کنند و ما هر روز با عکسی و یـادی درس مـی گیریم از آنچه مشق کرده بودند. یـاد گرفته ایم چقدر مـی توان ساده بود و استوار. بی صدا بود و پر صدا. هفته ها و ماه ها ممنوع الملاقات بود و در آن چهار دیواری لعنتی ماند و ناگفته ها را چنین بـه بلندترین آوا بـه دور دست ها فریـاد کشید.

نـه! جا نمـی شوند درون آن چهار دیواری با مـیله های جوش خورده ی سیـاه و حصارهای بلند و هر روز ِ زندان.  پسشان مـی زند و هر روز زندان بی هیبت تر و بی آبروتر مـی شود و هر روز سربازها درون انتظار غدیری کـه انتهای روزهای حجه الوداع دست های سید و بانویش را ببوسند و حلالیت بطلبند و عذر تقصیر بخواهند کـه مامور بودیم و معذور.

و ما هنوز دستبندهای سبزمان کـه دست درون دستان علی و محمد درون آسمان تشیع بالاست را نگاه کنیم که تا یـادمان بیـاید مردانی را کـه ایستادند که تا آنجا کـه حصارهای زندان فرو بریزند و به ما هدیـه کنند اندک آرامش و امـید این روزها را، کـه اگر نبود مقاومتشان بذر هویتمان جوانـه نمـی زد و نمـی رویید.

چقدر آرزویم شده کـه فردا چشم درون چشم مـیرحسین بگوییم: سید! حج ۴ ساله تان مقبول و سعی لحظه لحظه تان مشکور.

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه دوم آبان ۱۳۹۲ ساعت 10:37 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


دو قرن وزرای امور خارجه ایران

نخستین وزیر امورخارجه ایران درون سال ۱۲۰۰ خورشیدی آغاز بـه کار کرد. از ان زمان ۱۰۳ نفر درون حکومت‌های مختلف این مسئولیت را بر عهده داشته‌اند. درون دوره‌هایی نیز این وزارت‌خانـه توسط سرپرست اداره شده است.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه سی ام مـهر ۱۳۹۲ ساعت 21:12 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


به منتقدین امروز نگوئید افراطی ،فقط منتقدین دیروز را فتنـه‌گر خطاب کنید!

حسن فاتحی- وبلاگ صداقت درون سیـاست

جناب احمد خاتمـی یکی ازا موقت جمعه ،درخطبه های این هفته درون اشاره بـه عوامل نگهدارنده استحکام داخلی ،به مولفه های جالبی پرداختند کـه همـین مولفه ها وعوامل زمانیکه از زبان منتقدان ودلسوزان نظام اسلامـی درفصل افراط گریـهای جریـانی خاص، مطرح مـی شد ،همـین بزرگوار ودوستان همفکرایشان مواضع کاملا” متفاوتی را اتخاذ مـی د.

وقتی بزرگان نظام وشخصیتهای رکین جامعه اسلامـی ازوحدت سخن بـه مـیان مـی آوردند ،تئورسین جریـانی این دوستان بیـان مـی نمودند کـه “شکست خوردگان سیـاسی وکسانی کـه حتی درنماز جمعه هم راهشان نمـی دهند ،دم ازوحدت مـی زنند”.

زمانیکه دوستداران واقعی حاکمـیت اسلامـی از فضای امنیتی و قلع وقمع منتقدین گلایـه مـی د ،واینکه مبادا انقلاب اسلامـی بـه دست نااهلان بیفتد کـه امام راحل هم بدان وصیت نموده اندکه مواظب باشیم، دوباره طیف خودحق پندار وخود شاخص بین، ازاصحاب فتنـه سخن بـه مـیان مـی آوردند ویکی را جاسوس ،آن دیگری را بی بصیرت و ومردمانی را متهم بـه برچسبهای ناروای اخلاقی مـی د.

وقتیکه حتی مراجع عظام بـه عنوان چشمان تیربین جامعه اسلامـی ، از هاله های نور آنچنانی نقد مـی د ،فردایش لشگر چنده ده نفری لنینی بـه نام مردم ،تریبونـهای نمازجمعه را برا جمعه ای چون آیت اله جوادی آملی تنگ مـی د، زمانیکه حتی رئیس مجلس شورای اسلامـی درون مراسم سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامـی در۲۲ بهمن مطالبی مـی خواستند ایراد نمایند ،ناگهان همـین لشگر لنینی حتی حرمت حرم حضرت معصومـه (س) رانگه نمـی داشتند.

آن زمانی کـه نوه امام خمـینی (ره) تنـها بعداز گذشت سالیـان محدودی از ارتحال جد بزرگوار خود ، درحرم امام خمـینی مـی خواستند چند کلامـی برزبان بیـاورند ،بازهم همـین جریـان بایکوت وتخریب ، برعلیـه یـادگار امام راحل شعار مـی دادند وحرم امام خمـینی را برهم مـیزدند ،حالا برادراحمد خاتمـی سخن از نقدپذیری بـه مـیان آورده وتوصیـه مـی نمایند کـه مبادا ” منتقدین را افراطی بنامـیم”.

برادراحمد خاتمـی ،بینی وبین اله… آیـا همـین پنج فاکتوری کـه شما تحت عنوان عوامل استحکام داخلی بعدازدوره ویرانگر افراط وهیـاهومطرح مـی نمائید، درآن عصر هیـاهو وافراط گریـها اززبان بزرگان نظام اسلامـی ومراجع عظام ونخبگان مردمـی بیـان نمـی شدند؟

براستی چرا شما بزرگوار درآن فصل ، حتی از انتقادات شـهروندان برمـی آشفتید وازسیـاه نماییـها سخن بـه مـیان مـی آوردید؟

برادراحمد خاتمـی ،چرا حتما حافظه انقلابی وتاریخی مردم خویش را بـه سخره بگیریم؟ آیـا غالب منتقدان عصر افراط همـین دغدغه های کـه شما تازه با اما واگر مطرح مـی نمائید بیـان نمـی د؟

کدام دلسوز معتقد بـه مبانی جمـهوری اسلامـی هست که نقد ونقادی را خطری به منظور نظام اسلامـی تشخیص دهد ؟ سخن سراین موضوع مـهم هست که چرا حتما درفصلی منتقدین را فتنـه گر ،بی بصیرت ،جاسوس ، وابسته بـه بیگانـه، وطن فروش، و……خطاب کنیم ولی حالاکه دولت مردمـی سرکار آمده هست ،نباید از افراطیون لنین مشرب خواست کـه امنیت روانی جامعه را بـه هم نریزند؟

برادراحمد خاتمـی چطور مـی شود ،درفصلی تلاش ذلیلانـه وعزت شکنانـه افرادی به منظور ایجاد ارتباط با آمریکا کـه البته با بی اعتنایی غرور آمـیز بیگانگان روبرو مـی شود را ندید ولی حالا کـه عطف فرمایش مقام معظم رهبری دولت تدبیر وامـید دراستای عملیـاتی نمودن رویکرد نرمش قهرمانانـه تلاش مـی نماید ،جماعتی ارتباط تلفنی رئیس جمـهور کشورمان را با اوباما کار صهیونیستها القاء مـی نماید؟

برادراحمد خاتمـی اجازه دهید بـه یک عامل مـهم نیز من شـهروند اشاره کنم کـه بدون لحاظ آن عامل ، فاکتورهای پنگانـه جنابعالی نیز کارایی نخواهد داشت و آن اینکه الگوهای دینی ومدیریتی ما ، حتما بامردم شفاف وصادق باشند ،اینکه رفتاری زشت بارویکرد جناحی وتیمـی محک حق وباطل بخورد ،این رویـه تناقض ودروغ آشکاری هست که مردم فهیم ایران عطف آموخته های دینی خود نخواهند پذیرفت ،ولی اگر الگوهای ما هم خطاهای خودشان را بپذیرند وعرصه را به منظور شایستگان آماده نمایند،دراین صورت خواهد بود کـه فاکتورها ی شما دراستحکام داخلی نظام موثر واقع خواهد شد.

بیـائید باورکنیم وبپذیریم کـه عصر افراط گرائیـها و هیـاهو محوریـها تمام شده هست ، حالا مردم امام جمعه ای را ترجیح مـی دهند کـه درد مردم را بگوید ورابط بین مردم ونظام اسلامـی باشد ، نـه اینکه با حرکت بادهای موسمـی تاکتیک عوض نموده وتناقض خودرا فراموش نماید

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیستم مـهر ۱۳۹۲ ساعت 19:39 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


کودکان دهه 80، قربانی سازمانی کـه سیـاست های خود را از یـاد!

  بابک رمضانی فر:امروزه بسیـاری از والدین  با درخواست های عجیب فرزندان خود بابت تهیـه کالاهایی بالاتر از نیـازهای رده سنی  شان روبرو هستند.کودکان درباره مارک مواد شوینده، برندهای لوازم خانگی و حتی بانکی کـه در آن حساب باز شود هم نظر مـی دهند. بسیـاری از والدین  با خشنودی این نوع اظهارنظرها را رشد آگاهی کودکان امروزی نسبت بـه همسالان خود در  سالهای دور ارزیـابی مـی کنند ؛ اما آیـا این تمام واقعیت است؟

برای مخاطب کودک، آگهی های تجاری بخشی طبیعی از برنامـه های تلویزیون است. توانایی یـادآوری کودکان از آگهی های تجاری بیشتر از سایر برنامـه هاست.

کودکان درون جستجوی آگهی تجاری نیستند امّا آنـها را آسانتر مـی پذیرند. بررسی ها نشان مـی دهد آگهی های تجاری نسبت بـه سایر برنامـه ها با وضوح بیشتری درون ذهن کودکان باقی مـی ماند.
کودکان مـی دانند کـه آگهی به منظور وادار مردم به منظور خرید یک کالا است. آنـها از آگهی های تجاری تاثیر مـی پذیرند  و نـه تنـها تاثیر آن را انکار نمـی کنند، بلکه با افتخار و هیجان این تاثیر پذیری  را اعتراف کرده و محصولات را تحسین مـی کنند. البته با افزایش سن، انکار این تاثیر پذیری افزایش مـی یـابد.
تحقیقات معتبر نشان مـی دهد آگهی های  محبوب کودکان متعلق بـه دسته "کالاهای عمومـی خانگی" و" نظام های بانکی" است.
آگهی هایی کـه در آن ترانـه با موسیقی پیوند خورده، به منظور مخاطب کودک بیشترین جذابیت را دارد. آنـها بـه خوبی ترانـه ها را بـه خاطر مـی سپارند و حتی بهتر از شعرهای کتابهای درسی خود از حفظ مـی خوانند. اتفاقی کـه بسیـاری از والدین ذوق زده مـی کند و  از روی نا آگاهی آن را تشویق هم مـی کنند. درون حالی کـه این اتفاق درون ظاهر خوشایند، نابودی تدریجی ذهن آماده کودکان هست تا درون نـهایت بـه شـهروندی مصرفی  تبدیل شوند. طنز ، شوخ طبعی ، جنب و جوش های مفرح، محبت های اغراق آمـیز و خواص محصولات، از وجوه جذابیت آگهی های تجاری به منظور کودکان است.

صدا و سیما کـه ناظری جدی بر جزئیـات عملکرد خود نمـی بیند،  درون روندی هولناک  هر روز  زمان پخش "آگهی های تجاری" را افزایش مـی دهد و محدودیت های سابق درون پخش این نوع  آگهی ها را یکی بعد از دیگری نادیده مـی گیرد

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه پانزدهم مـهر ۱۳۹۲ ساعت 17:51 موضوع فــــرهــنــــگــــــــــــی | لینک ثابت


لیست دروس آموزشی دانشگاه ایرانیـان (دکتر محمود احمدی نژاد)

ترم اول (19 واحد)

دروس

تعداد واحد

ایجاد تورم 1

3

آز. ایجاد تورم 1

1

نابودی هنر

2

سرکوب مردم (مقدماتی)

3

مدیریت جهانی

2

آز. مدیریت جهانی

2

نابودی روابط خارجی

3

وصایـای مشایی

1

 

ترم دوم (19 واحد)

دروس

تعداد واحد

ایجاد تورم 2

3

آز. ایجاد تورم 2

1

سینمای ارزشی 1

3

سرکوب مردم (پیشرفته)

3

ر...مان مملکتی 1

3

آز. ر...مان مملکتی 1

1

اختلاس 1

3

ربایی

2

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه هشتم مـهر ۱۳۹۲ ساعت 0:1 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


دسـتاوردهای مـثبت سفر روحانی بـه نیویورک

روحانـی و اوباما سرانجام با یـکدیگر گفت و گو د

اولین تماس تلفنی سران ایران و آمریکا بعد از انقلاب


 
در حالیكه رییس جمـهوری اسلامـی ایران درون حال حركت از محل اقامت خود بـه سمت فرودگاه به منظور خروج از نیویورك بود، این تماس برقرار شد و طرفین پیرامون مسایل مختلف با یكدیگر گفت وگو كردند. درون این گفت وگوی تلفنی، دو طرف بر اراده سیـاسی به منظور حل سریع مساله هسته ای تاكید كرده و زمـینـه را به منظور حل موضوعات دیگر و همكاری درون مسائل منطقه ای مورد توجه قرار دادند.



در این گفت و گو کـه حدود 20 دقیقه طول کشیده، اوباما بـه روحانی گفته است: من احترام خود بـه شما و مردم ایران را ابراز مـی‌دارم. معتقدم کـه روابط بین ایران و ایـالات متحده، تاثیر عمـیقی بر منطقه خواهد داشت. اگر ما بتوانیم درون موضوع هسته‌ای بـه پیشرفت دست یـابیم، مسائل دیگر و از جمله سوریـه بـه نحو مثبتی تاثیر خواهد پذیرفت.

در پاسخ، روحانی هم بـه اوباما گفته است: درون موضوع هسته‌ای بـه شرط وجود اراده سیـاسی، راهی سریع به منظور حل مساله وجود دارد. ما درون مورد آنچه از 5+1 و به طور خاص دولت شما درون هفته‌های آینده خواهیم دید، امـیدواریم. من تشکر خود از مـهمان نوازی و تماس تلفنی شما را ابراز مـی‌دارم.

در این گفت وگوی تلفنی روسای جمـهوری ایران و آمریكا، همچنین وزرای امور خارجه خود را مامور كردند که تا زمـینـه همكاری های لازم را هر چه زودتر فراهم آورند. کاخ سفید درون صفحه توییتر خود نوشت: روحانی درون پایـان این تماس تلفنی بـه زبان انگلیسی بـه اوباما گفته است: have a nice day و اوباما نیز بـه زبان فارسی گفته است: "خداحافظ".

بلافاصله بعد از این گفت و گو، اوباما درون کاخ سفید گفت: "قبل از آنکه درباره وضعیتمان درون کنگره و لایحه بودجه سخن بگویم، اجازه دهید درباره فرصتی مـهم درون سیـاست خارجی‌مان صحبت کنم." وی افزود: "من همـین الان با پرزیدنت روحانی از جمـهوری اسلامـی ایران صحبت کردم. هر دوی ما درباره تلاشـهای مداوم به منظور حصول توافق بر سر برنامـه هسته‌ای ایران گفت‌وگو کردیم."



اوباما ادامـه داد: "من بـه پرزیدنت روحانی چیزی کـه در نیویورک گفته بودم را مورد تأکید قرار دادم. درون حالی کـه مطمئناً موانعی مـهم به منظور حرکت رو بـه جلو وجود دارد و موفقیت بـه هیچ عنوان تضمـین شده نیست، من باور دارم کـه ما مـی‌توانیم بـه راه حلی جامع دست پیدا کنیم."

اوباما افزود: "من جان کری را مأمور پیگیری این مسیر دیپلماتیک کرده‌ام. ما روز گذشته درون نیویورک گفت‌وگوهای سازنده‌ای با شریکانمان یعنی اتحادیـه اروپا، بریتانیـا، فرانسه، آلمان، روسیـه، چین و وزیر خارجه ایران داشتیم. من و روحانی درون مسیر رو بـه جلو تیممان را مأمور کرده‌ایم که تا به کار سریع و همکاری با گروه ۱+۵ ادامـه دهد و به توافق برسد. ما درون سرتاسر این فرایند ارتباط نزدیکی با دوستان و متحدانمان درون منطقه خواهیم داشت." اوباما همچنین خاطر نشان کـه این اولین گفت وگوی یک رئیس جمـهور ایرانی و آمریکایی از سال ۱۹۷۹ بدین سو بوده است.

رئیس جمـهور کشورمان نیز درون کنفرانس مطبوعاتی اش کـه قبل از این تماس تلفنی صورت گرفت گفته بود: مـی خواهم این سفر اولین گام به منظور رابطه بین دو ملت بزرگ ایران و آمریكا باشد. گفتنی هست روابط ایران و آمریکا بعد از انقلاب اسلامـی درون ایران و ماجرای تسخیر سفارت آمریکا درون تهران، قطع شده است. دکتر روحانی ساعت 11 امروز شنبه ششم مـهر ماه از طریق فرودگاه مـهر آباد وارد تهران مـی شود.


در ادامـه مطلب بخوانید:
دعوت کاربران سایت ها و شبکه های اجتماعی به منظور استقبال از روحانی
گزیده ای از اظهارات دکتر روحانی درون کنفرانس مطبوعاتی نیویورک

محمدجواد ظریف: مذاکرات ایران و 1+5 سازنده بود

سخنرانی رئیس جمـهور درون نشست وزرای خارجه عدم تعهد

آمریکا اثر باستانی ایرانی را بعد داد

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه ششم مـهر ۱۳۹۲ ساعت 23:41 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


آنچـه درون نیویـورک گذشت

چـراغ سبـز روحـانی و اوبـاما


عصرایران ؛ جعفر محمدی:
آنچه درون باب روابط ایران و آمریکا درون سفر روحانی بـه نیویورک رخ داده، نـه برآورده شدن انتظار جهانی به منظور دست رؤسای جمـهور دو کشور بود و نـه استمرار وضعیت تخاصم همـیشگی.

از چند روز قبل از سفر روحانی بـه مقر سازمان ملل متحد، این کـه آیـا او و باراک اوباما با یکدیگر دیدار خواهند کرد یـا خیر؟ بـه مـهم ترین موضوع به منظور گمانـه زنی های سیـاسی تبدیل شده بود بـه طوری کـه گمان مـی رفت درون ضیـافت ناهار بان کی مون، دبیر کل سازمان ملل متحد، به منظور لحظاتی دو رئیس جمـهور با یکدیگر روبرو شوند و با هم دست بدهند که تا "عسال" گرفته شود.

با این حال، بـه دلیل آنکه درون ضیـافت مذکور، ات الکلی سرو مـی شد، برخی هیـات های اسلامـی، از جمله هیأت ایرانی درون آن شرکت ند و لذا موضوع دست دو رئیس جمـهور درون آن مـهمانی، منتفی شد.



در سالن مجمع عمومـی نیز، برغم پیش بینی برخی رسانـه ها، مصافحه ای صورت نگرفت. رویترز، روز قبل نوشته بود:" نشست امسال برخلاف گذشته، بـه دلیل تعمـیرات سالن معروف مجمع عمومـی سازمان ملل متحد، بـه طور موقت درون سالنی دیگر برگزار خواهد شد. سالن جدید و موقت به منظور جلسه سران مجمع عمومـی کوچکتر از سالن اصلی هست و بـه همـین دلیل امکان دیدار تصادفی مـیان اوباما و روحانی بیشتر مـی شود."

در محل دیدارهای سران درون حاشیـه اجلاس نیز دیداری بین روحانی و اوباما صورت نگرفت.

بدین ترتیب، آن اتفاق بزرگ یعنی"دست دادن" رخ نداد اما اتفاق بزرگ تر شکل گرفت: "شکسته شدن تابو".

تا پیش از این، هر آنچه دولت های تهران و واشنگتن درباره یکدیگر اعلام مـی د، چیزی جز اعلام خصومت نبود. بـه علاوه، خصوصاً درون ایران، حتی سخن گفتن از مذاکره با آمریکا، موضوعی سخت و پیچیده بود و در مقاطعی موجبات دردسرهای قضایی را نیز فراهم مـی ساخت.

اینک اما فضای بعد از انتخابات 24 خرداد 92 و سفر روحانی بـه نیویورک، شرایط را بـه گونـه ای کاملاً متفاوت از گذشته رقم زده هست به گونـه ای کـه دو رئیس جمـهور، برغم آنکه مطابق انتظار، بر مواضع اصولی دولت های متبوع شان تأکید د، درباره یکدیگر، محترمانـه سخن گفتند.

اوباما، فتوای رهبر انقلاب و مواضع روحانی را ستود و گفت کـه این سخنان مـی تواند مبنای تفاهم باشد. اوباما، حتی از مأموریت جان کری، وزیر امور خارجه اش به منظور تعامل با ایران خبر داد. از این سو نیز حسن روحانی، بعد از کلی مقدمـه چینی درون سخنرانی اش (که بیشتر مصرف داخلی داشت) بـه اصل مطلب رسید و از اوباما، بـه ظرز محترمانـه و پروتکلی یـاد کرد(پرزیدنت اوباما) و گفت کـه حرف هایش را بـه دقت گوش کرده هست و معتقد هست که مـی توان اختلافات فیما بین را مدیریت کرد.



روحانی همچنین از آمادگی ایران به منظور "گفت و گوهای بدون تأخیر" خبر داد و تصریح کرد کـه ایران درون پی افزایش تنش با آمریکا نیست. همچنین درون این سفر، اعلام شد کـه مقامات دو کشور، به منظور گفت و گو اعلام آمادگی کرده اند و قرار شد کـه وزرای خارجه دو کشور درون قالب مذاکرات 1+5 با یکدیگر ملاقات کنند. درون واقع، اتفاق بزرگ چراغ سبزی بود کـه دو طرف، با احتیـاط و البته بـه وضوح بـه یکدیگر نشان دادند و طرفین متوجه شدند کـه هر دو بـه یک چیز مـی اندیشند: گفت و گو.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه سوم مـهر ۱۳۹۲ ساعت 23:21 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


بـاز هـم فیــلم٣٠٠ ؛ بـاز هـم دروغ

درج این پست درون وبلاگ، کوچک ترین کاریست کـه برای آبروی کشورمان انجام مـی‌دهیم


به گزارش
ایران ویج به نقل از امُرداد ، چهره‌اي خشن با بدني نيمـه‌ كه بر تختي زرين تكيه زده و تبري بر دست دارد، آتش مي‌افروزد، هرچيز كه مي‌بيند را نابود مي‌كند و شماري درون خدمتش هستند، چهره‌ي خشايارشايي هست كه كمپاني اسراييلي- آمريكايي [برادران وارنر] درون نسخه‌ي دوم ٣٠٠ بـه نمايش گذاشته‌اند.

برپايه‌ي خبري كه بـه تازگي درون برخي تارنماهاي خبري خارجي همچون [Guardian] منتشر شده، بنا بر آن است، به‌زودي نسخه‌ي تازه‌اي از فيلم ننگين 300 روانـه‌ي سينماهاي خارجي شود، فيلمي كه اين‌بار نام [300، خيزش امپراتوري] بر خود گرفته و به‌‌دروغ نبرد ايران و يونان را بـه تصوير مي‌كشد، نبردي كه بـه شكست سپاهيان ايران و بازگشت خشايارشا بـه ميهن مي‌انجامد.

اين فيلم ‌كسي كه بـه گواه تاريخ، همسان‌ترين چهره را بـه كورش بزرگ، بنيان‌گذار جهان‌شاهي هخامنشي دارد را بـه نادرست، شاهي خشمگين، خودراي، خون‌خوار و نيمـه‌ بازشناسانده است. سازندگان فيلم خود را بـه فراموشي زده‌اند كه خشايارشا، همان كسي هست كه درون سنگ‌نبشته‌اي كه درون كوه الوند بـه جاي گذاشت، شادي را براي مردمانش آرزو كرد، خود را پسر داريوش هخامنشي شناساند 



با روندي كه سازندگان اين فيلم درون پيش گرفته‌اند بـه نظر مي‌رسد خيال كوتاه آمدن نداشته باشند، شايد درون روزي ديگر يا چند سال ديگر، اسكندر، فرنام(:لقب)،
كبيــر! بگيرد و يورش او بـه ايران‌زمين و نابودي دودمان هخامنشي و به آتش كشيدن نماد تمدن ايران، دلاوري خوانده شود. بي‌گمان که تا هنگامي كه خودمان دست بـه كار نشده‌ايم، که تا هنگامي كه فيلم‌هاي خودمان شكوه ايران و راستي‌هاي تاريخي را بـه نمايش نمي‌گذارند، ديگران دست بـه كار نوشتن تاريخ بـه شيوه‌ي خودشان مي‌شود. ماه مـهر نزديك است، ماه آغاز آموزش. چه اندازه براي آشنايي فرزندانمان با تاريخ ايران كار كرده‌ايم؟

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون پنجشنبه بیست و هشتم شـهریور ۱۳۹۲ ساعت 12:20 موضوع تــاریـــــــــخــــــــــی | لینک ثابت


مـی دانیم جایمان کجاست

این صحنـه ایست درون تاریخ کـه من بـه ایرانی بودن صحنـه آرای آن افتخار مـی کنم

مـی دانیم جایمان کجاست


زماني کـه قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي بـه دعاوي انگليس درماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر ازموقع بـه محل رفت . درون حالي کـه پيشاپيش جاي نشستن همـه ي شرکت کنندگان تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي نماينده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار بـه دکتر مصدق گفتند کـه اينجا براي نماينده هيات انگليسي درون نظر گرفته شده و جاي شما آن جاست ، اما پيرمرد توجهينكرد و روي همان صندلي نشست ..
جلسه داشت شروع مي شد و نماينده هيات انگليس روبروي دکتر مصدق منتظرايستاده بود که تا بلکه بلند شود و روي صندلي خويش بنشيند ، اما پيرمرد اصلاً نگاهش هم نمي کرد .
جلسه شروع شد و قاضي رسيدگي کننده بـه مصدق رو کرد و گفت کـه شما جاي نماينده انگلستان نشسته ايد ، جاي شما آن جاست .
کم کم ماجرا داشت پيچيده مي شد و بيخ پيدا ميكرد کـه مصدق بالاخره بـه صدادر آمد و گفت :
شما فكر مي کنيد نمي دانيم صندلي ما کجاست و صندلي نماينده هيات انگليس کدام هست ؟
نـه جناب رييس ، خوب مي دانيم جايمان کدام است ..
اما علت اينكه چند دقيقه اي روي صندلي دوستان نشستم بـه خاطر اين بود که تا دوستان بدانند برجاي ديگران نشستن يعني چه ؟
او اضافه کرد کـه سال هاي سال هست دولت انگلستان درون سرزمين ما خيمـه زده و کم کم يادشان رفته کـه جايشان اين جا نيست و ايران سرزمين آبا و اجدادي ماست نـه سرزمين آنان ...
سكوتي عميق فضاي دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پايانسخنانش كمي سكوت كرد و آرام بلند شد و به روي صندلي خويش قرار گرفت.
با همين ابتکار و حرکت ، عجيب بود کـه تا انتهاي نشست ، فضاي جلسه تحت تاثير مستقيم اين رفتار قرار گرفته بود و در نـهايت نيز انگلستان محکوم شد ...

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و ششم شـهریور ۱۳۹۲ ساعت 22:54 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


بصیرت افزایی دینی و سیـاسی

شرح خدمات: بصیرت افزایی دینی و سیـاسی، تعلیم و تربیت دینی و تبلیغ مباحث اعتقادی و دینی، معرفی نـهادها و مراکز و شخصیتهای سیـاسی و انقلابی و مذهبی

مدت: یک سال مبلغ: ناقابل پانصد مـیلیون تومان (سال 1390)

- - - - - -
لازم بـه توضیح ست کـه زاکانی یکشنبه گفته بود ما هیچ وقت چنین مبلغی نگرفته‌ایم؛ اگر اسنادی دارید، حتماً این اسناد را منتشر کنید.
 بيچاره زاکاني کـه ميخواد بصيرت من و شمارو افزايش بده اونم با اين بودجه ناچيز کـه همش 9تا صفر جلوشـه!!!

 اما خداییش کارهای توپی تو این مملکت مـیشـه انجام داد با بودجه های نجومـی کـه دوزار تخصص هم نخواد!! بعد مـیگن وضعیت اقتصادی کشور خرابه! اقتصاد بـه این لارجی کجای دنیـا وجود داره؟!

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 20:58 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


واکنش مردم درون شبکه های اجتماعی بـه نطق های این روزهای مجلس؛ شبحی کـه آرام آرام ایران را فتح مـی کند

روند تشکیل دولت کـه از ثبت نام هاشمـی رفسنجانی بـه عنوان کاندیدای ریـاست جمـهوری آغاز شد و با رد صلاحیت رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام و کمپین های انتخاباتی و بعد از آن مناظره ها بـه اوج رسیده بود این روزها درون آخرین مرحله ی خود بـه گرفتن رای اعتماد وزرای کابینـه از نمایندگان مجلس شورای اسلامـی رسیده است.

جلساتی کـه امروز درون سومـین روز خود، مـیلیون ها مخاطب ایرانی را پای گیرنده های تلویزیون نشانده و علاقه مندان را پیگیر درون شبکه های اجتماعی بـه نکته سنجی و اظهار نظر مـی کشاند، بعد از چهار سال دوباره اثبات کرد کـه سبز زنده هست و رهبران و فعالان آن همچنان خار چشم آنان کـه مدت هاست تلاش مـی کنند بگویند سبز مرده هست و فعالان و رهبران آن از یـادها رفته اند.

نمایندگان مجلسی کـه با چشم بر دهان و گوش بـه فرمان بودن خود این روزها بزرگترین خدمت را بـه تاریخ کشور و آیندگان د کـه اگر چشم فتنـه درون ۹ دی کور شده بود چرا هنوز از وزیر شدنی وحشتزده مـی شوند چرا بـه خانواده ی آسیب دیدگان حوادث و سرکوب های بعد از انتخابات سر زده است؟

گوشـه ای از پست های کاربران شبکه های اجتماعی را با هم مـی خوانیم:

این فتنـه فتنـه حضرات تندروی اصولگرا چیزی هست در قد و اندازه اقدام حاج مـیرزا آغاسی وزیر بی کفایت ناصری درون حفر چاه کـه اگر آب نداشت به منظور مملکت، به منظور خیلی ها اما نان داشت

* * *

یـادش بخیر. ۱۶ سال پیش درون چنین دقایقی درون پس حملات تند راست های مجلس پنجم بـه کابینـه معرفی شده محمد خاتمـی و بویژه عطاء الله مـهاجرانی، سیدمحمود دعایی پشت تریبون رفت و آنچنان دفاع جانانـه ای از مـهاجرانی نمود کـه مجید انصاری درون مقام رییس فراکسیون اقلیت با خاطری آرام و راحت روانـه تریبون گردید.

جای یک رییس فراکسیون اقلیت مقتدر امروز درون مجلس بـه شدت خالی است.

* * *

از «مـهدی هاشمـی٬ آقازاده‌ی دله دزد» که تا «دستمال‌کشِ دولت» این‌ها شده ادبیـات نمایندگان ملت درون مجلس٬ واقعاً مجلسه داریم؟

حکیمـی: صلاحیت آقای روحانی درون شورای نگهبان با یک درجه تخفیف تایید شده است. یک درجه تخفیف درون تایید صلاحیت چیـه دیگه؟ مگه حکم اعدامـه

یـاد مجلس هفتم افتادم و رفتن احمدی‌نژاد بـه مجلس به منظور تقدیم لایحه‌ی بودجه. نماینده‌هه پریده بود پشت تریبون، حمله کرده بود بـه لیوان آب احمدی‌نژاد، ته‌مانده‌ی آب لیوانش را سر کشیده بود و بعدش چند قطره‌ی باقی‌مانده را شالاپ شولوپ پاشیده بود روی لباس خودش، و زودی گفته بود این آب تبرک است. خواستم بگویم ما دسته‌گل‌های این حضرات را یـادمان نرفته. با ژانگولربازی‌های امروزشان کُرک و پَرمان نمـی‌ریزد دیگر. 

* * *

خلاصه ی تمام جلسات این روزهای مجلس: فتنـه هنوز زنده است

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون جمعه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 2:30 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


ماندلا

برایش آرزوی مرگ کردم،

وقتی نوه‌اش درون تلویزیون مـی‌گفت دعایش کنیم کـه درد نکشد. ماندلا را مـی‌گویم. قد بلند‌ترین آدمـیزاد یک قرن گذشته روی زمـین.


قرنی کـه آتاتورک، چرچیل، دوگل، استالین، هیتلر، موسولینی، ادنائر، هوشی مـین، چوئن لای، مصدق، نـهرو، تیتو، لومومـیا، سوکارنو، سیـهانوک، کاسترو، عبدالناصر، جان کندی، برانت، آلنده، اولاف پالمـه، ماهاتیر محمد، گورباچف و واسلاوهاول درون آن یک چند رییس دولت بوده‌اند، خوب و بد نامـی از خود بـه یـادگار گذاشته‌اند. همزمان ده برابر این‌ها، آدم‌های کوچک هم فرصت اداره کشور‌ها را بـه دست آورده‌اند، درون کشورهائی بـه بزرگی آمریکا و روسیـه و هم درون کشورهای کوچک آفریقائی و آسیـائی.

برخی از این نام‌ها با کودتا سرنگون شدند، برخی در‌‌ همان خلعت ریـاست دولت کشته شدند مانند آلنده، کندی، لومومبا و پالمـه، بعضی مانند ماهاتیر محمد سال‌ها ماندند و قدر دیدند و سرنوشت کشور خود را تغییر دادند، یکی مانند مصدق دو سالی هم دوام نیـاورد، چند تایشان درون کشتار هزاران تن سهم داشتند،انی مانند برانت و پالمـه و هاول هم بودند کـه جز صلح به منظور بشر نخواستند. برخی مانند هیتلر، چرچیل، موسولینی و استالین آوازه‌شان از جنگ بود، چندتائی درون دوران قدرت، از جهان تحسین شنیدند و قدر دیدند، مانند گورباچف و چرچیل کـه عنوان‌های دست نیـافتنی گرفتند [مرد قرن یـا مرد هزاره‌ها] اما مردم کشور خودشان دیگر بـه آن‌ها رای ندادند. اما ماندلا از همـه جداست، نـه بـه خاطر

۲۷ سال زندانی کـه کشید، و نـه حتی انقلاب بزرگی کـه رهبری کرد و لکه ننگ آپارتاید را از دامن بشریت برداشت بلکه بـه خاطر درس‌هائی کـه برای بشریت گذاشت، درس‌هائی از جنس مروت و گذشت، خیرخواهی و صلح‌دوستی و پرهیز از خشونت.

وقتی درون بیست و هفتمـین سال حبس، نماینده بانک جهانی بـه دیدارش بـه زندان مخوف جزیره روبن رفت که تا از او بپرسد آیـا حاضر هست با رهبر آفریکانر‌ها به منظور رسیدن بـه یک راه حل آرام درون جهت تشکیل یک دولت همـه‌رنگ هم‌سو شود، لحظه‌ای از پنجره سلول بـه آسمان نگریست و گفت حتما آقای رییس حتما... درون کتاب خاطراتش نوشته آن روز رو بـه آسمان‌ها گفتم از‌‌ همان اولین روزی کـه به زندان افتادم مـی‌دانستم روزیی درون سلول را مـی‌گشاید و خبر پیروزی هم‌رنگ‌های مرا مـی‌آورد، درون طول سال‌ها حبس، هرچه این لحظه عقب افتاد بـه خودم گفتم به منظور آن هست که پخته شوی، به منظور این‌که بخوانی و فکر کنی که تا بدان‌جا برسی کـه هیچ رگه‌ای از خشم و کینـه درون وجودت نماند.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه شانزدهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 18:48 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


بدهی دولت های گذشته بـه تامـین اجتماعی؛ هاشمـی: ۲،۳۰۰ خاتمـی: ۷،۷۰۰ احمدی نژاد: ۴۷۰۰۰ مـیلیـارد تومان

رئیس اتحادیـه پیشکسوتان جامعه کارگری از افزایش ۴۰ هزار مـیلیـارد تومانی بدهی دولت بـه سازمان تامـین اجتماعی درون ۸ سال گذشته خبر داد. بـه گزارش خبرنگار ایلنا، «حسن صادقی» درون همایش «تامـین اجتماعی، گذشته، حال و آینده» کـه در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران برگزار مـی‌شد، گفت: عملکرد سلیقه‌ای مدیران سازمان تامـین اجتماعی درون بخش درمان، بیمـه‌ و اقتصاد، شرایطی ایجاد کرده کـه توان حرکت از سازمان را گرفته است. وی تصریح کرد: البته این طور نیست کـه در زمان اصلاح طلبان، مدینـه فاضل ایجاد شده باشد. درون آن مقطع، قانون جامع تامـین اجتماعی باعث شد وزارتخانـه‌ای بـه وجود بیـاید کـه باری بر دوش سازمان باشد. حاصلش هم زمان تحویل دولت اصلاحات مشاهده شد. این فعال کارگری ادامـه داد: زمانی کـه سازمان تامـین اجتماعی توسط دولت اصلاحات تحویل گرفته شد، ۲ هزار و ۳۰۰ مـیلیـارد تومان از دولت طلب داشت اما زمان تحویل سازمان بـه دولت آقای احمدی‌نژاد، مطالباتش بـه ۷ هزار و ۷۰۰ مـیلیـارد تومان افزایش پیدا کرده بود. بـه گفتهٔ آقای صادقی، امروز کـه دولت اصولگرا مـی‌خواهد سازمان تامـین اجتماعی را بـه دولت آقای روحانی تحویل دهد بدهی‌اش بـه سازمان ۴۷ هزار مـیلیـارد تومان شده است. وی با تاکید بر لزوم سفید بودن پرچم سازمان تامـین اجتماعی گفت: سفید بودن پرچم سازمان تامـین اجتماعی، آن را از دست اندازی گروه‌های سیـاسی و منفعت طلبانی کـه در اقتصاد رانتی، سازمان را بهترین گزینـه به منظور ثروت اندوزی مـی‌دانند مصون مـی‌کند. رئیس اتحادیـه پیشکسوتان جامعه کارگری درون پایـان با تاکید بر انتخاب مدیری توانمند درون راس سازمان تامـین اجتماعی، اظهار داشت: حتما مدیری انتخاب شود کـه سازمان را بشناسد و بر اضلاع بیمـه‌ای، سرمایـه‌ای و درمانی‌اش، اشراف داشته باشد. مدیری باشد کـه برای جلوگیری از دست اندازی دولت بـه تامـین اجتماعی، استعفایش را روی مـیز بگذارد نـه آنکه با تشر دولت، حوزه تامـین اجتماعی را مانند امروز، تقدیم دولت کند

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه دوم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 21:50 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


خاورمـیـانـه درون انتـظار یـک نتـیجه است

آزمـونی مشتـرک به منظور روحـانی و اوبـاما


هرچه جهان بـه تعامل دیپلماتیک جدی با ایران بر سر برنامـه های هسته ای اش نزدیک تر مـی شود، تندروهای بیشتری درون واشینگتن و خارج از ایـالات متحده بر طبل جنگی مـی کوبند کـه درصورت شکست دیپلماسی، محتمل خواهد بود. بنیـامـین نتانیـاهو، نخست وزیر اسرائیل، از جمله چهره هایی هست که همواره کوشیده دولت اوباما را درون مسیری هدایت کند کـه به تهران نشان دهد، گزینـه نظامـی همچنان و به واقع روی مـیز قرار دارد.

نیویورک تایمز درون سرمقاله خود مـی نویسد، که تا زمانی کـه ایران و ایـالات متحده درون دیپلماسی سرمایـه گذاری نکرده باشند، راهی وجود ندارد کـه از طریق آن بتوان امکان توافق را بررسی کرد. اما درون عین حال هیچ راهی به منظور تخریب فرصت ایجاد شده، سریع تر از این نیست کـه جامعه بین المللی بـه اجبار حسن روحانی را درون گوشـه رینگ قرار دهد. باراک اوباما، رئیس جمـهور آمریکا مـی گوید کـه ایران هسته ای را نمـی پذیرد و بارها درون مورد گزینـه نظامـی هشدار داده است. هم او هم روحانی بـه انگیزه، ایده های خلاقانـه و مـهارت به منظور مدیریت سیـاست های داخلی کشورهایشان نیـاز دارند که تا سرانجام دو طرف وارد گفت و گوی معنادار شوند.

از زمانی کـه روحانی درون انتخابات ریـاست جمـهوری 24 خرداد ایران پیروز شده، هر دو طرف نشانـه های امـیدوارکننده ای ارسال کرده اند. روحانی مـیانـه رو توانست بر دیگر رقبای انتخاباتی اش چیره شود و اکنون جامعه بین المللی درون انتظار اقدامـی هماهنگ تر از جانب تهران است. روحانی مـی تواند با انتخاب کابینـه و تیم مذاکره کننده هسته ای مـیانـه رو، نشانـه های مثبتی ارسال کند. وی همچنین مـی تواند از طریق موافقت با از سرگیری زودهنگام گفت و گوها و حتی مذاکره دو جانبه با آمریکایی ها، حسن نیت خود را نشان دهد.

این درون حالی هست که تحریم ها بـه بازگرداندن ایران پای مـیز مذاکره کمک کرده اند، و تحریم های جاری نیز حتما تقویت شود. اما درون عین حال تشدید تحریم ها مـی تواند بـه تهران بقبولاند کـه جامعه بین المللی بـه دنبال تغییر رژیم هست و درون چنین شرایطی، مذاکره غیر ممکن خواهد بود.

باراک اوباما حتما به همراه شرکای خود شامل انگلیس، فرانسه، چین، روسیـه و آلمان، دست دوستی را بـه سوی دولت روحانی دراز کند و بسته پیشنـهادی جامعی را پیش روی وی قرار دهد. این بسته مـی تواند شامل روندی به منظور به رسمـیت شناختن حق تهران درون دنبال فعالیت های هسته ای صلح آمـیز تحت نظارت ویژه بین المللی و محدودیت غنی سازی اورانیوم و همچنین لغو تدریجی تحریم ها باشد.

دوشنبه گذشته، روحانی چهره نامطلوبی از اقتصاد ایران را تصویر کرد. روز پنجشنبه نیز بانک جهانی اعلام کرد تهران 6 ماهی هست که بدهی های خود را پرداخت نکرده است. با این وجود برخی ضعف های موجود درون نظام تحریم ها علیـه ایران مـی تواند فشار اقتصادی حاکم بر این کشور را کاهش دهد. به منظور مثال برخی بانک های تحریم شده ایرانی توانسته اند با توجه بـه قوانین دادگاهی اتحادیـه اروپا، علیـه تحریم ها اقامـه دعوی کرده و در مواردی نیز پیروز شوند. طبق قوانین دادگاه های اروپا، دولت حتما مدارک و اسناد توجیـه کننده تحریم های اعمالی را بـه دادگاه ارایـه کند، اما از آنجایی کـه طبق همـین قوانین این اسناد بعد از ارایـه بـه دادگاه منتشر مـی شوند، دولت های اروپایی نمـی خواهند این اسناد را درون اختیـار دادگاه بگذارند. بـه همـین دلیل قضات نیز با تاکید بر کافی نبودن مدارک، بـه نفع طرف ایرانی رای مـی دهند.

اکنون زمان امتحان بعد اوباما و روحانی فرارسیده است. درون صورتی کـه این دو شخصیت از آزمون سربلند بیرون نیـایند، پیـامدهای فاجعه باری درون انتظار کل خاورمـیانـه خواهد بود.


برگرفته از :
دیپلماسی ایرانی

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۲ ساعت 22:5 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


پـشت قضیـه روحانـی مچکریـم چیـست؟

پـشت قضیـه روحانـی مچکریـم چیـست؟

داشتیم فکر مـی کردیم کـه اگر مقابل روسیـه، یکی دو امتیـاز ناقابل گرفته بودیم، الان راحت مـی توانستیم بـه دور دوم لیگ جهانی والیبال صعود کنیم. یکی با حسرت پرسید: "آخه چرا حتی دو ست هم نبردیم؟" و یکی دیگر، خیلی جدی جواب داد: "چون او موقع هنوز روحانی نیومده بود." درست مـی گفت؛ یعنی بازی اول و دوم ما قبل از انتخابات ریـاست جمـهوری برگزار شد اما واقعا این دو مقوله بـه هم ربطی دارند؟! فوتبالمان رفته جام جهانی، والیبال شاخ سه که تا از غول های دنیـا را شکسته، قیمت دلار و طلا آمده پایین، بورس روزهای خوبی دارد، و چند اتفاق خوب دیگر کـه همـه بعد از انتخابات اخیر افتاده اند. به منظور این همـه خوشبختی حتما از چهی تشکر کرد؟

این روزها ملتی جز حسن روحانی را به منظور این قدردانی نمـی یـابند و "روحانی مچکریم!" تکیـه کلام خیلی ها شده. هر چیز بی ربط و با ربطی را هم بـه آمدن او مرتبط مـی دانند؛ حتی ناپرهیزی صدا و سیما درون پخش زنده فوتبال و والیبال را. (جریـان پخش تصویر شکیرا درون حین بازی اسپانیـا و ایتالیـا از شبکه سه و های نصفه نیمـه تماشاچیـان ایرانی زن تیم ملی والیبال ایران)

بعضی ها هم مـی گویند شنیده اند کـه مردم مصر درون مـیدان تحریر فریـاد مـی زدند: "روحانی شکرا شکرا" این عبارت بامزه دو کلمـه ای، یکی دیگر از موج های شوخی های جوانانـه هست که درون این سال ها، بـه بهانـه های مختلف و به شکل های گوناگون مد شده؛ بعضی هایشان منقرض شده اند و بعضی ها هنوز بـه حیـات خود ادامـه مـی دهند. پرونده ویژه این شماره را بـه همـین موضوع اختصاص داده ایم. اینکه این موج ها چرا بـه راه مـی افتند و از چه چیزی حکایت مـی کنند؟

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۲ ساعت 18:40 موضوع فــــرهــنــــگــــــــــــی | لینک ثابت


کاری کـه برای خاتمـی بد بود ، احمدی نژاد به منظور خودش مـیخواهد د


با وجود آن کـه محمود احمدی نژاد یک دفتر کوچک درون اختیـار سید محمد خاتمـی را بـه فاصله اندکی از پایـان ریـاست جمـهوریش از وی گرفت، اکنون او با گذراندن مصوبه درون ریـاست جمـهوری، درون صدد تشکیل تشکیلاتی تحت عنوان دفتر رئیس جمـهور سابق هست تا درون کنار 25 نفر دیگر درون پاستور ماندگار شود.

اخیرا معاونت توسعه مدیریت و سرمایـه انسانی ریـاست جمـهوری بـه بهانـه بهرمندی از تجربیـات روسای جمـهور سابق و پیگیری امور اجرایی مربوط بـه آن ، اقدام بـه ایجاد تشکیلاتی جدید درون ساختار نـهاد ریـاست جمـهوری با عنوان «دفتر رئیس جمـهور سابق»  نموده است

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:54 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


دم خروس روزنامـه بذرپاش بیرون زد: «بی پولی» «وطن امروز» را تعطیل کرد یـا تغییر دولت؟

روزنامـه «وطن امروز» بـه دلیل آنچه سرمقاله نویس آن «بی پولی» خوانده، از اول مرداد منتشر نمـی شود، اما تقارن کامل این تعطیلی با تاریخ پایـان کار دولت احمدی نژاد، شائبه بهره مندی از حمایت های بی دریغ  جریـان حاکم را ایجاد کرده است


حسین قدیـانی سرمقاله نویس وطن امروز درون «یـادداشت روز» امروز 25 تیرماه آن کـه با عنوان «وطن روز!؟» منتشر شده، از توقف انتشار این روزنامـه بـه دلیل »بی پولی» خبر داده و اعلام کرده است: اول کـه شایعه بود دعا مـی کردیم واقعیت نداشته باشد اما بعد تبدیل بـه زمزمـه شد، حالا شده خبر... یک خبر تلخ. روزنامـه «وطن امروز» بـه دلیل بی پولی (!؟) از اول مرداد درنخواهد آمد

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۲ ساعت 23:40 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


همـه آنچه درون روز رد صلاحیت هاشمـی گذشت، بـه روایت شاهد عینی

غلامعلی رجایی، مشاور دفتر آیت الله هاشمـی رفسنجانی بـه تشریح جزئیـات موارد رخ داده درون روز رد صلاحیت ایشان پرداخته و در سایت خود مـی نویسد:

حادثه شگفت و باور نی عدم احراز صلاحیت آیت الله هاشمـی- کـه ازمحدود بنیـانگذاران باقی مانده از یـاران امام درون پیروزی انقلاب و تاسیس جمـهوری اسلامـی هست – توسط شورای نگهبان، بدون تردید بعد از رویداد چرایی و چگونگی ثبت نام ایشان درانتخابات اخیر ریـاست جمـهوری کـه قبلا نوشته ام، بـه گمان من یکی ازحوادث عجیب و کم نظیر درون تاریخ انقلاب اسلامـی بعد از امام است.

خوشبختانـه اینجانب بـه دلیل موقعیت کاری و ارتباط نزدیکم با آیت الله هاشمـی کـه ازتوفیقات الهی بـه من است، از نزدیک تقریبا درون جریـان جزئیـات این واقعه بوده ام و با توجه بـه این موقعیت، نگاهی درونی بـه مساله نموده و ناگفته هایی را بیـان نموده ام.

اینک درون جهت ادای دین بـه مردم شریف و تاریخ ایران عزیز، این واقعه را کـه در همان روزها نوشته ام بـه محضر خوانندگان ارجمند تقدیم مـی نمایم.

“سه شنبه ۳۱ اردیبهشت حدود ساعت ۹ و پنج دقیقه صبح بود کـه آیت الله هاشمـی طبق معمول همـیشـه بـه مجمع آمد. بالای پله ها وجلوی دفترکارشان منتظر بودم که تا مساله ای را خدمتشان عرض کنم. پله ها را تند تند و به صورت نیم دو بالا مـی آمدند. محافظین بعدا کـه از دیدن این صحنـه متعجب شده بودم بـه من گفتند ایشان هر روز با این تند طی پله ها کـه حدود ۴۰ پله مـی شود، قصد ورزش و تست نفسی دارند.معلوم مـی شود از دقایق کوتاه عمرشان هم بخوبی بهره مـی برند.

دقایقی گذشت و حاج آقا تازه داشت وارد اتاق خود مـی شد کـه صدایی مرا متوجه خود نمود. آقای دکتر علی لاریجانی، ریـاست مجلس داشت از پله ها بالا مـی آمد. بعد از اینکه با هم دست دادیم و روبوسی کردیم، بـه اتاق ملاقات راهنمایی شدند. معلوم بود درون آن صبح اول وقت کاری مجلس کـه مشغول بررسی لایحه بودجه است، به منظور مذاکره درون امر مـهمـی بـه ملاقات آقای هاشمـی آمده است. بعد از اینکه ملاقات نیم ساعته او تمام شد و از اتاق بیرون آمد کـه برود، بـه چهره اش کـه نگاه کردم ،احساس کردم از ملاقاتش با حاج آقا نتیجه نگرفته هست و راضی نیست. یک ساعت بعد معلوم شد حدسم درست بوده است.

تا آن لحظه نمـی دانستیم دکتر لاریجانی درآن وقت غیرمتعارف ملاقات به منظور چه بـه مجمع آمده است. حدس مـی زدم حتما درون رابطه با انتخابات است. ساعت ده صبح کـه آقای دکتر علی مطهری با جمعی از اصولگرایـان مانند آقای دکترعباسپور، آقای علوی نماینده مجلس خبرگان ،خانم پیشگاهی فرد.. با آقای هاشمـی ملاقات داشتند و مـی خواستند درون این ملاقات ستاد اصولگرایـان ایشان را فعال نمایند، بعد از بحث و بررسی ها وب نظر و دیدگاه های آقای هاشمـی درون مورد مرزبندی و نحوه ارتباط این ستاد با ستاد مرکزی آیت الله،که جناب آقای مـهندس اسحاق جهانگیری آن را اداره مـی کرد،آقای هاشمـی سر صحبت را باز د و گفتند:

آقای دکتر علی لاریجانی صبح بـه من تلفن زدند و پیشنـهاد ملاقات دادند. گفتم بـه مجمع بیـایید. نیم ساعت با من ملاقات داشت. پیغامـی از شورای نگهبان آورده بود کـه من ازحضور درون صحنـه انتخابات انصراف بدهم . من بـه ایشان گفتم: هرگز این کار را نمـی کنم. بعد از بحث هایی کـه شد، گفتم: رهبری بـه من بگویند انصراف بده کـه در این صورت البته با ذکر دستور رهبری، انصراف مـی دهم . راه دیگراین هست که شورای نگهبان اعلام عدم احراز صلاحیت د، خوب د . من هیچ اعتراضی نخواهم کرد.

آقای هاشمـی گفتند: بـه آقای لاریجانی گفتم : اگربدون دلیل انصراف بدهم بـه مردم چه جواب بدهم؟ و مردم چه مـی گویند؟


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه بیست و چهارم تیر ۱۳۹۲ ساعت 17:51 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


حسنی مبارک

به خطهای کت حسنی مبارک نگاه کنید

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 21:24 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


گزارش هولناک عیسی کلانتری

یک عضو كارگروه مي حسن روحاني براي انتخاب وزرا و تحویل گرفتن دولت از احمدی نژاد درون مصاحبه با روزنامـه قانون، به منظور نخستین بار گزارش از فاجعه ای داده هست که ایران درون آن دست و پا مـی زند و مردم از آن اطلاع ندارند. این عضو کار گروه "عیسی کلانتری" هست که درون دولت های هاشمـی و خاتمـی و درون امور کشاورزی وزیر بوده و مسئولیت داشته است. او  گفت:

 در مورد گندم، دولت مي‌گويد 14.3 ميليون تن گندم توليد كرده است. واردات گندم نيز 6.7 ميليون تن بوده كه مي شود 21 ميليون تن. خود رئیس‌جمـهور اعلام كرد بـه دليل هدفمندي يارانـه‌ها مصرف گندم درون كشور بيش از هشت ميليون تن نيست. خوب يك ميليون تن هم براي بذر مصرف مي‌شود و يك ميليون تن را هم حساب كنيم كه خوراك طيور مي‌شود، ( البته حدود 9.3 ميليون تن خوراك طيور وارد كشور شده است)،به گفته خودشان بين 700 هزار که تا يك ميليون تن هم گندم از كشور قاچاق مي‌شود. حالا با جمع كردن اين اعداد و ارقام يك نفر جواب دهد كه باقي اين گندم چه شده است؟ 10 ميليون تن گندم باقيمانده كجاست؟

 كساني كه آمار دروغ دادند دستشان درون دست دلالان خارجي است. همين آمار سبب گمراهي مي‌شود. بر اساس همين آمار دولت، بـه موقع نسبت بـه واردات گندم اقدام نكرد و به جاي فروردين،تيرماه بـه دنبال خريد گندم رفتند و 150 دلار بالاتر از قيمت‌هاي اسفند و فروردين،گندم وارد كردند و يك ميليارد دلار بـه كشور ضرر زدند.


ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 21:20 موضوع اقــتــــصـــــــــــــــــادی | لینک ثابت


دولـت تدبیـر و امـیـد و 10 قفـل و یـک کلیـد

 راه سختی کـه برای "نجات اقتصاد ایران" پیش روی روحانی است


عصرایران ؛ محمدعلی دیـانتی‌زاده -
ممکن هست شما هم درون این ایـام پیـامکی با این مضمون دریـافت کرده باشید: "مستند سوم روحانی با عنوان "من هری پاتر نیستم" ساخته شد!" دکتر حسن روحانی، رییس‌جمـهور منتخب مردم ایران کـه قصد تشکیل و اداره دولت "تدبیر و امـید" را با شعار "نجات اقتصاد ایران" دارد، حمایت و تقویت تولید را کلیدی به منظور باز شدن قفل تورم و کمبود نقدینگی مـی‌داند، اما باز این قفل کار یک هفته و یک ماه و حتی یک سال نیست.

در این هفته بازار سکه، طلا و ارز شاهد کاهش قیمتی بود کـه در ماه‌های اخیر سابقه نداشت. این کاهش کـه سرآغاز آن روز اعلام نتایج انتخابات ریـاست جمـهوری ایران بود، درون روز یکشنبه این هفته بـه اوج خود رسید. که تا جایی کـه برای یکی دو روز هم کـه شده، قیمت هر گرم طلا زیر 100 هزار تومان، نرخ سکه زیر یک مـیلیون و 40 هزار تومان و بهای دلار زیر سه هزار تومان آمد. بدیـهی هست که واکنش مثبت بازارهای داخلی بـه انتخاب دکتر روحانی کـه با شعار "نجات اقتصاد ایران" و "بازگشت ارزش پول ملی" بـه صحنـه آمده، یک واکنش کوتاه مقطعی و ناشی از جو روانی مثبت حاکم بر جامعه هست و فقط نشانـه‌ای از "وزیدن نسیم امـید بـه بهبود شرایط اقتصادی" تلقی مـی‌شود زیرا تداوم و تثبیت کاهش قیمت‌ها نیـازمند تدبیراندیشی و تغییر زیرساخت‌ها هست و بی‌شک اصلاح امور درون راستای بهبود فضایب‌وکار و وضعیت معیشتی مردم زمان مـی‌برد.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 20:5 موضوع اقــتــــصـــــــــــــــــادی | لینک ثابت


ماجرای خواندنی امـیر کبیر و شاعر متملق

مـیرزا حبیب الله شیرازی متخلص بـه قاآنی از شاعران بزرگ دربار فتحعلیشاه  و دربار محمدشاه با لقب «حسان‌العجم» و اوایل سلطنت ناصرالدین شاه بود.

او شاید اولین شاعر ایرانی هست که بـه زبان فرانسه تسلط داشت و در ریـاضیـات، کلام، حکمت و منطق نیز استادی مسلم بـه شمار مـی‌رفت

 163 سال پیش از این او چکامـه بلند و غرّایی درون مدح و ثنای امـیر کبیر سروده و در وصف امـیر، او را جانشین وزیر ظالم قبلی یعنی حاج مـیرزا آقاسی نامـیده بود:
 
» به جای ظالمـی شقی، نشسته عالمـی تقی/ کـه مؤمنان متقی‌ کنند افتخارها

ولی برخلاف مخدومان سابق، امـیر کبیر کـه نـه خریدار الفاظ پر طمطراق و تهی از معنی بود و نـه معتاد بـه تملّق گویی‌های خادمان، چنان‌ برآشفت کـه در جا مستمری وی را قطع کرد و گفت: تو کـه تا دیروز مدح مـیرزا آقاسی مـی گفتی و امروز کـه او نیست ، ظالم شقی اش مـی خوانی و این بار مدح من مـی گویی!
او حاجی مـیرزا آقاسی را پیشتر "قلب‌ گیتی"، "انسان کامل‌" و "خواجه دو جهان‌" خوانده بود!

در پی قطع مقرری شاعر متملق ، اعتضاد السلطنـه وساطت کرد که تا بلکه امـیر کبیر او را ببخشد. امـیرکبیر نیز از دیگر تخصص های قاآنی جویـا شد و وقتی دانست کـه او بـه زبان فرانسه تسلط دارد، برقراری حقوق قاآنی را مشروط بـه ترجمـه کتابی درون زمـینـه فلاحت (کشاورزی) از زبان فرانسه بـه زبان فارسی کرد.

تاریخ گواهی مـی دهد قاآنی ، بعد از مغضوب و معزول شدن‌ امـیر کبیر درون اشعارش از او بـه "خصم خانگی‌" و «اهرمن خو و بد گوهر» یـاد کرد.

راستی امروز آیـا نسل "قاآنی" ها ، برافتاده یـا آن کـه به اسم و رسم های جدید، همچنان راه مرشد دوران قجرشان را ادامـه مـی دهند؟! قضاوت با مردم و البته با تاریخ هست کما این کـه درباره قاآنی هم قضاوت کرده است.

نوشته شده توسط ای کلک درون سه شنبه یـازدهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 21:32 موضوع داســتـــــانـــهــــای آمـــــوزنــــــده | لینک ثابت


ژن اخلاق

محمود احمدی نژاد روز چهارم تیر ماه درون مراسم بهره برداری از طرح کشاورزی درون محل پژوهشکده بیوتکنولوژی کشاورزی ایران درون کرج گفت: « امـیدوارم بـه جایی برسیم که تا بتوانیم ژن اخلاق، ایمان و شجاعت را هم منتقل کنیم.»

این سخن جز اینکه بطور کلی نادرست هست و نشان از بی دانشی گوینده دارد، سخنی بـه سزا از موضع این گوینده نیست. نادرست هست چرا کـه اخلاق، ایمان و شجاعت اموری اکتسابی اند و تصور انتقال ژن آنـها از طریق مـهندسی ژنتیک فقط درون مخیله ساده لوحانی مـی گنجد کـه مـی توانند خود را درون هاله نور ببینند یـا فرض کنند و بگویند کـه کی شانزده ساله مـی تواند درون حیـاط خانـه اش اورانیوم غنی سازی کند. و به فرض ممکن بودن انتقال ژن اخلاق، آرزویی این چنین درون اندازهی نیست کـه خود عامل بی اخلاقی درون سپهر سیـاسی ایران درون هشت سال گذشته است.

مردم ایران از یـاد نبرده اند کـه آقای احمدی نژاد درون همان اولین سالهای دولتش خود را درون هاله نور دید، درون مقابل دوربین و در خانـه مرجع تقلیدی مانند جوادی آملی ادعا کرد کـه در نیویورک درون هاله نور بوده و چند صباحی بعد وقتی درون مقابل دوربینی دیگر قرار گرفت، نـه تنـها منکر این گفته شد، بلکه آن را بـه هیـاهوی روزنامـه نگاران مخالف خود نسبت داد. ما از یـاد نبردیم کـه بارها و بارها درون مقابل دوربین آقای احمدی نژاد بـه چشم مـیلیونـها تن خیره شد و دروغ گفت. چنان دروغ گفت کـه شعار سبز و رهبرش درون مقابل او " دروغ ممنوع" شد. دروغ اگر کریـه ترین بداخلاقی نباشد، بی تردید یکی از بزرگترین بی اخلاقی هاست. هرگز هیچ حاکمـی درون هیچ سطحی درون تاریخ ایران این همـه دروغ علنی و مشـهود نگفته است. بگم بگم بگم؟ های او از یـاد و حافظه مردم نخواهد رفت


احمدی نژاد جدا از آنکه ناتوان و ماجراجو و خطرناک بود، بی اخلاق بود. دولت بی اخلاق او درون هشت سال انحصارطلبی مدام مردم را بـه سوی انحطاط اخلاقی برد. کشور و حکومت و ملت ایران، خواسته یـا ناخواسته سرمایـه ای بـه اندازه همـه ثروت تمام تاریخ ایران که تا سال ۱۳۸۴ را کـه بالغ بر ۷۰۰ مـیلیـارد دلار فروش نفت و چندین برابر سرمایـه و کار و انرژی تلف شده را دادند که تا یک درس بیـاموزند . ما آموختیم کـه دیگری مانند احمدی نژاد درون ایران بـه قدرت نرسد و برای این مقصود هزینـه سنگینی پرداختیم. این هزینـه ها را شاید بتوان با امـید و تلاش درون مدتی طولانی جبران کرد، اما ویرانی اخلاقی کـه از این جانب وارد شد جبران ناپذیر است.

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه دهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 21:31 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


بوسه های عجیب احمدی نژاد


آقای رییس جمـهور بوسه های زیـادی داشته و دارند ، بوسه هایی کـه واقعاً بعضی هاش درون خور تحسین بوده و هست ، بوسه بر دست کارگر ، بوسه بر دست معلم و …اما بعضی از اونـها نیز کمـی تأمل برانگیز بوده و هست و خواهد بود کـه شما رو بـه دیدن تصاویر و توضیحات اونـها دعوت مـی کنم …

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون دوشنبه دهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 21:11 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


سرشوخی را با دکتـر روحانـی بـاز مـی کنـیم!



عصرایران - الف.راستگو: از آنجا کـه ما کارمان خیلی درست هست توانستیم دستگاهی اختراع کنیم و چهارسال بعد را با پیش فرض اینکه هر یک از نامزدهای ریـاست جمـهور، رئیس جمـهور مـی شدند پیش بینی کنیم! البته این دستگاه را بیشتر بـه این خاطر اختراع کردیم کـه سرشوخی را با دکتر روحانی باز کنیم. هر چند احمدی نژاد مـی رود، اما بالاخره یک طوری ما طنزنویس ها هم حتما نان بخوریم دیگر! اگر غرضی رئیس جمـهور مـی شد:

به قول شاعر: "تصور کن، اگه حتی، تصور ش سخته!"؛ با رئیس جمـهور شدن ایشان طنزنویسان بـه جلسات هیـات دولت دعوت مـی شدند و کلا همـه دور هم مـی گفتن و مـی خندیدن؛ نشاط جامعه اینقدر بالا مـی رفت کـه دیگر هیچ بیمار روانی درون کشور وجود نمـی داشت و همـه روانشناسان بـه این دلیل از کار بیکار مـی شدند!

بعد از چند ماه و با کاهش تورم بـه زیر صفر، کشور دچار رکود اقتصادی مـی شد و مسئولان بـه این فکر مـی افتادند کـه حالا حتما چیکار کنند؟!

در طی 4 سالی کـه ایشان رئیس جمـهور مـی بودند تیمـی تشکیل مـی شد پاسخ سوالات فلسفی ایشان را بدهد؛ و بالاخره معلوم شود کـه آیـا فرهنگ درون طول حرکت مـی کند یـا درون عرض؟! و یـا اینکه بالاخره فرهنگ موجودی زنده هست یـا خیر؟!

در طی این دوران "دولت ضدتورم" ایشان با هرگونـه "تورم" مبارزه مـی کرد و بعد از رفع تورم اقتصاد، بـه شکم های متورم همشـهریـان هم پرداخته مـی شد و دیگری درون کشور اضافه وزن نمـی داشت!

ادامـــــــــــــــــــــــــه مــــــــــطلــــــــــــــــــب

نوشته شده توسط ای کلک درون شنبه هشتم تیر ۱۳۹۲ ساعت 20:59 موضوع مـــــــطـــــــالــــــب طــــنــــــز | لینک ثابت


سوال توکلی درباره ۹۶ سفر خارجی مشایی

پرونده سفرهای خارجی احمدی‌نژاد و دولتش این روزها درون کمـیسیون‌های مختلف مجلس درون حال بررسی است. یک روز سفر دسته‌جمعی بـه نیویورک و اتلاف پول بیت‌المال درون کمـیسیون اصل۹۰ مطرح مـی‌شود و حالا هم احمد توکلی سوالی ملی درباره ۹۶ سفر اسفندیـار رحیم‌مشایی را مطرح کرده است.

اما حضور وزیر امور خارجه درباره سفرهای خارجی اسفندیـار رحیم‌مشایی درون کمـیسیون امنیت ملی، احمد توکلی را قانع نکرد و به همـین دلیل این سوال بـه صحن علنی مجلس ارجاع خواهد شد.

سیدحسین نقوی، سخنگوی کمـیسیون امنیت ملی درباره نشست عصر روز گذشته این کمـیسیون با حضور وزیر امور خارجه ایران گفت: «توکلی از صالحی پرسید کـه نقش اسفندیـار رحیم‌مشایی، رییس‌ دفتر سابق رییس‌ دولت درون سیـاست خارجی چیست؟ او همچنین با اشاره بـه ۹۶ سفر خارجی مشایی و ملاقات با برخی مقامات سوال کرد کـه در این ملاقات‌ها چه موضوعاتی مطرح شده و آیـا نماینده وزارت خارجه درون این سفرها حضور داشته است؟» بـه گزارش تسنیم، وزیر امور خارجه با بررسی برخی سفرهای مشایی و اه و علت آنـها، توضیح داد کـه اغلب این سفرها بدون ملاقات با مقامات کشورهای مـیزبان بوده است. صالحی گفت: «در بسیـاری از سفرها هم آقای مشایی رییس‌ دولت را همراهی کرده و سفر مستقل نبوده و برخی از سفرهای مشایی هم به منظور دیدار با ایرانیـان خارج از کشور انجام شده است.»

در ادامـه توکلی با بیـان اینکه مشایی هر ۲۰روز یک سفر خارجی داشته و ملاقات‌هایی انجام داده کـه قابل‌تامل است، گفت کـه از توضیحات وزیر قانع نشده و باید سوال بـه صحن علنی ارجاع داده شود.

به جز احمد توکلی، مـهدی دواتگری نیز پیرامون سفر رییس‌ دولت بـه مصر سوال کرد و گفت چرا درون سفر مذکور شوونات ملی و دیپلماتیک رعایت نشد و چرا روادید بین ایران و مصر یک‌طرفه لغو شد، درون حالی کـه مصر بـه اتباع ایران ویزا نمـی‌دهد؟

پاسخ صالحی بـه دواتگری این بود: «کشور مصر به منظور جمـهوری اسلامـی ایران مـهم هست و دولت و وزارت خارجه مصمم هست روابط بین دو کشور را بهبود بخشد؛ به‌ویژه اینکه درون مصر انقلابی بـه پیروزی رسیده، بعد از توضیحات وزیر امور خارجه، دواتگری اعلام کرد کـه با توجه بـه اینکه دولت درون پایـان کار است، از سوالم مـی‌گذرم.»

به نوشته شرق، درون جریـان سفر هیـاتی بلندپایـه بـه نیویورک شکایتی تقدیم کمـیسیون اصل۹۰ مجلس شده کـه نام حمـید بقایی درون آن به‌چشم مـی‌خورد. بر اساس گزارش کمـیسیون اصل۹۰ اینطور روایت شده کـه همسر و فرزند حمـید بقایی از هزینـه بیت‌المال درون این سفر همراه او بوده‌اند اما معاون اجرایی رییس‌جمـهوری و سرپرست نـهاد ریـاست‌جمـهوری مـی‌گوید گزارش کمـیسیون اصل۹۰ دروغ محض هست و از این کمـیسیون بـه قوه‌قضاییـه شکایت کرده است. اما کمـیسیون اصل۹۰ تاکید دارد، سند و مدرک دارد کـه همسر و پسر بقایی با هزینـه دولت بـه سفر نیویورک رفته‌اند. حالا با طرح سوال ملی احمد توکلی درون صحن علنی مجلس، حتما منتظر ماند و دید کـه پس از اعلام شکایت از احمدی‌نژاد درون دادگاه، چه بر سر سفرهای خارجی مشایی خواهد آمد. البته هنوز بررسی پرونده سفر خانوادگی هیـات دولت بـه نیویورک درون کمـیسیون اصل۹۰ درون حال بررسی است

نوشته شده توسط ای کلک درون چهارشنبه پنجم تیر ۱۳۹۲ ساعت 21:12 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


هاشمـی خطاب بـه روحانی: شور و امـید جوانان پشتوانـه عظیم دولت یـازدهم است


حجت‌الاسلام والمسلمـین دکتر حسن روحانی، رئیس جمـهوری منتخب مردم ایران، امروز با آیت‌الله هاشمـی رفسنجانی دیدار و گفتگو کرد. همچنین امروز عارف بـه دیدن رییس جمـهور منتخب رفت.

به گزارش انتخاب، درون این دیدار، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، با تبریک مجدد پیروزی دکتر حسن روحانی درون یـازدهمـین دوره انتخابات ریـاست جمـهوری، به منظور ایشان و دولت آینده، آرزوی توفیق و موفقیت روزافزون کرد.

آیت‌الله هاشمـی رفسنجانی، با تقدیر از گفتمان اعتدال و مشی تدبیر و عقلانیت دکتر حسن روحانی کـه آغاز فصلی نو درون روند اجرایی کشور را نوید مـی‌دهد، گفت: شور و امـیدی کـه در جامعه بـه ویژه درون دل جوانان این مرز و بوم بعد از حماسه سیـاسی ۲۴ خرداد ایجاد شده است، سرمایـه و پشتوانـه‌ای عظیم و بی‌بدیل به منظور دولت یـازدهم است.

وی افزود: مشی اعتدال، عقلانیت و استفاده از خردجمعی کـه شعار دولت دکتر حسن روحانی است، مـی‌تواند ضمن حفظ و تقویت انسجام ملی و وحدت همـه‌جانبه کشور، درون کمک بـه حل مشکلات عدیده داخلی به‌ویژه شرایط اقتصادی کشور و ایجاد تعامل سازنده و مفید با کشورهای دنیـا درون عرصه‌های بین‌المللی، مؤثر و کارگشا باشد.

حجت‌الاسلام والمسلمـین دکتر حسن روحانی رئیس جمـهوری منتخب درون این دیدار، با تشکر و قدردانی از مساعی و م‌های خوب و مفید آیت‌الله هاشمـی رفسنجانی گفت: دولت آینده برآمده از شور، امـید و خلق حماسه سیـاسی آحاد مردم و به‌ویژه جوانانی هست که به منظور ایجاد تحول درون نظام اجرایی کشور و آغاز شرایطی نو بـه عرصه آمده‌اند و من امـیدوارم بتوانم درون دولت یـازدهم، با کمک همـه بزرگان انقلاب اسلامـی و دلسوزان کشور از همـه طیف‌ها و گروه‌های سیـاسی بـه خواست و تقاضاهای بـه حق مردم جامـه عمل بپوشانم

نوشته شده توسط ای کلک درون یکشنبه دوم تیر ۱۳۹۲ ساعت 19:41 موضوع ســیـــــــــاســــــــــــی | لینک ثابت


آخرین نوشته ها




[ای کلک متن شعر دنیا کلک است وکار دنیا کلک است]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 13 Jan 2019 05:51:00 +0000



تمامی مطالب این سایت به صورت اتوماتیک توسط موتورهای جستجو و یا جستجو مستقیم بازدیدکنندگان جمع آوری شده است
هیچ مطلبی توسط این سایت مورد تایید نیست.
در صورت وجود مطلب غیرمجاز، جهت حذف به ایمیل زیر پیام ارسال نمایید
i.video.ir@gmail.com